ناشناس

سلام میخاستم درمورد حد و حدود ریا بپرسم...مثلا اگر...

سلام میخاستم درمورد حد و حدود ریا بپرسم...مثلا اگر در یک جمعی قرار بگیریم که نماز نمیخونند و ما برای تشویق این افراد بیشتر به نماز اهمیت بدهیم و همچنین برای تشویقشون نماز رو سروقت بخونیم تا انها ببینند و به خواندن نماز مایل شوند ....این هم جزو ریا محسوب میشه؟ ممنونم
Tuesday, January 7, 2014
الوقت المقدر للدراسة:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

سلام میخاستم درمورد حد و حدود ریا بپرسم...مثلا اگر...

ناشناس ( تحصیلات : فوق دیپلم ، 21 ساله )

سلام میخاستم درمورد حد و حدود ریا بپرسم...مثلا اگر در یک جمعی قرار بگیریم که نماز نمیخونند و ما برای تشویق این افراد بیشتر به نماز اهمیت بدهیم و همچنین برای تشویقشون نماز رو سروقت بخونیم تا انها ببینند و به خواندن نماز مایل شوند ....این هم جزو ریا محسوب میشه؟
ممنونم


مشاور: حجة الاسلام منتظمی

کاریر محترم : از حسن اعتمادتان به مشاوره راسخون، تشکر می‌کنیم نقطه مقابل اخلاص «ریا» است، که در آیات و روایات اسلامى از آن مذمّت شده است و آن را عاملى براى بطلان اعمال و نشانه اى از نشانه هاى منافقان و نوعى شرک به خدا معرفى کرده اند. ریاکارى تخریب کننده فضائل اخلاقى و عاملى براى پاشیدن بذر رذائل در روح و جان انسانهاست. ریاکارى اعمال را تو خالى و انسان را از پرداختن به محتوا و حقیقت عمل باز مى دارد. ریاکارى یکى از ابزارهاى مهّم شیطان براى گمراه ساختن انسانهاست. با این اشاره به آیات قرآن باز مى گردیم و چهره ریاکاران و نتیجه اعمال آنها را بررسى مى کنیم. 1 ـ یا اَیُّهَا الَّذِینَ آْمَنُوا لاتُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الاَْذى کَالَّذى یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاسِ وَ لایُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الْیَومِ الاَْخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوان عَلَیْهِ تُرابٌ فَاصابَهُ وَابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْداً لایَقْدِرُونَ عَلى شَىء مِّمّا کَسَبُوا وَ اللّه لاْیَهْدِى الْقَومَ الکافِرینَ (سوره بقره، آیه 264) 2 ـ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لاَ یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَـدَاً (سوره کهف، آیه 110) 3 ـ اِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُوْنَ اللّهَ وَ هُوَ خَادِعُهُمْ وَ اِذَا قَامُوا اِلَى الصَّلوةِ قَامُوا کُسَالى یُرَآؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللّهَ اِلاّ قَلِیلاً (سوره نساء، آیه 142) 4 ـ وَ الَّذینَ یُنْفِـقُونَ اَمْوالَـهُمْ رِئَـاءَ النَّاسِ وَ لاَ یُؤْمِنـُونَ بِاللّهِ وَ لاَ بِالْیَوْمِ الاْخِرِ وَ مَنْ یَکُنِ الشَّیْطَانُ لَهُ قَرِیناً فَسَآءَ قَرِیناً (سوره نساء، آیه 38) 5 ـ وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَراً وَ رِئاءَ النَّاسِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ وَ اللّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحیطٌ (سوره انفال، آیه 47) 6 ـ فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ، الَّذینَ هُمْ یُرآؤُنَ وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ (سوره ماعون، آیات 4 تا 7) 1 ـ اى کسانى که ایمان آورده اید بخششهاى خود را با منّت و آزار باطل نسازید همانند کسى که مال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مى کند و به خدا و روز رستاخیز ایمان نمى آورد (کار او) همچون قطعه سنگى است که بر آن (قشر نازکى از) خاک باشد (و بذرهائى در آن افشانده شود) و رگبار باران به آن برسد (و همه خاکها و بذرها را بشوید) و آن را صاف (و خالى از خاک و بذر) رها کند، آنها از کارى که انجام داده اند چیزى به دست نمى آورند و خداوند جمعیّت کافران را هدایت نمى کند! 2 ـ پس هر که به لقاى پروردگارش امید دارد باید کارى شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند. 3 ـ منافقان مى خواهند خدا را فریب دهند در حالى که او آنها را فریب مى دهد و هنگامى که به نماز بر مى خیزند با کسالت بر مى خیزند و در برابر مردم ریا مى کنند و خدا را جز اندکى یاد نمى نمایند. 4 ـ و آنها کسانى هستند که اموال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مى کنند و ایمان به خدا و روز باز پسین ندارند (چرا که شیطان رفیق و همنشین آنها است) و کسى که شیطان قرین او باشد بد همنشین و قرینى دارد. 5 ـ و مانند کسانى نباشید که از روى هوا پرستى و غرور و خود نمائى در برابر مردم از سرزمین خود (به سوى میدان بدر) بیرون آمدند و (مردم را) از راه خدا باز مى داشتند (و سرانجام شکست خوردند) و خداوند به آنچه عمل مى کنند احاطه (و آگاهى) دارد. 6 ـ پس واى بر نماز گزارانى که، در نماز خود سهل انگارى مى کنند، همان کسانى که ریا مى کنند، و دیگران را از وسائل ضرورى زندگى منع مى نمایند! در نخستین آیه، منّت گذاردن و آزار دادن و ریا کردن در یک ردیف شمرده شده و همه آنها را موجب بطلان و نابودى صدقات (و اعمال نیک) معرفى مى کند بلکه تعبیراتى از این آیه نشان مى دهد که شخص ریا کار ایمان به خدا و روز آخرت ندارد; مى فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده اید انفاقهاى خود را با منّت و آزار باطل نکنید!» (یا اَیـُّهَا الَّذینَ آمَـنُوا لاتُـبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الاَْذى) سپس این گونه افراد را به کسى تشبیه مى کنند که مال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق مى نماید و به خدا روز رستاخیز ایمان ندارد! (کَالَّذى یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاسِ وَ لایُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ الْیَومِ الاَْخِرِ) در ذیل آیه، مثال بسیار گویا و پر معنائى براى این گونه اشخاص زده و مى فرماید: «مثل (کار) او همچون قطعه سنگى است که بر آن قشر نازکى از خاک باشد (و بذرهائى در آن افشانده شود) و رگبار باران بر آن فرود آید (و همه خاکها و بذرها را با خود بشوید و با خود ببرد) و آن را صاف (و خالى از همه چیز رها سازد)!» (فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوان عَلَیْهِ تُرابٌ فَاَصابَهُ وَابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْداً) این گونه اشخاص (به یقین) «از کارى که انجام داده اند بهره اى نمى گیرند و خداوند کافران را هدایت نمى کند!» (لایَقـْدِرُونَ عَلى شَىء مِّـمّا کـَسَبُوا وَ اللّهُ لاْیَهْـدِى الْـقَوْمَ الکاِفِرینَ) در این آیه تلویحاً یک بار ریاکاران را فاقد ایمان به خدا و روز قیامت معرفى کرده و یک بار به عنوان قوم کافر، و اعمال آنها را هیچ و پوچ و فاقد هرگونه ارزش مى شمرد چرا که بذر اعمالشان در سرزمین ریا کارى پاشیده شده که هیچ گونه آمادگى براى رشد و نمو ندارد.