تنبیه فرزند برای نماز نخواندن
پرسش :
آیا تنبیه کردن فرزند برای نماز نخواندن صحیح است؟
پاسخ :
پاسخ از حجت الاسلام سیدعلیرضا تراشیون (کارشناس و مشاور تربیت کودک و نوجوان):
وقتی ما روایات دینی را نگاه می کنیم، دو نحوه از روایات درباره نماز داریم؛ یک بخش از آن این طور است که حضرات معصومین علیهم السلام فرموده اند: ما فرزندان خود را از پنج سالگی به نماز خواندن ترغیب می کنیم و زمینه آن را فراهم می کنیم، شما نیز از هفت سالگی [این کار را بکنید]؛ ولی روایت های مشهور این است که ما از هفت سالگی و شما از نه سالگی فرزندانتان را به نماز ترغیب کنید و در ادامه آن روایت ها آمده است که اگر فرزندان شما از نه سالگی نماز نخواندند، آنها را تنبیه کنید.
اتفاقا در اینجا لفظ ضرب را داریم که اگر در این سن نماز نخواندند، مانعی ندارد که در اینجا یک تنبیه بدنی هم بشوند. خیلی از مواقع والدین این سوال را دارند و می پرسند که آیا ما در این زمینه ها فرزندانمان را همان طور که اهل بیت عصمت و طهارت فرمودند تنبیه کنیم؟
من در اینجا می خواهم پاسخ این سوال را بدهم که باید نسبت به این موضوع چه کرد؟ وقتی ما تربیت عبادی فرزندانمان را نگاه می کنیم، یک فرایند تقریبا تدریجی است که به نماز ختم می شود؛ یعنی یک فرایند مقطعی که یک دفعه ما ببینیم فرزند ما نه ساله شد و نماز نمی خواند و حالا او را تنبیه کنیم، نیست! بلکه یک فرایند تدریجی برای نماز خواندن بچه ها تعریف شده است.
معمولا ما در امر تربیت می گوییم که چند نوع تربیت داریم؛ یک تربیت اخلاقی داریم، یک تربیت اعتقادی داریم و یک تربیت عبادی داریم. در تربیت عبادی روایات ما خیلی دقیق و با یک ظرافت، این بحث را مطرح می کنند و من اگر بخواهم در یک جمله بگویم که در ترغیب به سمت عبادت و تربیت عبادی باید چه کار کرد، می بینم که باید اصل “تدریج“ را جاری کرد.
یعنی این طور نیست که ما به یک باره بچه ها را در معرض عبادتی قرار بدهیم؛ آن هم نماز که بنا بر روایات ما ستون دین است و معلوم است که اهمیت خیلی زیادی هم دارد و اگر خدایی ناکرده فرزند ما در همان ابتدا آن را پس بزند و به سمت نماز نرود، [باید در رفع این مشکل کوشید]؛ لذا من در اینجا یک روایتی را می گویم که این روایت خیلی قشنگ بحث تدریج را مطرح می کند و من قبلا هم به این روایت اشاره کرده ام. این روایت از امام باقر علیه السلام نقل شده است و [همچنین به نقل از] از امام صادق علیه السلام در وسائل الشیعه آمده است.
در جاهای دیگر هم این روایت نقل شده است و تقریبا روایت مشهوری است. آن روایت این است: وقتی بچه های شما به سنّ سه سالگی رسیدند، کلمه “لااله الا الله“ را هفت بار بگویند؛ وقتی سه سال و هفت ماه و بیست روزه شدند، جمله ی “محمد رسول الله صلی الله علی محمد و آله“ را دوباره هفت بار بگویند؛ البته این هم به این معنا نیست که هر روز بگویند، بلکه به همین مقطع سنّی که رسیدند، همین یک بار کافی است.
