معنای واژه «حیات» در قرآن کریم
پرسش :
منظور از واژه «حیات» در قرآن کریم چیست؟
پاسخ :
به گفته راغب در مفردات «حیات» در معانى مختلفى به کار مى رود: حیات نباتى(زندگى گیاهان) حیات حسّى(زندگى حیوانات) حیات عقلانى(زندگى انسان ها) حیات به معنى برطرف شدن غم و اندوه، حیات اخروى و جاودانى، و حیاتى که به عنوان یکى از اوصاف الهى ذکر مى شود؛ و براى هریک از آنها شاهدى از آیات قرآن مى آورد. ولى در مقائیس اللّغة براى این واژه دو معنى اصلى ذکر مى کند: که یکى حیات در مقابل مرگ، و دیگرى حیاء، نقطه مقابل وقاحت و بىشرمى است.
اما بعضى معتقدند هر دو معنى به یک ریشه باز مى گردد؛ چرا که شخصى که حیا و شرم دارد خود را از ضعف و ناتوانى نگاه مى دارد و به سوى خیر و پاکى حرکت مى کند؛ و اگر به مارهاى عظیم «حیّه» گفته مى شود به خاطر شدّت تحرّک آنها است که یکى از بارزترین آثار حیات و زندگى محسوب مى شود؛ و قبیله را از این نظر «حىّ» مى گویند که داراى یک حیات اجتماعى و گروهى است.(1)
البته این واژه معانى کنایى زیادى نیز دارد که از آن جمله ایمان در مقابل کفر، و طراوت در مقابل پژمردگى و حرکت در مقابل سکون را مى توان نام برد؛ و «تحیّت» را از این جهت «تحیّت» گویند که طلب سلامتى و حیات در آن است.
پی نوشت:
(1). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مصطفوى حسن، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360 ش، ج 2، ص 335؛ المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانى حسین بن محمد، تحقیق: صفوان عدنان داود، دارالعلم_ الدار الشامیة، دمشق _بیروت، چاپ اول، 1412 ق، ص 628؛ لسان العرب، ابن منظور محمد بن مکرم، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414 ق، ج 14، ص 211؛ مجمع البحرین، طریحى فخر الدین، تحقیق: سید احمد حسین، کتابفروشى مرتضوى، تهران، چاپ سوم، 1375 ش، ج 1، ص 115، باب ما أوله الحاء، و کتب دیگر لغت.
منبع: پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1386 هـ ش، چاپ نهم، ج 2، ص 97.
به گفته راغب در مفردات «حیات» در معانى مختلفى به کار مى رود: حیات نباتى(زندگى گیاهان) حیات حسّى(زندگى حیوانات) حیات عقلانى(زندگى انسان ها) حیات به معنى برطرف شدن غم و اندوه، حیات اخروى و جاودانى، و حیاتى که به عنوان یکى از اوصاف الهى ذکر مى شود؛ و براى هریک از آنها شاهدى از آیات قرآن مى آورد. ولى در مقائیس اللّغة براى این واژه دو معنى اصلى ذکر مى کند: که یکى حیات در مقابل مرگ، و دیگرى حیاء، نقطه مقابل وقاحت و بىشرمى است.
اما بعضى معتقدند هر دو معنى به یک ریشه باز مى گردد؛ چرا که شخصى که حیا و شرم دارد خود را از ضعف و ناتوانى نگاه مى دارد و به سوى خیر و پاکى حرکت مى کند؛ و اگر به مارهاى عظیم «حیّه» گفته مى شود به خاطر شدّت تحرّک آنها است که یکى از بارزترین آثار حیات و زندگى محسوب مى شود؛ و قبیله را از این نظر «حىّ» مى گویند که داراى یک حیات اجتماعى و گروهى است.(1)
البته این واژه معانى کنایى زیادى نیز دارد که از آن جمله ایمان در مقابل کفر، و طراوت در مقابل پژمردگى و حرکت در مقابل سکون را مى توان نام برد؛ و «تحیّت» را از این جهت «تحیّت» گویند که طلب سلامتى و حیات در آن است.
پی نوشت:
(1). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مصطفوى حسن، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360 ش، ج 2، ص 335؛ المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانى حسین بن محمد، تحقیق: صفوان عدنان داود، دارالعلم_ الدار الشامیة، دمشق _بیروت، چاپ اول، 1412 ق، ص 628؛ لسان العرب، ابن منظور محمد بن مکرم، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414 ق، ج 14، ص 211؛ مجمع البحرین، طریحى فخر الدین، تحقیق: سید احمد حسین، کتابفروشى مرتضوى، تهران، چاپ سوم، 1375 ش، ج 1، ص 115، باب ما أوله الحاء، و کتب دیگر لغت.
منبع: پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1386 هـ ش، چاپ نهم، ج 2، ص 97.