این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که ریاکاران خودشان همانند قطعه سنگى هستند که قشر نازکى از خاک بر آن است و هیچ گونه بذر مفیدى را پرورش نمى دهد; آرى! قلب آنها همچون سنگ و روحشان نفوذ ناپذیر و اعمالشان بى ریشه و نیّاتشان آلوده است. جالب این که در آیه اى که پشت سر این آیه در همان سوره بقره آمده است اعمال خالصان و مخلصان را به باغى پر برکت تشبیه مى کند که بذر و نهال صالح در آن کاشته شده و باران کافى بر آن مى بارد و نور آفتاب از هر سو به آن مى تابد و نسیم باد از هر طرف به آن مىوزد و میوه و ثمره آن را مضاعف مى سازد. در احادیث اسلامى فوق العاده به این مسأله اهمّیّت داده شده و ریاکارى به عنوان یکى از خطرناکترین گناهان معرفى شده است که به گوشه اى از آن در ذیل اشاره مى شود: 1 ـ در حدیثى از پیغمبر اکرم مى خوانیم: «اَخْوَفُ ما اَخافُ عَلَیکُمْ اَلرِّیا وَالشَّهْوَةُ الْخَفِیَّةُ; خطرناکترین چیزى که از آن بر شما مى ترسم ریاکارى و شهوت پنهانى است!»(1) ظاهراً منظور از شهوت پنهانى همان انگیزه هاى مخفى ریاکارى است. 2 ـ در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است: «اَدْنَى الرِّیاءِ شِرْکٌ; کمترین ریا شرک به خداست.»(2) 3 ـ باز از همان حضرت آمده است که فرمود: «لایَقْبَلُ اللّهُ عَمَلاً فیهِ مِقْدارُ ذَرَّة مِنْ رِیاء; خداوند عملى را که ذرّه اى از ریا در آن باشد قبول نمى کند!»(3) 4 ـ در حدیث دیگرى از همان بزرگوار آمده است «اِنَّ المُـرائِى یُـنادى عَـلَیْهِ یَـوْمَ الْقِیامَةِ یا فاجِرُ یا غادِرُ یامُرائى ضَلَّ عَمَلُکَ وَ حَبَطَ اَجْرُکَ اِذْهَبْ فَخُذْ اَجْرَکَ مِمَّنْ کُنْتَ تَعْمَلُ لَهُ; روز قیامت شخص ریا کار را صدا مى کنند و مى گویند اى فاجر! اى حیله گر پیمان شکن! و اى ریاکار! اعمال تو گم شد و اجر تو نابود گشت برو و پاداش خود را از کسى که براى او عمل کردى بگیر!»(4) 5 ـ یکى از اصحاب مى گوید: پیامبر(صلى الله علیه وآله) را گریان دیدم، عرض کردم: چرا گریه مى کنید؟ فرمود: «اِنّى تَخَوَّفْتُ عَلى اُمَّتى الشِّرْکَ، َامّا اِنَّهُمْ لایَعَبُدُونَ صَنَماً وَ لا شَمْساً وَ لا قَمَراً وَ لا حَجَراً، وَ لکِنَّهُمْ یُرائُونَ بِاَعْمالِهِمْ; من بر امتّم از شرک و چند گانه پرستى بیمناکم! بدانید آنها بت نخواهند پرستید و نه خورشید و ماه و قطعات سنگ را، ولى در اعمالشان ریا مى کنند (و از این طریق وارد وادى شرک مى شوند).»(5) 6 ـ در حدیث دیگرى از همان حضرت(صلى الله علیه وآله) نقل شده است که فرمود: اِنَّ الْمَلَکَ لَیَصْعَدُ بِعَمَلِ الْعَبْدِ مُبْتَهِجاً بِهِ فَاِذا صَعَدَ بِحَسَناتِهِ یَقُولُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ اِجْعَلُوها فى سِجِّین اِنَّهُ لَیْسَ اِیّاىَ اَرادَ بِها; فرشته عمل بنده اى را با شادى به آسمان مى برد هنگامى که حسنات او را به بالا مى برد خداوند عزّوجل مى فرماید آن را در جهنّم قرار دهید، او عمل خود را به نیّت من انجام نداده است!»