امیدبستن به فرصت های پایانی تا اخر عمر انسان را به موفقیت نخواهد رساند.
چکیده: تسامح در کار یعنی اینکه کارهای ضروری را عقب بیندازیم و ترجیح دهیم که ابتدا به سراغ کارهایی با ضرورت کمتر برویم. در این نوشتار به برخی از علل تسامح در کارها اشاره خواهد شد.
تعداد کلمات 1222 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
تعداد کلمات 1222 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
۴. ترس
یکی از عللی که به طور ناخواسته در درون ضمیر افراد، موجب به تعویق انداختن کارها می شود، ترس است، ترس در شکل های مختلف وجود دارد. ترس از شکست، ترس از موفقیت، ترس از خطر، ترس از خجالت کشیدن و... و معمولا کارهایی که به علت ترس به تعویق می افتند، کارهای مهم هستند، نه کارهای پیش پا افتاده، مانند دوختن دکمه لباس. برای همین هم تأخیر یا عدم انجام این امور اغلب خسارت های مادی و معنوی در پی دارد. امام علی (علیه السلام) می فرماید: «هر که بر ترس ها چیره شود، اموال را کسب می کند.»[1]
انسان در زندگی در بسیاری مواقع، مجبور است تصمیم هایی بگیرد و کارهایی بکند که نیاز به ریسک دارد. اگر بنا باشد به این علت که راه، مطمئن نیست، ازکار دانه خالی شود، بسیاری از موقعیت های خوب زندگی از دست خواهند رفت. پس بهتر
است در برخورد با مسائلی که در آن، عدم اطمینان و ریسک وجود دارد، به جای پاک کردن مسئله و پناه بردن به خیالات و اوهام، با توجه کردن به جنبه های مثبت مسئله، تلاش خود را دو چندان کرد و عزم خود را برای موفقیت جزم نمود.
در برخورد با ترس، نخست باید طرز فکر و تلقی خود را در مورد شکست و موفقیت عوض کرد. حقیقت این است که «شکست»، نردبان «ترقی»، است نه پایان راه و کسی را به دلیل شکست در کاری از زندگی محروم نمی کنند، بلکه این طرز فکر ما است که با جلوه دادن شکست به عنوان پایان راه، مانع انجام دادن کار می شود. شکست واقعی، حرکت نکردن و بی حرکت ماندن است. در تلاش و کوشش، هیچ شکستی نیست و اگر هم ناکامی باشد، خود، تجربه و کمکی برای رسیدن به هدف است.
در مواجه با ترس باید با آن منطقی برخورد کرد و با تجزیه و تحلیل علت آن، به دنبال از میان برداشتن آن بود. در صورتی که علت ترس، تجزیه و تحلیل شود، مشاهده می شود که بسیاری از ترس های بی مورد، از روی عدم آگاهی اند. در موارد دیگر نیز باید با خود اندیشید که در بدترین حالت ممکن، چه اتفاقی رخ می دهد. در این صورت، دیده خواهد شد که اصل ترس، بی مورد بوده، آن طوری که فکر می شده است. اگر از این راه نیز مشکل حل نشد، فکر شود که اگر اصلا ترس نبود،
چه کاری باید انجام می شد؛ یعنی برخلاف احساس واقعی، خود را در موقعیت دیگر قرار داد. این کار، موجب می شود به مرور، ترس بریزد.
در بسیاری از موارد دیگر، کار از دورادور ترسناک به نظر می رسد، ولی در صورت درگیر شدن با آن، ترس نخستین خواهد ریخت.
امیر مؤمنان على (علیه السلام) می فرماید: «هرگاه از امری ترسیدی، در آن واقف شو و بیفت؛ زیرا سختی دوری از آن، از افتادن در آن، شدیدتر است»[2] و «هرگاه از سختی و دشواری کاری ترسیدی در برابر آن سرسختی نشان بده، رامت می شود و در برابر حوادث روزگار چاره اندیشی کن، بر تو آسان می شوند.»[3]
انسان در زندگی در بسیاری مواقع، مجبور است تصمیم هایی بگیرد و کارهایی بکند که نیاز به ریسک دارد. اگر بنا باشد به این علت که راه، مطمئن نیست، ازکار دانه خالی شود، بسیاری از موقعیت های خوب زندگی از دست خواهند رفت. پس بهتر
است در برخورد با مسائلی که در آن، عدم اطمینان و ریسک وجود دارد، به جای پاک کردن مسئله و پناه بردن به خیالات و اوهام، با توجه کردن به جنبه های مثبت مسئله، تلاش خود را دو چندان کرد و عزم خود را برای موفقیت جزم نمود.
در برخورد با ترس، نخست باید طرز فکر و تلقی خود را در مورد شکست و موفقیت عوض کرد. حقیقت این است که «شکست»، نردبان «ترقی»، است نه پایان راه و کسی را به دلیل شکست در کاری از زندگی محروم نمی کنند، بلکه این طرز فکر ما است که با جلوه دادن شکست به عنوان پایان راه، مانع انجام دادن کار می شود. شکست واقعی، حرکت نکردن و بی حرکت ماندن است. در تلاش و کوشش، هیچ شکستی نیست و اگر هم ناکامی باشد، خود، تجربه و کمکی برای رسیدن به هدف است.
در مواجه با ترس باید با آن منطقی برخورد کرد و با تجزیه و تحلیل علت آن، به دنبال از میان برداشتن آن بود. در صورتی که علت ترس، تجزیه و تحلیل شود، مشاهده می شود که بسیاری از ترس های بی مورد، از روی عدم آگاهی اند. در موارد دیگر نیز باید با خود اندیشید که در بدترین حالت ممکن، چه اتفاقی رخ می دهد. در این صورت، دیده خواهد شد که اصل ترس، بی مورد بوده، آن طوری که فکر می شده است. اگر از این راه نیز مشکل حل نشد، فکر شود که اگر اصلا ترس نبود،
چه کاری باید انجام می شد؛ یعنی برخلاف احساس واقعی، خود را در موقعیت دیگر قرار داد. این کار، موجب می شود به مرور، ترس بریزد.
در بسیاری از موارد دیگر، کار از دورادور ترسناک به نظر می رسد، ولی در صورت درگیر شدن با آن، ترس نخستین خواهد ریخت.
امیر مؤمنان على (علیه السلام) می فرماید: «هرگاه از امری ترسیدی، در آن واقف شو و بیفت؛ زیرا سختی دوری از آن، از افتادن در آن، شدیدتر است»[2] و «هرگاه از سختی و دشواری کاری ترسیدی در برابر آن سرسختی نشان بده، رامت می شود و در برابر حوادث روزگار چاره اندیشی کن، بر تو آسان می شوند.»[3]
۵. امید بستن به فرصت های پایانی
معمولا ذهن، مراحل انجام یافتن کار را در مدت زمانی که در اختیار دارد، تنظیم می کند و اگر برای پایان کاری مهلتی تعیین نشده باشد، آن کار، آن قدر طول می یابد که در نهایت، یا انجام نمی شود یا به حکم اجبار انجام می شود. مثلا دانش آموزان و دانشجویان، معمولا مطالب ترم را در شب امتحان می خوانند؛ زیرا این شب به عنوان آخرین مهلت برای مطالعه درس هایشان تعیین شده است.
با این توصیف، کاری که اصلا زمانی برای انجام دادن آن در نظر گرفته نشده باشد و اجباری هم در انجام یافتن آن نباشد، معمولا آن قدر به تعویق می افتد که دیگر انجام نمی شود. مثلا یکی از کارهایی که اغلب دانش آموزان ایرانی قصد انجام دادن آن را دارند، آموزش زبان انگلیسی است که اگر بدون برنامه و فقط به صرف دوست داشتن باشد، احتمال انجام شدن آن بعید به نظر می رسد؛ اما در صورت برنامه ریزی برای مطالعه و تعیین فرصت های انتهایی برای تمام کردن قسمت ها و مراحل طراحی شده، می توان نحوه عملکرد را بررسی و پیش بینی نمود.
بحث تعیین فرصت های پایانی در مباحث برنامه ریزی و مدیریت زمان از اصول مهم و ضروری به شمار می آید و می توان از آن به عنوان محرکی خوب و قوی برای انجام دادن کارها سود جست و این، در صورتی ممکن است که با تعیین فرصت های پایانی درست و منطقی در برنامه خود و مقید بودن به اجرای آن، خود را در وضعیتی قرار دهیم که کارها در زمان تعیین شده به اتمام برسند، نه در زمانی که در موقعیت جبری قرار می گیریم. این کار، افزون بر این که رضایتمندی ما را افزایش می دهد موجب بالا رفتن اعتماد به نفس نیز می شود.
با این توصیف، کاری که اصلا زمانی برای انجام دادن آن در نظر گرفته نشده باشد و اجباری هم در انجام یافتن آن نباشد، معمولا آن قدر به تعویق می افتد که دیگر انجام نمی شود. مثلا یکی از کارهایی که اغلب دانش آموزان ایرانی قصد انجام دادن آن را دارند، آموزش زبان انگلیسی است که اگر بدون برنامه و فقط به صرف دوست داشتن باشد، احتمال انجام شدن آن بعید به نظر می رسد؛ اما در صورت برنامه ریزی برای مطالعه و تعیین فرصت های انتهایی برای تمام کردن قسمت ها و مراحل طراحی شده، می توان نحوه عملکرد را بررسی و پیش بینی نمود.
بحث تعیین فرصت های پایانی در مباحث برنامه ریزی و مدیریت زمان از اصول مهم و ضروری به شمار می آید و می توان از آن به عنوان محرکی خوب و قوی برای انجام دادن کارها سود جست و این، در صورتی ممکن است که با تعیین فرصت های پایانی درست و منطقی در برنامه خود و مقید بودن به اجرای آن، خود را در وضعیتی قرار دهیم که کارها در زمان تعیین شده به اتمام برسند، نه در زمانی که در موقعیت جبری قرار می گیریم. این کار، افزون بر این که رضایتمندی ما را افزایش می دهد موجب بالا رفتن اعتماد به نفس نیز می شود.
۶. کمال طلبی
یکی از موانعی که موجب به تأخیر انداختن کارها می شود، روحیه کمال طلبی است. البته انجام دادن کارها به بهترین وجه و بی عیب و نقص، خوب است، اما واقعیت این است که همیشه نمی توان چنین انتظاری داشت و بسیاری از امور را همین که بتوان به حد کفایت انجام داد، کافی است. امام صادق (علیه السلام) فرموده است: «به هر کس فرصتی دست دهد و او به انتظار دست دادن فرصت کامل (و رسیدن به مطلوب به نحو کامل) آن را به تأخیر اندازد، روزگار همان فرصت را نیز از او می رباید؛ زیرا کار ایام، بردن است و روش زمان، از دست رفتن.»[4]
بنابراین نباید اجازه داد روحیه کمال طلبی که می تواند روحیه مثبت و سازنده باشد، مانعی برای انجام کار به شمار آید و بهانه کامل نبودن، موجب از دست رفتن کل کار شود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در این مورد فرموده اند: « چیزی که همه اش را نمی توان به دست آورد، همه اش را نمی توان رها کرد.»[5]
به گفته شاعر:
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید
داستانی را در مورد استاد تاریخی در یک دانشگاه ، نقل می کنند که دائما لاف می زد که سرانجام روزی کتاب جامعی در مورد رشته درسی اش خواهد نوشت. تا این که در آخر، گروهی از دانشجویان - که از این لاف زدن ها خسته شده بودند، او را در دفتر کارش زندانی کردند و اعلام کردند: زمانی او را آزاد خواهند کرد که اولین صفحه این شاهکار بزرگ را بنویسد.
چندین ساعت بعد، استاد درحالیکه در محاصره صدها یادداشت وامانده بود، گریان، روی ماشین تحریر خود سقوط کرد. او حتی قادر نبود یک جمله را آن طور که مورد رضایتش بود، تمام کند، چه رسد به یک صفحه کامل. هر کلمه ای که می نوشت به نظرش از آن کمال مطلوبش بسیار فاصله داشت. بنابراین دوباره از نو شروع می کرد.[6]
منبع: کتاب «جوان و مدیریت زندگی»
نویسنده: محمد ربانی خواه
بنابراین نباید اجازه داد روحیه کمال طلبی که می تواند روحیه مثبت و سازنده باشد، مانعی برای انجام کار به شمار آید و بهانه کامل نبودن، موجب از دست رفتن کل کار شود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در این مورد فرموده اند: « چیزی که همه اش را نمی توان به دست آورد، همه اش را نمی توان رها کرد.»[5]
به گفته شاعر:
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید
داستانی را در مورد استاد تاریخی در یک دانشگاه ، نقل می کنند که دائما لاف می زد که سرانجام روزی کتاب جامعی در مورد رشته درسی اش خواهد نوشت. تا این که در آخر، گروهی از دانشجویان - که از این لاف زدن ها خسته شده بودند، او را در دفتر کارش زندانی کردند و اعلام کردند: زمانی او را آزاد خواهند کرد که اولین صفحه این شاهکار بزرگ را بنویسد.
چندین ساعت بعد، استاد درحالیکه در محاصره صدها یادداشت وامانده بود، گریان، روی ماشین تحریر خود سقوط کرد. او حتی قادر نبود یک جمله را آن طور که مورد رضایتش بود، تمام کند، چه رسد به یک صفحه کامل. هر کلمه ای که می نوشت به نظرش از آن کمال مطلوبش بسیار فاصله داشت. بنابراین دوباره از نو شروع می کرد.[6]
منبع: کتاب «جوان و مدیریت زندگی»
نویسنده: محمد ربانی خواه
بیشتر بخوانید :
اهمال و مسامحه را به حداقل برسانید!
کار امروز را به فردا مسپار
مهارت های غلبه بر تنبلی
تنبلی و کسالت (راهکارها)
پی نوشت :
[1] . غررالحکم، ح 8543.
[2] . نهج البلاغه، حکمت ۱۷۵.
[3] . غررالحکم، ح 4108.
[4] .میزان الحکمه، حدیث 15797.
[5] .عوالی الآلی، ج 4، ص 58.
[6] . مدیریت زمان، ص 64.