حسادت فرزند دوم نسبت به فرزند اول
پرسش :
آیا میتوانم فرزند دیگری هم داشته باشم؟ آیا فرزند دوم، برای فرزند اولم مشکلاتی را به وجود میآورد؟
پاسخ :
اینها سؤالهای بسیاری از والدینی است که در مورد تولد فرزند دومشان نگران هستند. از سوی دیگر برای خانواده هم مسائلی مطرح است. وقتی فرزند دوم به دنیا می آید، بدون شک فرزند اول در معرض تجربیات جدیدی قرار می گیرد (می توانیم این تجربیات را ناراحتی و حسادت ننامیم و به آنها واکنش بگوییم، چون برخی از خانواده ها به این واژه بسیار حساس هستند).
خوب است که تعریف دقیق و روشنی از واژه ها ارائه دهیم. زیرا بسیار مهم است که مادران و افراد خانواده معنای دقیق واژه های به کارگرفته شده را بدانند. در این صورت موضوع به شکل روشن تر و ساده تری تفهیم می شود و از بروز مشکلات مضاعف جلوگیری می گردد. بعد از تولد فرزند دوم نوعی احساس حسادت در فرزند اول بروز می کند، ولی چون والدین نمی خواهند این حسادت را بپذیرند، از آن به عنوان یک واکنش نام می برند و این واکنشها در فرزندان اول به گونه های متفاوتی بروز می کند. بعضی از بچه ها حسادتشان را به صورت رفتاری آشکار و بارز بیان می کنند؛ مثلا فرزند دوم را می زنند یا اذیت می کنند یا اعتراض می کنند که او چرا آمده و ما او را دوست نداریم و جملاتی از این قبیل. فرزند اول احساس می کند که از سوی فرزند جدید مورد تهدید عاطفی قرار گرفته است و احساس خطر می کند و گمان می کند والدینش دیگر به اندازه کافی او را دوست ندارند و عشق و علاقه آنها بین او و فرزند جدید تقسیم شده است. در این حالت گذشت زمان باعث می شود تا فرزند اول واقعیت را بپذیرد. البته همه بچه ها سرانجام می پذیرند که: برای من برادری (یا خواهری) آمده است که در حال حاضر وجود دارد و همه او را پذیرفته اند و بنابراین من هم باید او را بپذیرم.
ما نمی توانیم به کودکی بگوییم: این خواهر (یا برادر) توست؛ او را دوست داشته باش و او هم فورا بپذیرد. بلکه باید به او فرصت بدهیم و کمک بکنیم تا به یک استراتژی و روشی در جهت تطبیق دادن خودش با این تغییر برسد و آن را حل کند. حالا نه فقط فرزند دوم ممکن است برای فرزند اول مشکل ایجاد کند، بلکه احتمال دارد برای خود والدین هم این مسئله مشکل ایجاد نماید. مثلا گاهی می گویند که ما نمی دانیم چگونه باید با بچه ها رفتار کنیم؛ هر کاری می کنیم فرزند اولمان باز هم اعتراض می کند.
برخی از والدین با به دنیا آمدن فرزند دوم، تازه احساس کامل فرزنددار شدن را پیدا می کنند و باید نکات جدیدی را رعایت کنند. به طور کلی در خانواده ای که در آن نوزادی متولد می شود توجه به نکات و نیازهای عاطفی، روانی و فیزیولوژیکی نوزاد مطرح می شود، که در زمان خود و به موقع باید به آنها توجه شود و والدین می توانند کتابهایی را در این باره مطالعه کنند.
آموزشهای لازم درباره نیازهای جسمی و روانی نوزاد در کتابهایی که درباره رشد کودک نوشته شده و کتابهای مربوط به روانشناسی کودک ارائه شده است. اغلب والدین می پرسند که: از لحاظ ارتباطی با نوزاد تازه متولد شده چگونه رفتار کنیم؟ با او حرف بزنیم یا خیر؟ آیا حرفهای ما را می فهمد؟ و ما چگونه با او حرف بزنیم؟
پاسخ این است که باید با او حرف بزنیم. درست است که او واژه ها را نمی فهمد ولی صحبت کردن محرکی محسوب می شود که واکنش نشان دهد و با شما ارتباط برقرار کند. آیا باید نوزاد را از منزل بیرون ببریم؟ پاسخ مثبت است. او یک انسان است و مانند هر انسان دیگری دلش تنگ می شود و او را باید بیرون ببرید. گاهی گریه های نوزاد باید شناسایی شود. هر گریه معنی خاصی دارد. گریه ای که ناشی از درد است به نوعی است و گریه ای که ناشی از بی حوصلگی است به نوعی دیگر، و همینطور گریهای که نشانه گرسنگی است ویژگی دیگری دارد. والدینی که تازه بچه دار شده اند باید به دنبال یافتن پاسخ سؤالهای خود باشند، چرا که نوزاد تازه متولد شده، یک موجود کامل و انسانی است که بسیاری از چیزها را درک می کند و نوع واکنشهای او با افراد بزرگسال متفاوت است.