(6) 7 ـ باز در حدیث دیگرى از همان حضرت(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «یَـقُولُ اللّهُ سُبْحـانَهُ اِنّى اَغْنَىَ الشُّرَکاءِ فَمَنْ عَمِلَ عَمَلاً ثُمَّ اَشْرَکَ فیْهِ غَیْرى فَاَنَا مِنْهُ بَرِىءٌ وَ هُوَ لِلَّذى اَشْرَکَ بِهِ دُونى; خداوند سبحان مى فرماید: من بى نیازترین شریکانم، هرکس عملى بجا آورد و غیر مرا در آن شریک کند من از او بیزارم، و این عمل از آنِ کسى است که شریک قرار داده نه از آنِ من!»(7) این هفت حدیث پر معنى و تکان دهنده که همه از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده است بخوبى نشان مى دهد گناه ریا به قدرى عظیم است که چیزى با آن برابرى نمى کند و این به خاطر آثار بسیار بدى است که ریا در فرد و جامعه و در جسم و روح انسان ایجاد مى کند. از امامان معصوم(علیهم السلام) احادیث تکاندهنده اى دیده مى شود، از جمله: 8 ـ در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که از جدّش نقل مى کند: «سَیَأْتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ تَخْبُثُ فیهِ سَرائِرهمْ وَ تَحُسنُ فیهِ عَلانِیَّتُهُم، طَمَعاً فى الدُّنیا لایُریدُونَ ما بِهِ عِنْدَ رَبِّهِم یَکُوْنَ دِیُنهُم رِیاءً، لایُخالِطُهُمْ خَوْفٌ یَعُمُّهُمُ اللّهُ بِعِقاب فَیَدْعُونَهُ دُعاءَ الْغَریقِ فَلایَسْتَجِیبُ لَهُمْ; زمانى بر مردم فرا مى رسد که باطن آنها آلوده و ظاهرشان زیبا است، و این به خاطر طمع در دنیا مى باشد، هرگز آنچه را نزد پروردگارشان است اراده نمى کنند، دین آنها ریا است،و خوف خدا در قلبشان نیست، خداوند مجازاتى فراگیر بر آنها مى فرستد و آنها همچون فرد غریق او را مى خوانند ولى دعاى آنان را اجابت نمى کند!»(8) 9 ـ در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «کُلُّ رِیاء شِرْکٌ اِنَّهُ مَنْ عَمِلَ لِلنّاسِ کانَ ثَوابُهُ لِلنّاسِ وَ مَنْ عَمِلَ لِلّهِ کانَ ثَوابُهُ عَلَى اللّهِ; هر ریائى شرک است، هر کس براى مردم عمل کند پاداش او بر مردم است، و هر کس براى خدا عمل کند ثوابش بر خداست!»(9) 10 ـ در حدیثى از امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى خوانیم: «الْمُرائى ظَاهِرُهُ جَمیلٌ وَ باطِنُهُ عَلیلٌ ...; ریا کار ظاهر عملش زیبا و باطنش زشت و بیمار است!»(10) و نیز فرمود: «ما اَقْبَحَ بِاْلاِنْسانِ باطِناً عَلیلاً وَ ظاهِراً جَمیلاً; چه زشت است که باطن انسان خراب و بیمار و ظاهرش زیبا باشد»!(11) و در این زمینه روایات از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و ائمّه هدى بسیار فراوان است. * * * 1. محجّة البیضاء، جلد 6، صفحه 141 . 2 و 3 و 4 و 5. محجّة البیضاء، جلد 6، صفحه 141 . 6. کافى، جلد2، صفحه 295. 7. میزان الحکمه، جلد 2، صفحه 1017، چاپ جدید. 8. کافى، جلد 2، صفحه 296. 9. همان مدرک، صفحه 293. 10. امالى صدوق، صفحه 398 ـ غرر الحکم جلد 1، صفحه 60، شماره 1614. 