[در ادامه ی روایت می گوید که وقتی آن ها] به سن چهار سالگی رسیدند، هفت بار بگویند: “صلی الله علی محمد و آله“؛ به سن ّ پنج سالگی که رسیدند، دست راست و چپشان را به آنها یاد بدهید و به آنها بگویید که رو به قبله سجده کنند؛ به شش سالگی که رسیدند، رکوع و سجده را به آنها یاد بدهید؛ به هفت سالگی که رسیدند، به آنها بگویید هر قدری از وضو را که بلد هستند، بگیرند و هر قدر که می توانند، نماز بخوانند و بالاخره در نه سالگی نماز را به آنها یاد بدهید.
اگر نگاه کنید، در اینجا کاملا در یک اصل تدریجی این اتفاق می افتد و دفعی نیست؛ لذا نکته ای که در حاشیه روایت می خواهم خدمت شما عرض کنم این است که نه فقط در دین، بلکه باید در همه مراحل اصل تدریج اجرا شود. ما در امر روزه هم [رعایت مسأله ی تدریج را] داریم. الان هم که در ماه مبارک رمضان هستیم، خیلی از والدین سوال می کنند که برای بچه ها چه کار کنیم؟ خوب الان فصل تابستان است [و روزه گرفتن دشوار است.]
ما می گوییم که بچّه ها باید قبل از اینکه به سن بلوغ برسند، تمرینی روزه بگیرند؛ تمرین در روزه چیست؟ [روزه ی تمرینی] این طور هم نیست که به بچه بگوییم سحری بخور و تا افطار چیزی نخور! قدیمی ها تعبیری داشتند و می گفتند روزه “کله گنجشکی“! البته این شیوه خیلی شیوه کارشناسانه ای است که بچه ها سحری بخورند و بعد تا نهار چیزی نخورند و دوباره نهار را بخورند و اگر هم آبی خواستند بخورند و تا افطار چیزی نخورند.
یعنی بر اساس همان اصل تدریج، اینها روزه را تمرین کنند تا وقتی که به سنّ بلوغ رسیدند، یک مرتبه به او نگوییم که حالا از سحر تا افطار چیزی نخور و روزه ات را بگیر؛ چرا که او در آن موقع نمی تواند [روزه بگیرد و گویا] در برابر سنگ بزرگی قرار می گیرد که نمی تواند آن را بلند کند.
ما در تربیت های الهی می بینیم که بالاخره اهل بیت بر ما مواخذه هایی را گذاشته اند که مثلا اگر این کار را نکنی، این تنبیه را دارد؛ ولی از آن طرف هم راهکارهایی را داده اند. من گاهی اوقات تعبیری در همین بحث نماز دارم و می گویم که ما پدرها و مادرها باید واقعا بنشینیم و ببینیم که اگر فرزندانمان را بر اساس روش تربیت دینی، یعنی آن بخش تربیت الهی خاص، تربیت کردیم و بچّه های ما به نه سالگی رسیدند و نماز نخواندند، حقشان نیست که آنها را بزنیم؟ من می خواهم بگویم که [اگر این تربیت را پیاده کنیم] آنها نماز را می خوانند.
من یک تعبیر دیگری را در اینجا به کار ببرم؛ مثلا یک وقت من می گویم که بنده آدم با نظمی هستم و قرار است من برنامه ای را در ساعت هفت تمام کنم؛ اگر از این ساعتی که من به شما گفتم پنج دقیقه دیرتر شد، من به همه شما نفری یک میلیون می دهم! [اما مطمأن هستم که این اتفاق نمی افتد.]
یعنی اینکه [من این مقدار پول] ندارم که بخواهم چنین هزینه ای را بکنم! ولی [در واقع با این حرف]، می خواهم اعتقاد به نظم خودم را بیان کنم. من می خواهم بگویم که گاهی اوقات برداشتی که از این روایت می شود هم همین است. [در واقع روایت می گوید] اگر شما بر اساس شیوه تربیتی ما عمل کردید و بچّه شما نماز نخواند و به سن نه سالگی هم رسید، [در این صورت] او را بزنید. روایت نمی خواهد بگوید که بچّه را بزنید؛ بلکه می خواهد بگوید اگر بچه ای با این شرایط بزرگ شود، نمازش را می خواند. اگر تربیت یک تربیت عبادی باشد، [مطمأنا نماز خوان می شود].