عواطف و هیجانها از موارد بسیار مهم در دوره اولیه زندگی است. نقش هیجان در دوره اولیه زندگی به قدری مهم است که حتی جنبه هایی از شخصیت انسان را در همان دوره شکل می دهد. این نقش در سالهای بعد آثار خود را نشان می دهد. در بسیاری از هیجانهای عاطفی بزرگسالان ریشه در دوره کودکی دارد.
والدین باید با رفتارهای کودکشان چه در بعد رفتارهای عادی و چه در بعد رفتارهای غیر عادی آشنا شوند و جنبه های برخورد علمی را فرا بگیرند. مشکلات عاطفی - هیجانی کودکان بسیار متنوع است. بعضی از آنها شامل مشکلات روزمره هستند که هر والدی می تواند با برخورد منطقی و مناسب آن را رفع کند یا تأثیراتش را کمرنگ سازد، اما برخی دیگر بسیار عمیق و ریشه دارند که جنبه بیماری پیدا می کنند و باید علت آنها را شناخت تا با استفاده از شیوه های کارشناسانه و تخصصی آنها را رفع کرد
باید دنیا را از دریچه چشم کودکان بنگریم و از زاویه دید آنها وقایع محیط را تفسیر کنیم تا بتوانیم آنها را به طور عمیق درک کنیم. در غیر این صورت تفسیر غلطی از اندیشه و رفتار فرزندانمان خواهیم داشت.
ارتباط بین مادر و فرزند اول بعد از تولد نوزاد دوم خیلی اهمیت دارد و این رابطه نباید کمرنگ شود. فرزند اول ما باید احساس کند که در ساعات خاصی از شبانه روز مادر به او تعلق دارد، یعنی همان چیزی که در گذشته داشته و مادر فقط مال او بوده است. نمی توانیم چنین چیزی را یکباره از او بخواهیم. جملاتی نظیر اینکه تو دیگر بزرگ شده ای، تو دیگر مرد شده ای، تو نباید بهانه بگیری، تو باید چنین رفتار بکنی و چنان باشی را نباید به کار ببریم. باید بگذاریم بچه ها مطابق سنشان احساس داشته باشند.
منبع: پاسخ به والدین، دکتر سیما فردوسی، تهران: انتشارات صابرین، چاپ سیزدهم، 1394.
اینها سؤالهای بسیاری از والدینی است که در مورد تولد فرزند دومشان نگران هستند. از سوی دیگر برای خانواده هم مسائلی مطرح است. وقتی فرزند دوم به دنیا می آید، بدون شک فرزند اول در معرض تجربیات جدیدی قرار می گیرد (می توانیم این تجربیات را ناراحتی و حسادت ننامیم و به آنها واکنش بگوییم، چون برخی از خانواده ها به این واژه بسیار حساس هستند).
خوب است که تعریف دقیق و روشنی از واژه ها ارائه دهیم. زیرا بسیار مهم است که مادران و افراد خانواده معنای دقیق واژه های به کارگرفته شده را بدانند. در این صورت موضوع به شکل روشن تر و ساده تری تفهیم می شود و از بروز مشکلات مضاعف جلوگیری می گردد. بعد از تولد فرزند دوم نوعی احساس حسادت در فرزند اول بروز می کند، ولی چون والدین نمی خواهند این حسادت را بپذیرند، از آن به عنوان یک واکنش نام می برند و این واکنشها در فرزندان اول به گونه های متفاوتی بروز می کند. بعضی از بچه ها حسادتشان را به صورت رفتاری آشکار و بارز بیان می کنند؛ مثلا فرزند دوم را می زنند یا اذیت می کنند یا اعتراض می کنند که او چرا آمده و ما او را دوست نداریم و جملاتی از این قبیل. فرزند اول احساس می کند که از سوی فرزند جدید مورد تهدید عاطفی قرار گرفته است و احساس خطر می کند و گمان می کند والدینش دیگر به اندازه کافی او را دوست ندارند و عشق و علاقه آنها بین او و فرزند جدید تقسیم شده است. در این حالت گذشت زمان باعث می شود تا فرزند اول واقعیت را بپذیرد. البته همه بچه ها سرانجام می پذیرند که: برای من برادری (یا خواهری) آمده است که در حال حاضر وجود دارد و همه او را پذیرفته اند و بنابراین من هم باید او را بپذیرم.