11. غرر الحکم، جلد 2،صفحه 749، شماره 209. شاید افراد ظاهر بین هنگامى که به این روایات تکاندهنده نگاه مى کنند از عظمت گناه ریا و آثار وحشتناک آن در شگفتى فرو روند و تصوّرشان این باشد که اگر عمل انسان خوب باشد چه فرق مى کند نیّت او هر چه مى خواهد باشد، فرض کنید انسانى بیمارستان، مسجد، جادّه و پل یا مانند اینها براى رفاه مردم بسازد، نیّتش هرچه باشد بالاخره عمل او نیکو است، به فرض که قصدش ریاکارى باشد خدمت او به مردم در جاى خود ثابت است. بگذاریم مردم کار خیر و خدمت کنند نیّتشان هر چه مى خواهد باشد. ولى این اشتباه بسیار بزرگى است; زیرا اوّلاً، هر عملى داراى دو نوع تأثیر است: تأثیرى در خود انسان مى گذارد، و تأثیرى در بیرون. ریاکار با عمل خود درون خود را ویران مى سازد و از مقام والاى توحید دور مى شود و در قعر درّه شرک پرتاب مى گردد; مردم را وسیله عزّت و احترام خود مى بیند و قدرت خدا را به دست فراموشى مى سپارد و این ریاکارى که نوعى بت پرستى است سر از مفاسد بیشمار اخلاقى در مى آورد. ثانیاً، از نظر عمل بیرونى و خدماتى که به ظاهر انجام داده و قصد او تظاهر و ریاکارى بوده نیز جامعه دچار خسارت مى شود چرا که سعى او این است که ظاهر عملش را درست کند و اهمّیّتى به باطن عمل نمى دهد و چه بسا این امر سبب مى شود که آن اسباب رفاه تبدیل به اسباب عذاب براى مردم گردد و لطمه هاى جبران ناپذیرى از آن ببینند. به عبارت دیگر، هنگامى که جامعه اى عادت به ریاکارى و تظاهر کند همه چیز او از محتوا تهى مى شود، فرهنگ و اقتصاد و سیاست و بهداشت و نظم و نیروهاى دفاعى همه تو خالى و تهى مى گردد و همه جا به ظاهر سازى قناعت مى کنند، دنبال خیر و سعادت جامعه نیستند بلکه به سراغ چیزى مى روند که ظاهر جالبى داشته باشد، و این طرز کار، ضربات هولناکى بر جامعه وارد مى کند که بر هوشمندان مخفى و پنهان نیست. بسیارى از افراد بعد از مطالعه و بررسى احادیث بالا و مانند آن که شدیدترین تعبیرات را درباره ریاکاران دارد در تشخیص موضوع ریا گرفتار وسوسه مى شوند، البتّه جا دارد که انسان در مورد ریا سختگیر باشد، چرا که نفوذ ریا در عمل بسیار مرموز و مخفى است، چه بسا انسان سالها عملى را انجام مى دهد بعداً مى فهمد که عمل او ریائى بوده است، مثل داستان معروفى که درباره یکى از مؤمنین پیشین نقل مى کنند که نماز جماعت سالیان دراز را قضا کرد، و دلیلش این بود که همه روز در صفّ اوّل مى ایستاد، یک روز دیر به جماعت آمد و در صفوف آخر ایستاد احساس کرد از این جریان ناراحت است، چرا که مردم او را در صفوف آخر مى بینند، باید همیشه در صف اوّل باشد! ولى افراط و تفریط در این مسأله مانند همه مسائل، اشتباه و خطاست، باید از علامات ریا پى به وجود آن برد و از آن پرهیز کرد، ولى وسواس غلط است. علماى اخلاق در این زمینه بحثهاى جالبى دارند; از جمله، مرحوم فیض کاشانى در «محجّة البیضاء» سؤالى به این صورت طرح مى کند: «اگر عالم و واعظ بخواهد بداند در وعظ خود صادق و مخلص است و ریاکار نیست از کجا بداند؟» سپس به پاسخ این سؤال پرداخته مى گوید: «این امر نشانه هائى دارد، از جمله این که اگر واعظى بهتر از او و آگاه تر و مقبول تر در میان مردم پیدا شود خوشحال گردد و حسد او را به دل نگیرد، آرى! مانعى ندارد که در مقام غبطه بر آید و آرزو کند که او مانند آن عالم و واعظ گردد (یا از او بهتر). «نشانه دیگر این که اگر بزرگان و شخصیّتها در مجلس او حضور یابند سخنانش تغییر نکند، و همه مردم را به یک چشم نگاه کند (و به خاطر جلب توجّه آن عالم و اظهار فضل و کمال در پیشگاه او در سخنانش تغییرى حاصل نشود). «نشانه دیگر این که اگر گروهى از مستمعین پشت سر او در کوچه و بازار به راه بیفتند خوشحال نباشد.»(1) بهترین محک براى شناخت اعمال ریائى از غیر ریائى همان معیارهائى است که در روایات اسلامى آمده است; از جمله: 1 ـ در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که فرمود: «اَمّا عَلامَةُ الْمُرائِى فَاَرْبَعَةٌ: یَحْرُصُ فَى الْعَمَلِ لِلّهِ اِذا کانَ عِنْدَهُ اَحَدٌ وَ یَکْسِلُ اِذا کانَ وَحْدَهُ وَ یَحْرُصُ فى کُلِّ اَمْرِهِ عَلَى الْمَحْمِدَةِ وَ یُحْسِنُ سَمْتهُ بِجُهْدِهِ; امّا علامت ریاکار چهار چیز است: هنگامى که کسى نزد اوست تلاش مى کند اعمال الهى انجام دهد و هنگامى که تنها شد در انجام عمل کسل است! و در تمام کارهایش اصرار دارد مردم از او مدح و ستایش کنند، وسعى مى کند ظاهرش را در نظر مردم خوب جلوه دهد.»(2) 2 ـ در حدیث دیگرى همین معنى با تعبیرات جالب دیگرى از امیرمؤمنان على(علیه السلام)نقل شده است فرمود: «لِلْمُرائِى اَرْبَعُ عَلامات: یَکْسِلُ اِذا کانَ وَحْدَهُ وَیَنْشُطُ اِذا کانَ فى النّاسِ وَ یَزیدُ فى الْعَمَلِ اِذا اُثْنِىَ عَلَیْهِ وَیَنْقُصُ مِنْهُ اِذا لَمُ یُثْنى عَلَیْهِ; ریا کار چهار علامت دارد: اگر تنها باشد اعمال خود را با کسالت انجام مى دهد، و اگر در میان مردم باشد بانشاط انجام مى دهد، هرگاه او را مدح و ثنا گویند بر عملش مى افزاید، و هرگاه ثنا نگویند از آن مى کاهد!»(3) شبیه همین معنى از لقمان حکیم نیز نقل شده است.(4) خلاصه، هرکارى که با انگیزه بهتر نشان دادن عمل در انظار مردم صورت گیرد، سبب نفوذ ریا در عمل است و این انگیزه را هر چند مرموز باشد از دوگانگى برخورد انسان به اعمالى که در خلوت و جلوت انجام مى دهد مى توان دریافت. این مطلب به اندازه اى ظریف و مرموز است که گاه انسان براى فریب وجدان خود اعمال خود را در خلوت بسیار جالب انجام مى دهد تا خود را قانع کند که در اجتماع نیز همان گونه انجام دهد و دوگانگى در آن نباشد در حالى که هم عملى را که در اجتماع انجام مى دهد ریا است و هم آن را که در خلوت انجام داده آلوده به نوعى ریا است. امّا همان گونه که در بالا نیز اشاره شد، افراط در این مسأله جایز نیست چرا که دیده شده افرادى از نماز جماعت و وعظ و ارشاد بر سر منبر و تدریس و تصنیف کتاب محروم مى شوند به این عنوان که مى ترسیم عمل ما ریائى باشد. در روایات اسلامى نیز به این مطلب اشاره شده است که اگر انسان عملى انجام دهد و مردم از آن با خبر شوند و از آن مسرور گردد در حالى که انگیزه او از آغاز ارائه به مردم نبوده ضررى به قصد قربت و عمل الهى او نمى زند.(5) از اینجا روشن مى شود که تشویق نیکوکاران نسبت به اعمال صالحى که انجام داده اند در یک مجلس عمومى یا در وسائل ارتباط جمعى به این قصد که دیگران نیز به این کار تشویق شوند منع شرعى ندارد، بلکه از کارهائى است که بزرگان همیشه انجام مى داده اند و اجر و پاداش انجام دهنده کار نیز ضایع نمى شود، مشروط به این که انگیزه اش از آغاز چنین مطلبى نبوده باشد. در آیات قرآنى و روایات اسلامى نیز بارها تشویق به صدقات و خیرات پنهانى و آشکار شده است، و این نشان مى دهد که انسان مى تواند با انجام اعمال صالحه بطور آشکار انگیزه هاى الهى خود را نیز حفظ کند، و از ریا برکنار بماند. در پنج آیه از قرآن مجید تشویق به انفاق «سِرّاً وَعَلانِیَةً» یعنى بخشش در پنهان و آشکار یا «سِرّاً وَ جَهْراً» که همان معنا را مى دهد شده است.