من این نکته را هم عرض کنم که گاهی اوقات با عرض شرمندگی ما پدر و مادرها باید خودمان را بزنیم؛ یعنی وقتی دیدیم که بچه های ما به سن نه سالگی رسیدند و نماز نخواندند، بدانیم که تربیت عبادی در جایی لنگ می زند، ما مشکل داشتیم که این بچّه در این سن نماز نمی خواند.
ولی با همه این احوال اگر ما همه شیوه های تربیتی را رفتیم و [نتیجه ای نگرفتیم]، به عنوان آخرین راه، همانطور که خیلی از کارشناسان در حوزه تربیتی معتقد هستند، ما می گوییم که عیبی ندارد و آخرین راه در تربیت می تواند تنبیه باشد؛ ولی تنبیه هم شرایطی دارد. یک وقت ما با این تنبیه می خواهیم به او آگاهی بدهیم تا به او بگوییم که این کاری را که انجام ندادی و کارت اشتباه بود. [این نوع تنبیه درست است؛] ولی گاهی هم به خاطر دل خنکی خودم این تنبیه را می کنم و او را می زنم و می گویم دلم خنک شد!
این تنبیه شکل دوم که برای دل خنکی باشد و عقده تکانی باشد، این اصلا اثر تربیتی ندارد؛ لذا ضرب در آن مهم است و [اینکه به گونه ای او را] بزنیم که او دردش بگیرد، [صحیح نیست]؛ ولی در نوع اول چون ما می خواهیم تنبّه به او بدهیم و او را آگاه کنیم، [اثر تربیتی دارد]. گاهی اوقات همان طور که گفتم، والدین می توانند خیلی آرام بر پشت کتف بچه بزنند؛ به همین مقدار که به او یک هشداری بدهند. ولی این مرحله به عنوان آخرین راه باید مورد استفاده قرار بگیرد.
سایر پرسش های تربیتی:
وقتی ما روایات دینی را نگاه می کنیم، دو نحوه از روایات درباره نماز داریم؛ یک بخش از آن این طور است که حضرات معصومین علیهم السلام فرموده اند: ما فرزندان خود را از پنج سالگی به نماز خواندن ترغیب می کنیم و زمینه آن را فراهم می کنیم، شما نیز از هفت سالگی [این کار را بکنید]؛ ولی روایت های مشهور این است که ما از هفت سالگی و شما از نه سالگی فرزندانتان را به نماز ترغیب کنید و در ادامه آن روایت ها آمده است که اگر فرزندان شما از نه سالگی نماز نخواندند، آنها را تنبیه کنید.
اتفاقا در اینجا لفظ ضرب را داریم که اگر در این سن نماز نخواندند، مانعی ندارد که در اینجا یک تنبیه بدنی هم بشوند. خیلی از مواقع والدین این سوال را دارند و می پرسند که آیا ما در این زمینه ها فرزندانمان را همان طور که اهل بیت عصمت و طهارت فرمودند تنبیه کنیم؟
من در اینجا می خواهم پاسخ این سوال را بدهم که باید نسبت به این موضوع چه کرد؟ وقتی ما تربیت عبادی فرزندانمان را نگاه می کنیم، یک فرایند تقریبا تدریجی است که به نماز ختم می شود؛ یعنی یک فرایند مقطعی که یک دفعه ما ببینیم فرزند ما نه ساله شد و نماز نمی خواند و حالا او را تنبیه کنیم، نیست! بلکه یک فرایند تدریجی برای نماز خواندن بچه ها تعریف شده است.
