کنترل منعطفانه اثربخش ترین سبک کنترل رفتار می باشد.
واکنش (همراهی) عاطفی
واکنش (همراهی) عاطفی، چگونگی واکنش خانواده از لحاظ عاطفی به روابط گوناگون را مورد توجه قرار می دهد. آیا حدود و گستره واکنش عاطفی وسیع است یا قالبی و محدود است؟ آیا واکنش های عاطفی از لحاظ کمی و کیفی مناسب و هماهنگ با موقعیت است؟ دو نوع احساسات وجود دارد که عبارتند از:
1.احساس رفاه و آسایش: شامل واکنش هایی نظیر عشق، مهربانی، همدردی، خرسندی و شادمانی می شود. واکنش هایی که مثبت و حمایتی اند.
٢. احساسات اضطراری : شامل واکنش هایی نظیر ترس، درد، خشم، ناامیدی و دلسردی می شود.
توانایی نشان دادن هر دو نوع واکنش عاطفی برای کارکرد خانواده بسیار مهم و ضروری است. خانواده اثربخش، خانواده ای است که منبع و خزانه واکنش های عاطفی آن بسیار وسیع باشد، ولی خانواده بدکارکرد و کمتر اثربخش، خانواده ای است که گستره واکنش های عاطفی آن محدود است و کمیت و کیفیت این واکنش ها متناسب با بافت و محیط، غیرعادی است.
1.احساس رفاه و آسایش: شامل واکنش هایی نظیر عشق، مهربانی، همدردی، خرسندی و شادمانی می شود. واکنش هایی که مثبت و حمایتی اند.
٢. احساسات اضطراری : شامل واکنش هایی نظیر ترس، درد، خشم، ناامیدی و دلسردی می شود.
توانایی نشان دادن هر دو نوع واکنش عاطفی برای کارکرد خانواده بسیار مهم و ضروری است. خانواده اثربخش، خانواده ای است که منبع و خزانه واکنش های عاطفی آن بسیار وسیع باشد، ولی خانواده بدکارکرد و کمتر اثربخش، خانواده ای است که گستره واکنش های عاطفی آن محدود است و کمیت و کیفیت این واکنش ها متناسب با بافت و محیط، غیرعادی است.
مشارکت (آمیزش) عاطفی
بعد مشارکت (آمیزش) عاطفی ، میزان علاقمندی و ارزش قائل شدن خانواده به فعالیت ها و علایق فردی اعضا را مورد بررسی قرار می دهد. چه نوع خاصی از مشارکت در بین اعضای خانواده وجود دارد؟ این بعد ممکن است به کل خانواده و یا روابط دوتایی یا سه تایی بین اعضای خانواده مربوط گردد.
اعضای خانواده به چه میزان و با چه کیفیتی مشارکت خودشان را نسبت به یکدیگر نشان می دهند؟ اپستین، بیشاپ و لوین (۱۹۷۸) شش نوع مشارکت عاطفی را ارایه می دهد و ویل و ورات (۱۹۸۵) «مشارکت بی ثبات» را به لیست آنها اضافه کرده اند. این لیست، مشارکت از بسیار کم تا بسیار زیاد را در بر می گیرد.
1. عدم مشارکت
۲. مشارکت عاری از احساسات
3. مشارکت بی ثبات
4. مشارکت خودشیفته گرایانه
۵. مشارکت همدلانه
6.مشارکت افراطی
۷. مشارکت همزیستانه
1. عدم مشارکت: این نوع مشارکت در خانواده هایی یافت می شود که کارکرد آنها طوری است که گویی آنها یک گروه غریبه هستند که با هم زیر یک سقف زندگی می کنند. اعضای خانواده به یکدیگر علاقه ای نشان نمی دهند و در مورد یکدیگر سرمایه گذاری عاطفی انجام نمی دهند. مینوچین (۱۹۷۴) این خانواده ها را گسسته می نامد.
۲. مشارکت عاری از احساسات: در این نوع خانواده ها، اعضا نسبت به یکدیگر علاقه آشکاری را نشان می دهند، اما شواهد کمی از سرمایه گذاری عاطفی حقیقی و واقعی بین اعضای خانواده وجود دارد. وین (۱۹۸۵) برای موارد مشابه این نوع مشارکت، اصطلاح «تفاهم کاذب» را به کار می برد.
٣. مشارکت بی ثبات: بعضی از خانواده ها در مشارکت های مهم نوسان و افت و خیز دارند و میزان این نوسان و تغییر به حدی است که نوسان، مهم ترین مشخصه آنهاست.
۴. مشارکت خودشیفته گرایانه : در این خانواده ها، سرمایه گذاری عاطفی اعضای خانواده نسبت به یکدیگر، اساسا بر خودمحوری مبتنی است. در این نوع مشارکتی دیگران برای اعضا تا آن حد ارزشمند هستند که عزت نفسشان را ارضا کنند. این بعد اغلب در مورد کیفیت مشارکت کل خانواده کاربرد دارد، ولی در مورد روابط دوتایی و سه تایی نیز به کار می رود.
۵. مشارکت همدلانه: در این خانواده ها، مشارکت اعضای خانواده نسبت به یکدیگر بر ارزیابی دقیق و صحیح حالت عاطفی و نیازهای یکدیگر مبتنی است.