(6) اصولاً قسمتى از عبادات اسلامى بطور آشکار انجام مى شود همانند نماز جمعه و جماعت و مراسم با شکوه حجّ خانه خدا و تشییع جنازه مؤمن و جهاد و امثال آن; درست است که باید انگیزه در تمام اینها الهى باشد ولى اگر گرفتار وسوسه شود همه این اعمال را ترک مى کند و این نیز ضایعه بزرگى است. * * * 1. محجّة البیضاء، جلد 6، صفحه 200. 2. تحف العقول، صفحه 17. 3. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد 2، صفحه 180. 4. خصال (مطابق نقل میزان الحکمة، جلد 2، صفحه 1020 چاپ جدید .) 5. وسائل الشیّعه، جلد 1، ابواب مقدّمة العبادات، باب 15، صفحه 55. 6. بقره ـ 274; رعد ـ 22; ابراهیم ـ 31; نحل ـ 75; فاطر ـ 29. راه مبارزه با ریا کارى، مانند همه اخلاق و اعمال مذموم و ناپسند، دو چیز است: نخست توجّه به علل و ریشه هاى آن براى خشکانیدن و نابود کردن آنها، و سپس مطالعه در پیامدهاى آن براى آگاه شدن از عواقب دردناکى که در انتظار آلودگان به این اخلاق مذموم است. گفتیم ریشه ریا همان «شرک افعالى» و عدم توجّه به حقیقت توحید است. اگر پایه هاى توحید افعالى در درون جان ما محکم شود و بدانیم عزّت و ذلّت و روزى و نعمت به دست خداست و دلهاى مردم نیز در اراده و اختیار اوست هرگز به خاطر جلب رضاى این و آن اعمال خود را آلوده به ریا نمى کنیم! اگر به یقین بدانیم کسى که با خداست همه چیز دارد، و کسى که از او جداست فاقد همه چیز است، و به مصداق «اِنْ یَنْصُرُکُمْ اللّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ اِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَاالَّذى یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ; اگر خداوند شما را یارى کند هیچ کس بر شما غلبه نخواهد کرد و اگر دست از یارى شما بر دارد هیچ کس نمى تواند شما را یارى کند!»(1) و اگر به این حقیقت قرآنى توجّه کنیم که تمام عزّت نزد خدا و به دست خداست: «اَیَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَاِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمیْعاً; آیا کسانى که با دشمنان خدا طرح دوستى مى ریزند مى خواهند عزّت و آبرو نزد آنها کسب کنند، با این که همه عزّتها از آن خداست!»(2) آرى! اگر ایمان به این امور در اعماق جان مستقر شود دلیلى ندارد که انسان براى جلب توجّه مردم و کسب وجاهت و آبرو یا جلب اعتماد آنها خود را آلوده به اعمال نفاق آلود کند! بعضى از علماى اخلاق گفته اند ریشه اصلى ریاکارى حبّ جاه و مقام است که اگر آن را تشریح کنیم به سه اصل باز مى گردد: علاقه به ستایش مردم، فرار از مذّمت و نکوهش آنها، و طمع ورزیدن به آنچه در دست مردم است. سپس مثالى براى آن در مورد جهاد فى سبیل اللّه مى زنند که انسان گاه به جهاد مى رود براى این که مردم از شجاعت و قهرمانى او سخن بگویند، و گاه به جهاد مى رود تا او را به ترس و جبُن متّهم نسازند، و گاه به خاطر به چنگ آوردن غنائم جنگى قدم در میدان مى گذارد! تنها کسى مى تواند از جهادش بهره بگیرد که براى عظمت آئین حق و دفاع از دین خدا پیکار کند. این از یک سو، و از سوى دیگر، هنگامى که انسان به آثار مرگبار ریاکارى بیندیشد که: ریا همچون آتش سوزانى است که در خرمن اعمال انسان مى افتد و همه را خاکستر مى کند; نه تنها عبادات و طاعات