معمولا ما در امر تربیت می گوییم که چند نوع تربیت داریم؛ یک تربیت اخلاقی داریم، یک تربیت اعتقادی داریم و یک تربیت عبادی داریم. در تربیت عبادی روایات ما خیلی دقیق و با یک ظرافت، این بحث را مطرح می کنند و من اگر بخواهم در یک جمله بگویم که در ترغیب به سمت عبادت و تربیت عبادی باید چه کار کرد، می بینم که باید اصل “تدریج“ را جاری کرد.
یعنی این طور نیست که ما به یک باره بچه ها را در معرض عبادتی قرار بدهیم؛ آن هم نماز که بنا بر روایات ما ستون دین است و معلوم است که اهمیت خیلی زیادی هم دارد و اگر خدایی ناکرده فرزند ما در همان ابتدا آن را پس بزند و به سمت نماز نرود، [باید در رفع این مشکل کوشید]؛ لذا من در اینجا یک روایتی را می گویم که این روایت خیلی قشنگ بحث تدریج را مطرح می کند و من قبلا هم به این روایت اشاره کرده ام. این روایت از امام باقر علیه السلام نقل شده است و [همچنین به نقل از] از امام صادق علیه السلام در وسائل الشیعه آمده است.
در جاهای دیگر هم این روایت نقل شده است و تقریبا روایت مشهوری است. آن روایت این است: وقتی بچه های شما به سنّ سه سالگی رسیدند، کلمه “لااله الا الله“ را هفت بار بگویند؛ وقتی سه سال و هفت ماه و بیست روزه شدند، جمله ی “محمد رسول الله صلی الله علی محمد و آله“ را دوباره هفت بار بگویند؛ البته این هم به این معنا نیست که هر روز بگویند، بلکه به همین مقطع سنّی که رسیدند، همین یک بار کافی است.
[در ادامه ی روایت می گوید که وقتی آن ها] به سن چهار سالگی رسیدند، هفت بار بگویند: “صلی الله علی محمد و آله“؛ به سن ّ پنج سالگی که رسیدند، دست راست و چپشان را به آنها یاد بدهید و به آنها بگویید که رو به قبله سجده کنند؛ به شش سالگی که رسیدند، رکوع و سجده را به آنها یاد بدهید؛ به هفت سالگی که رسیدند، به آنها بگویید هر قدری از وضو را که بلد هستند، بگیرند و هر قدر که می توانند، نماز بخوانند و بالاخره در نه سالگی نماز را به آنها یاد بدهید.
اگر نگاه کنید، در اینجا کاملا در یک اصل تدریجی این اتفاق می افتد و دفعی نیست؛ لذا نکته ای که در حاشیه روایت می خواهم خدمت شما عرض کنم این است که نه فقط در دین، بلکه باید در همه مراحل اصل تدریج اجرا شود. ما در امر روزه هم [رعایت مسأله ی تدریج را] داریم. الان هم که در ماه مبارک رمضان هستیم، خیلی از والدین سوال می کنند که برای بچه ها چه کار کنیم؟ خوب الان فصل تابستان است [و روزه گرفتن دشوار است.]
ما می گوییم که بچّه ها باید قبل از اینکه به سن بلوغ برسند، تمرینی روزه بگیرند؛ تمرین در روزه چیست؟ [روزه ی تمرینی] این طور هم نیست که به بچه بگوییم سحری بخور و تا افطار چیزی نخور! قدیمی ها تعبیری داشتند و می گفتند روزه “کله گنجشکی“! البته این شیوه خیلی شیوه کارشناسانه ای است که بچه ها سحری بخورند و بعد تا نهار چیزی نخورند و دوباره نهار را بخورند و اگر هم آبی خواستند بخورند و تا افطار چیزی نخورند.
یعنی بر اساس همان اصل تدریج، اینها روزه را تمرین کنند تا وقتی که به سنّ بلوغ رسیدند، یک مرتبه به او نگوییم که حالا از سحر تا افطار چیزی نخور و روزه ات را بگیر؛ چرا که او در آن موقع نمی تواند [روزه بگیرد و گویا] در برابر سنگ بزرگی قرار می گیرد که نمی تواند آن را بلند کند.