ما نمی توانیم به کودکی بگوییم: این خواهر (یا برادر) توست؛ او را دوست داشته باش و او هم فورا بپذیرد. بلکه باید به او فرصت بدهیم و کمک بکنیم تا به یک استراتژی و روشی در جهت تطبیق دادن خودش با این تغییر برسد و آن را حل کند. حالا نه فقط فرزند دوم ممکن است برای فرزند اول مشکل ایجاد کند، بلکه احتمال دارد برای خود والدین هم این مسئله مشکل ایجاد نماید. مثلا گاهی می گویند که ما نمی دانیم چگونه باید با بچه ها رفتار کنیم؛ هر کاری می کنیم فرزند اولمان باز هم اعتراض می کند.
برخی از والدین با به دنیا آمدن فرزند دوم، تازه احساس کامل فرزنددار شدن را پیدا می کنند و باید نکات جدیدی را رعایت کنند. به طور کلی در خانواده ای که در آن نوزادی متولد می شود توجه به نکات و نیازهای عاطفی، روانی و فیزیولوژیکی نوزاد مطرح می شود، که در زمان خود و به موقع باید به آنها توجه شود و والدین می توانند کتابهایی را در این باره مطالعه کنند.
آموزشهای لازم درباره نیازهای جسمی و روانی نوزاد در کتابهایی که درباره رشد کودک نوشته شده و کتابهای مربوط به روانشناسی کودک ارائه شده است. اغلب والدین می پرسند که: از لحاظ ارتباطی با نوزاد تازه متولد شده چگونه رفتار کنیم؟ با او حرف بزنیم یا خیر؟ آیا حرفهای ما را می فهمد؟ و ما چگونه با او حرف بزنیم؟
پاسخ این است که باید با او حرف بزنیم. درست است که او واژه ها را نمی فهمد ولی صحبت کردن محرکی محسوب می شود که واکنش نشان دهد و با شما ارتباط برقرار کند. آیا باید نوزاد را از منزل بیرون ببریم؟ پاسخ مثبت است. او یک انسان است و مانند هر انسان دیگری دلش تنگ می شود و او را باید بیرون ببرید. گاهی گریه های نوزاد باید شناسایی شود. هر گریه معنی خاصی دارد. گریه ای که ناشی از درد است به نوعی است و گریه ای که ناشی از بی حوصلگی است به نوعی دیگر، و همینطور گریهای که نشانه گرسنگی است ویژگی دیگری دارد. والدینی که تازه بچه دار شده اند باید به دنبال یافتن پاسخ سؤالهای خود باشند، چرا که نوزاد تازه متولد شده، یک موجود کامل و انسانی است که بسیاری از چیزها را درک می کند و نوع واکنشهای او با افراد بزرگسال متفاوت است.
عواطف و هیجانها از موارد بسیار مهم در دوره اولیه زندگی است. نقش هیجان در دوره اولیه زندگی به قدری مهم است که حتی جنبه هایی از شخصیت انسان را در همان دوره شکل می دهد. این نقش در سالهای بعد آثار خود را نشان می دهد. در بسیاری از هیجانهای عاطفی بزرگسالان ریشه در دوره کودکی دارد.
والدین باید با رفتارهای کودکشان چه در بعد رفتارهای عادی و چه در بعد رفتارهای غیر عادی آشنا شوند و جنبه های برخورد علمی را فرا بگیرند. مشکلات عاطفی - هیجانی کودکان بسیار متنوع است. بعضی از آنها شامل مشکلات روزمره هستند که هر والدی می تواند با برخورد منطقی و مناسب آن را رفع کند یا تأثیراتش را کمرنگ سازد، اما برخی دیگر بسیار عمیق و ریشه دارند که جنبه بیماری پیدا می کنند و باید علت آنها را شناخت تا با استفاده از شیوه های کارشناسانه و تخصصی آنها را رفع کرد
باید دنیا را از دریچه چشم کودکان بنگریم و از زاویه دید آنها وقایع محیط را تفسیر کنیم تا بتوانیم آنها را به طور عمیق درک کنیم. در غیر این صورت تفسیر غلطی از اندیشه و رفتار فرزندانمان خواهیم داشت.
ارتباط بین مادر و فرزند اول بعد از تولد نوزاد دوم خیلی اهمیت دارد و این رابطه نباید کمرنگ شود. فرزند اول ما باید احساس کند که در ساعات خاصی از شبانه روز مادر به او تعلق دارد، یعنی همان چیزی که در گذشته داشته و مادر فقط مال او بوده است. نمی توانیم چنین چیزی را یکباره از او بخواهیم. جملاتی نظیر اینکه تو دیگر بزرگ شده ای، تو دیگر مرد شده ای، تو نباید بهانه بگیری، تو باید چنین رفتار بکنی و چنان باشی را نباید به کار ببریم. باید بگذاریم بچه ها مطابق سنشان احساس داشته باشند.
منبع: پاسخ به والدین، دکتر سیما فردوسی، تهران: انتشارات صابرین، چاپ سیزدهم، 1394.