انسان را بر باد مى دهد بلکه گناه عظیمى است که مایه روسیاهى صاحب آن در دنیا و آخرت است. ریا همچون موریانه اى است که ستونهاى کاخ سعادت انسان را از درون تهى مى کند و بر سر صاحبش ویران مى سازد. ریا کارى نوعى کفر و نفاق و شرک است. ریاکارى شخصیّت انسان را در هم مى کوبد و آزادگى و حریّت و کرامت انسانى را از او مى گیرد و بدبخترین مردم در قیامت ریاکارانند! توجّه به این حقایق، اثر باز دارنده مهمّى بر ریاکاران دارد. این نکته نیز قابل توجّه است که پنهان کردن نیّتهاى آلوده به ریا، براى مدّت طولانى ممکن نیست، و ریاکاران غالباً در همین دنیا شناخته و رسوا مى شوند و از لا به لاى سخنان و رفتار آنها آلودگى نیّت آنها فاش مى شود، و ارزش خود را نزد خاصّ و عام از دست مى دهند; توجّه به این معنى نیز اثر باز دارنده مهمّى دارد. لذّتى که از عمل خالص و نیّت پاک به انسان دست مى دهد با هیچ چیز قابل مقایسه نیست، و همین امر براى خلوص نیّت کافى است. بعضى از علماى اخلاق گفته اند: یکى از طرق درمان عمل ریا این است که انسان تلاش براى پنهان نگاه داشتن عبادات و حسنات خود کند و به هنگام عبادت در را بر روى خود ببندد، و هنگام انفاق و کارهاى خیر دیگر سعى بر کتمان آن نماید تا تدریجاً به این کار عادت کند. ولى این به آن معنا نیست که از شرکت در جمعه و جماعت و مراسم حج و اعمال دسته جمعى دیگر خوددارى نماید که آن نیز ضایعه اى است بزرگ! * * * 1. سوره آل عمران، آیه 160. 2. سوره نساء، آیه 139. این سؤالى است که بسیارى از خود مى کنند که بعد از انجام یک عبادت خوب احساس نشاط مى کنیم آیا این نشانه ریا نیست؟ و پاسخ آن این است که اگر سرچشمه نشاط توفیقى باشد که خدا به او داده و نورانیّت و روحانیّتى باشد که از ناحیه عبادات در وجود انسان حاصل مى شود هیچ منافاتى با خلوص نیّت ندارد; آرى! اگر این نشاط از مشاهده مردم از اعمال او حاصل گردد منافات با خلوص دارد هر چند موجب بطلان عمل نمى شود مشروط به این که مقدار یا کیفیّت اعمال خود را بر اثر مشاهده مردم به هیچ وجه تغییر ندهد. این معنى در روایات اسلامى نیز آمده است: در حدیثى از امـام باقـر(علیه السلام) مى خـوانیم: که در پاسـخ سـؤالى که یـکى از یـارانـش در این زمینه عنوان کرد و عرضه داشت کسى عمل خیرى انجام داده و دیـگرى آن را مى بیند و صاحب عمل خوشحال مى شود، آیا این معنى با خلوص نـیّت منافات دارد؟ فرمود: لا بَأْسَ، ما مِنْ اَحَد اِلاّ وَ هُوَ یُحِبُّ اَنْ یَـظْهَرَ لَـهُ فى الْنّـاسِ الْخَیـْرُ اِذا لَـمْ یَکُنْ صَنَـعَ ذلِکَ لِـذلِکَ! ; اشکالى ندارد، هر کسى دوست دارد که در میان مردم کار خیر او آشکار گردد (و مردم او را به نیکوکارى بشناسند) مشروط بر این که عمل خیر را براى این هدف انجام نداده باشد.(1) در حدیث دیگر مى خوانیم که «ابوذر» شبیه این سؤال را از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نمود و عرض کرد انسان عملى براى خویش (به قصد قربت) انجام مى دهد و مردم او را دوست مى دارند; پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «تِلْکَ عاجِلُ بُشْرى الْمُؤْمِنِ; این بشارت سریعى است که نصیب مؤمن (در دنیا) مى شود.»(2) * * * 1 و 2 . وسائل الشّیعه، جلد 1، صفحه 55.



ارسل تعليقاتك
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.