ما در تربیت های الهی می بینیم که بالاخره اهل بیت بر ما مواخذه هایی را گذاشته اند که مثلا اگر این کار را نکنی، این تنبیه را دارد؛ ولی از آن طرف هم راهکارهایی را داده اند. من گاهی اوقات تعبیری در همین بحث نماز دارم و می گویم که ما پدرها و مادرها باید واقعا بنشینیم و ببینیم که اگر فرزندانمان را بر اساس روش تربیت دینی، یعنی آن بخش تربیت الهی خاص، تربیت کردیم و بچّه های ما به نه سالگی رسیدند و نماز نخواندند، حقشان نیست که آنها را بزنیم؟ من می خواهم بگویم که [اگر این تربیت را پیاده کنیم] آنها نماز را می خوانند.
من یک تعبیر دیگری را در اینجا به کار ببرم؛ مثلا یک وقت من می گویم که بنده آدم با نظمی هستم و قرار است من برنامه ای را در ساعت هفت تمام کنم؛ اگر از این ساعتی که من به شما گفتم پنج دقیقه دیرتر شد، من به همه شما نفری یک میلیون می دهم! [اما مطمأن هستم که این اتفاق نمی افتد.]
یعنی اینکه [من این مقدار پول] ندارم که بخواهم چنین هزینه ای را بکنم! ولی [در واقع با این حرف]، می خواهم اعتقاد به نظم خودم را بیان کنم. من می خواهم بگویم که گاهی اوقات برداشتی که از این روایت می شود هم همین است. [در واقع روایت می گوید] اگر شما بر اساس شیوه تربیتی ما عمل کردید و بچّه شما نماز نخواند و به سن نه سالگی هم رسید، [در این صورت] او را بزنید. روایت نمی خواهد بگوید که بچّه را بزنید؛ بلکه می خواهد بگوید اگر بچه ای با این شرایط بزرگ شود، نمازش را می خواند. اگر تربیت یک تربیت عبادی باشد، [مطمأنا نماز خوان می شود].
من این نکته را هم عرض کنم که گاهی اوقات با عرض شرمندگی ما پدر و مادرها باید خودمان را بزنیم؛ یعنی وقتی دیدیم که بچه های ما به سن نه سالگی رسیدند و نماز نخواندند، بدانیم که تربیت عبادی در جایی لنگ می زند، ما مشکل داشتیم که این بچّه در این سن نماز نمی خواند.
ولی با همه این احوال اگر ما همه شیوه های تربیتی را رفتیم و [نتیجه ای نگرفتیم]، به عنوان آخرین راه، همانطور که خیلی از کارشناسان در حوزه تربیتی معتقد هستند، ما می گوییم که عیبی ندارد و آخرین راه در تربیت می تواند تنبیه باشد؛ ولی تنبیه هم شرایطی دارد. یک وقت ما با این تنبیه می خواهیم به او آگاهی بدهیم تا به او بگوییم که این کاری را که انجام ندادی و کارت اشتباه بود. [این نوع تنبیه درست است؛] ولی گاهی هم به خاطر دل خنکی خودم این تنبیه را می کنم و او را می زنم و می گویم دلم خنک شد!
این تنبیه شکل دوم که برای دل خنکی باشد و عقده تکانی باشد، این اصلا اثر تربیتی ندارد؛ لذا ضرب در آن مهم است و [اینکه به گونه ای او را] بزنیم که او دردش بگیرد، [صحیح نیست]؛ ولی در نوع اول چون ما می خواهیم تنبّه به او بدهیم و او را آگاه کنیم، [اثر تربیتی دارد]. گاهی اوقات همان طور که گفتم، والدین می توانند خیلی آرام بر پشت کتف بچه بزنند؛ به همین مقدار که به او یک هشداری بدهند. ولی این مرحله به عنوان آخرین راه باید مورد استفاده قرار بگیرد.
سایر پرسش های تربیتی: