چکیده: درمان بیماری ها یکی از اولین دغدغه هایی بوده که با پا نهادن انسان به کره خاکی همراه او بوده است. دانستن عوامل موثر در درمان یکی از راه کارهای آن است. با ما همراه شوید تا با این عوامل آشنا شوید.
تعداد کلمات 1187 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
تعداد کلمات 1187 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
چه عواملی در درمان مؤثر است؟
گام اول: بیماری و درمان از خداوند است.
اولین گامی که انسان بایستی بردارد تا وارد بیمارستان اسلامی شود، اعتقاد به این است که درمان و شفا از خداوند تبارک و تعالی است. زیاد پیش آمده است که انسان بهترین دارو را مصرف می کند و پیش ماهرترین طبیب می رود؛ ولی خوب نمی شود، چرا؟ زیرا درمان در دست طبیب نیست، بلکه در دست خداوند متعال است.
حضرت موسی (علیه السلام) از خداوند پرسید: بیماری از کیست؟ خداوند فرمود: از من است. موسی (علیه السلام) فرمود: دارو و درمان از کیست؟ خداوند فرمود: از من است. موسی (علیه السلام) فرمود: پس مردم در درگاه طبیب چه کار می کنند؟ خداوند فرمود: دل هایشان را خوش می کنند.
برای خوب شدن بیماری، عوامل زیادی دخیل است؛ مثلا باید ساعت مصرف دارو مناسب باشد، دارو مؤثر واقع شود، طبیب ماهر باشد و..، حال چه کسی این عوامل را با هم جمع می کند؟ خداوند تبارک و تعالی.
بنابراین شفا از اوست، یعنی خداوند باید این امور را کنار هم قرار دهد تا درمان محقق شود. حضرت امیر (علیه السلام) در روایتی می فرماید:
«فردی از دردی که در درون داشت، به پیامبر (صلی الله علیه و آله) شکایت کرد، پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: مقداری عسل بگیر و با ۳ یا ۵ یا ۷ دانه سیاه دانه مخلوط کن و بخور، به اذن خداوند تبارک و تعالی خوب
می شوی.» همان گونه که در این روایت آمد، پیامبر(صلی الله علیه و آله) نفرمود که خوب می شود، بلکه فرمود: به اذن خداوند خوب می شوی، یعنی نتیجه درمان را به خداوند بر می گرداند، بنابراین چه اشکالی دارد که طبیبان ما مردم را متوجه خداوند کنند و در درمانی که معرفی می کنند، بگویند که این دارو به اذن خداوند شفا می دهد و درمان می کند.
حضرت موسی (علیه السلام) از خداوند پرسید: بیماری از کیست؟ خداوند فرمود: از من است. موسی (علیه السلام) فرمود: دارو و درمان از کیست؟ خداوند فرمود: از من است. موسی (علیه السلام) فرمود: پس مردم در درگاه طبیب چه کار می کنند؟ خداوند فرمود: دل هایشان را خوش می کنند.
برای خوب شدن بیماری، عوامل زیادی دخیل است؛ مثلا باید ساعت مصرف دارو مناسب باشد، دارو مؤثر واقع شود، طبیب ماهر باشد و..، حال چه کسی این عوامل را با هم جمع می کند؟ خداوند تبارک و تعالی.
بنابراین شفا از اوست، یعنی خداوند باید این امور را کنار هم قرار دهد تا درمان محقق شود. حضرت امیر (علیه السلام) در روایتی می فرماید:
«فردی از دردی که در درون داشت، به پیامبر (صلی الله علیه و آله) شکایت کرد، پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: مقداری عسل بگیر و با ۳ یا ۵ یا ۷ دانه سیاه دانه مخلوط کن و بخور، به اذن خداوند تبارک و تعالی خوب
می شوی.» همان گونه که در این روایت آمد، پیامبر(صلی الله علیه و آله) نفرمود که خوب می شود، بلکه فرمود: به اذن خداوند خوب می شوی، یعنی نتیجه درمان را به خداوند بر می گرداند، بنابراین چه اشکالی دارد که طبیبان ما مردم را متوجه خداوند کنند و در درمانی که معرفی می کنند، بگویند که این دارو به اذن خداوند شفا می دهد و درمان می کند.
گام دوم: اهل بیت (علیهم السلام) بهترین طبیبان امت اسلام
گام دوم در ورود به بیمارستان اسلامی، اعتقاد به طبیب بودن پیامبر و اهل بیتش (علیهم السلام) است. کسی که می خواهد از درمان اسلامی استفاده کند، بایستی به طبیب بودن پیامبر (صلی الله علیه و آله) اعتقاد داشته باشد تا نسخه ای را که می خواهد استفاده کند، برایش نافع باشد. اگر طبابت پیامبر (صلی الله علیه و آله) را قبول نداشته باشد، این درمان ها برایش مفید واقع نمی شود، حتی قبول داشتن پیامبر (صلی الله علیه و آله)هم کافی نیست و بایستی طبابت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را هم قبول داشته باشد. در روایتی از امام صادق (علیهم السلام) آمده است:
امیر مدینه از دل درد یا درد درون به امام صادق (علیهم السلام) شکایت کرد، امام صادق (علیهم السلام) فرمود: «مقداری عسل بگیر و ۳ یا ۵ یا ۷ دانه سیاه دانه در آن بریز و بخور، به اذن خداوند خوب می شوی». مردی از اهل مدینه، اعتراض کرد و گفت: این روایت از پیامبر به ما رسیده است که اگر عسل و سیاه دانه بخورید، خوب می شوید؛ ولی من این کار را کردم و نفعی نداشت. امام صادق (علیهم السلام) ناراحت شد و گفت: «خداوند با این دارو افرادی را خوب می کند که به خداوند ایمان داشته باشند و پیامبر (صلی الله علیه و آله) را هم قبول داشته باشند؛ ولی کسانی که منافقند، از آن نفع نمی برند. چون آن شخص منافق بود، سرش را پایین انداخت، چون دید این حرف با خودش منطبق است.
امیر مدینه از دل درد یا درد درون به امام صادق (علیهم السلام) شکایت کرد، امام صادق (علیهم السلام) فرمود: «مقداری عسل بگیر و ۳ یا ۵ یا ۷ دانه سیاه دانه در آن بریز و بخور، به اذن خداوند خوب می شوی». مردی از اهل مدینه، اعتراض کرد و گفت: این روایت از پیامبر به ما رسیده است که اگر عسل و سیاه دانه بخورید، خوب می شوید؛ ولی من این کار را کردم و نفعی نداشت. امام صادق (علیهم السلام) ناراحت شد و گفت: «خداوند با این دارو افرادی را خوب می کند که به خداوند ایمان داشته باشند و پیامبر (صلی الله علیه و آله) را هم قبول داشته باشند؛ ولی کسانی که منافقند، از آن نفع نمی برند. چون آن شخص منافق بود، سرش را پایین انداخت، چون دید این حرف با خودش منطبق است.
گام سوم: اعتقاد به دارو و درمان، یک اصل است.
گام سوم در ورود به بیمارستان اسلامی، اعتقاد به دارو و درمان است. بیمار بایستی به درمان اعتقاد داشته باشد و این مسئله خیلی مهم است. امروزه بخش عمده ای از پزشکی دنیا روی اعتقاد استوار است. اگر اعتقاد نباشد، دارو اثر نمی کند.
اصل درمان به اعتقاد است و این اعتقاد فقط شامل طب اسلامی نمی شود و دیگر طب های رایج را هم شامل می شود. وقتی مردم بفهمند که فلان شخص بعد از طی مراحل ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان وارد دانشگاه شده و درس پزشکی خوانده است، مردم به او اعتماد می کنند و برای درمان به او مراجعه می کنند و وقتی وارد مطب او می شوند، میز دکتر را که می بینند، لباس سفید دکتر را که می بیند، وسایل پزشکی دکتر را که می بینند و...، در درمانشان مؤثر است، چرا؟ چون مردم به طبیب بودنش اعتماد پیدا می کنند، به همین دلیل دارویش اثر می کند و گرنه این داروهای داروخانه ها؛ مانند خاک است. اگر همین طبیبی که درمان می کند، لباس نارنجی رفته گران را بپوشد و یک جارو هم دستش بگیرد، اگر بهترین دارو را هم برای مردم بنویسد، کسی خوب نمی شود؛ زیرا مردم به این شخص و دارویش اعتماد ندارند، بنابراین معلوم می شود که اعتماد به دارو، درمان و طبیب یک اصل است.
البته عقیده من این است که اعتقاد، خودش کل داروست، منتها اعتقاد کامل. اگر کسی عقیده کاملی داشته باشد، مثلا اعتقاد داشته باشد که اگر آب بخورد، خوب می شود، خوب هم می شود؛ ولی اینکه چرا مردم خوب نمی شوند؟ دلیلش این است که اعتقاد کامل ندارند و اعتقادشان ناقص است. چه چیزی اعتقادشان را کامل می کند؟ دارو، تعریف مردم از طبیب، رفتن به پیش دکتر، نشستن در مطب، منتظر ماندن و...، اینها همه دخیل است. اینها برای این است که اعتقاد کامل تر شود و گرنه خود اعتقاد به تنهایی کافی است، البته اعتقاد ناقص هم شرط تأثیر داروست. اگر اعتقاد ناقص هم نباشد، دارو مؤثر واقع نمی شود.
در اینجا این سؤال پیش می آید که چرا پیامبر اکرم و ائمه (علیهم السلام) برای یک بیماری، درمان های مختلفی می دهند؛ مثلا به یکی دعا می دهد؛ به یکی داروی مفرد می دهد و به یکی دیگر، داروی مرکب می دهد؟ چون اهل بیت (علیهم السلام) بر اساس اعتقاد بیمار دارو تجویز می کنند؛ مثلا برای بیماری که می دانند با یک لیوان آب هم خوب می شود، برایش همان آب را تجویز می کنند.
اصل درمان به اعتقاد است و این اعتقاد فقط شامل طب اسلامی نمی شود و دیگر طب های رایج را هم شامل می شود. وقتی مردم بفهمند که فلان شخص بعد از طی مراحل ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان وارد دانشگاه شده و درس پزشکی خوانده است، مردم به او اعتماد می کنند و برای درمان به او مراجعه می کنند و وقتی وارد مطب او می شوند، میز دکتر را که می بینند، لباس سفید دکتر را که می بیند، وسایل پزشکی دکتر را که می بینند و...، در درمانشان مؤثر است، چرا؟ چون مردم به طبیب بودنش اعتماد پیدا می کنند، به همین دلیل دارویش اثر می کند و گرنه این داروهای داروخانه ها؛ مانند خاک است. اگر همین طبیبی که درمان می کند، لباس نارنجی رفته گران را بپوشد و یک جارو هم دستش بگیرد، اگر بهترین دارو را هم برای مردم بنویسد، کسی خوب نمی شود؛ زیرا مردم به این شخص و دارویش اعتماد ندارند، بنابراین معلوم می شود که اعتماد به دارو، درمان و طبیب یک اصل است.
البته عقیده من این است که اعتقاد، خودش کل داروست، منتها اعتقاد کامل. اگر کسی عقیده کاملی داشته باشد، مثلا اعتقاد داشته باشد که اگر آب بخورد، خوب می شود، خوب هم می شود؛ ولی اینکه چرا مردم خوب نمی شوند؟ دلیلش این است که اعتقاد کامل ندارند و اعتقادشان ناقص است. چه چیزی اعتقادشان را کامل می کند؟ دارو، تعریف مردم از طبیب، رفتن به پیش دکتر، نشستن در مطب، منتظر ماندن و...، اینها همه دخیل است. اینها برای این است که اعتقاد کامل تر شود و گرنه خود اعتقاد به تنهایی کافی است، البته اعتقاد ناقص هم شرط تأثیر داروست. اگر اعتقاد ناقص هم نباشد، دارو مؤثر واقع نمی شود.
در اینجا این سؤال پیش می آید که چرا پیامبر اکرم و ائمه (علیهم السلام) برای یک بیماری، درمان های مختلفی می دهند؛ مثلا به یکی دعا می دهد؛ به یکی داروی مفرد می دهد و به یکی دیگر، داروی مرکب می دهد؟ چون اهل بیت (علیهم السلام) بر اساس اعتقاد بیمار دارو تجویز می کنند؛ مثلا برای بیماری که می دانند با یک لیوان آب هم خوب می شود، برایش همان آب را تجویز می کنند.
گام چهارم: اقدام به درمان، لازمه درمان است.
گام چهارم در ورود به بیمارستان طب اسلامی، اقدام به درمان است. اینکه انسان به خداوند تبارک و تعالی، طبیب بودن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم السلام)، و به تأثیر دارو اعتقاد داشته باشد، کافی نیست. لازمه درمان این است که بایستی برای درمانش اقدام کند و دارو را مصرف کند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) بیمار شد و با خود گفت: خدایی که مرا بیمار کرده است، خودش هم مرا درمان می کند. خداوند به او وحی فرمود: من بیماری شما را درمان نمی کنم، مگر اینکه خودت به درمان آن اقدام کنی.
انسان بایستی برای درمان بیماری اش اقدام کند و باقی را به خداوند بسپارد؛ مثلا در مغازه اش را باز کند و در آن جنس بگذارد، خداوند برایش مشتری می فرستد. درست است که بیماری و درمان از خداست؛ ولی سعی و تلاش ما هم شرط است. ما بایستی سعی و تلاش کنیم که بیمار نشویم و اگر بیمار هم شدیم، سعی و تلاش کنیم که درمانش کنیم. در روایتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید:
خود را درمان کنید، وانگذارید. خدایی که انسان را بیمار می کند، خودش هم دارویی را که آن بیماری را درمان کند، خلق کرده است.
انسان بایستی برای درمان بیماری اش اقدام کند و باقی را به خداوند بسپارد؛ مثلا در مغازه اش را باز کند و در آن جنس بگذارد، خداوند برایش مشتری می فرستد. درست است که بیماری و درمان از خداست؛ ولی سعی و تلاش ما هم شرط است. ما بایستی سعی و تلاش کنیم که بیمار نشویم و اگر بیمار هم شدیم، سعی و تلاش کنیم که درمانش کنیم. در روایتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید:
خود را درمان کنید، وانگذارید. خدایی که انسان را بیمار می کند، خودش هم دارویی را که آن بیماری را درمان کند، خلق کرده است.
ادامه دارد...
منبع: کتاب «نسخه های پیشگیری و درمان آیت الله تبریزی»
نویسنده: حسن زرقانی
نویسنده: حسن زرقانی
بیشتر بخوانید:
درمان بیماری ها با بادکش (بخش دوم)
بادکش کردن؛ عوارض، آثار و شرایط
بادکش درمانی یا حجامت خشک
درباره ی بادکش درمانی