۶. مشارکت افراطی: در این نوع خانواده ها، مشارکت بسیار نزدیک و عمیق است. در نظر گرفتن اینکه مشارکت افراطی به خانواده های حمایتی مفرط و بسیار صمیمی محدود نمی شود، بسیار مهم است. مشارکت افراطی ممکن است در خانواده هایی که حالتی از تعارض و درگیری دایمی را دارند نیز وجود داشته باشد، مثلا، در این خانواده ها ابراز دایمی خشم، جلوه ای از مشارکت افراطی است.
۷. مشارکت همزیستانه: این نوع مشارکت که معمولا در خانواده های به شدت آشفته دیده می شود، به نوع بسیار شدید مشارکت افراطی اشاره دارد که در آن، افراد مشکلات آشکار و چشمگیری در زمینه متمایز کردن خودشان از یکدیگر دارند. هرچند گاهی اوقات تمام روابط بین اعضای خانواده حاکی از همزیستانه بودن آن است، ولی معمولا این نوع مشارکت عاطفی در مورد روابط دوتایی (مثل روابط مادر و فرزند روان پریش) به کار می رود. بوئن (۱۹۷۸) در مورد چنین خانواده هایی اصطلاح «توده نامتمایز خود خانواده» را مورد استفاده قرار می داد. مشارکت همدلانه، مؤثرترین نوع مشارکت است.
اعضای خانواده به چه میزان و با چه کیفیتی مشارکت خودشان را نسبت به یکدیگر نشان می دهند؟ اپستین، بیشاپ و لوین (۱۹۷۸) شش نوع مشارکت عاطفی را ارایه می دهد و ویل و ورات (۱۹۸۵) «مشارکت بی ثبات» را به لیست آنها اضافه کرده اند. این لیست، مشارکت از بسیار کم تا بسیار زیاد را در بر می گیرد.
1. عدم مشارکت
۲. مشارکت عاری از احساسات
3. مشارکت بی ثبات
4. مشارکت خودشیفته گرایانه
۵. مشارکت همدلانه
6.مشارکت افراطی
۷. مشارکت همزیستانه
1. عدم مشارکت: این نوع مشارکت در خانواده هایی یافت می شود که کارکرد آنها طوری است که گویی آنها یک گروه غریبه هستند که با هم زیر یک سقف زندگی می کنند. اعضای خانواده به یکدیگر علاقه ای نشان نمی دهند و در مورد یکدیگر سرمایه گذاری عاطفی انجام نمی دهند. مینوچین (۱۹۷۴) این خانواده ها را گسسته می نامد.
۲. مشارکت عاری از احساسات: در این نوع خانواده ها، اعضا نسبت به یکدیگر علاقه آشکاری را نشان می دهند، اما شواهد کمی از سرمایه گذاری عاطفی حقیقی و واقعی بین اعضای خانواده وجود دارد. وین (۱۹۸۵) برای موارد مشابه این نوع مشارکت، اصطلاح «تفاهم کاذب» را به کار می برد.
٣. مشارکت بی ثبات: بعضی از خانواده ها در مشارکت های مهم نوسان و افت و خیز دارند و میزان این نوسان و تغییر به حدی است که نوسان، مهم ترین مشخصه آنهاست.
۴. مشارکت خودشیفته گرایانه : در این خانواده ها، سرمایه گذاری عاطفی اعضای خانواده نسبت به یکدیگر، اساسا بر خودمحوری مبتنی است. در این نوع مشارکتی دیگران برای اعضا تا آن حد ارزشمند هستند که عزت نفسشان را ارضا کنند. این بعد اغلب در مورد کیفیت مشارکت کل خانواده کاربرد دارد، ولی در مورد روابط دوتایی و سه تایی نیز به کار می رود.
۵. مشارکت همدلانه: در این خانواده ها، مشارکت اعضای خانواده نسبت به یکدیگر بر ارزیابی دقیق و صحیح حالت عاطفی و نیازهای یکدیگر مبتنی است.
۶. مشارکت افراطی: در این نوع خانواده ها، مشارکت بسیار نزدیک و عمیق است. در نظر گرفتن اینکه مشارکت افراطی به خانواده های حمایتی مفرط و بسیار صمیمی محدود نمی شود، بسیار مهم است. مشارکت افراطی ممکن است در خانواده هایی که حالتی از تعارض و درگیری دایمی را دارند نیز وجود داشته باشد، مثلا، در این خانواده ها ابراز دایمی خشم، جلوه ای از مشارکت افراطی است.
۷. مشارکت همزیستانه: این نوع مشارکت که معمولا در خانواده های به شدت آشفته دیده می شود، به نوع بسیار شدید مشارکت افراطی اشاره دارد که در آن، افراد مشکلات آشکار و چشمگیری در زمینه متمایز کردن خودشان از یکدیگر دارند. هرچند گاهی اوقات تمام روابط بین اعضای خانواده حاکی از همزیستانه بودن آن است، ولی معمولا این نوع مشارکت عاطفی در مورد روابط دوتایی (مثل روابط مادر و فرزند روان پریش) به کار می رود. بوئن (۱۹۷۸) در مورد چنین خانواده هایی اصطلاح «توده نامتمایز خود خانواده» را مورد استفاده قرار می داد. مشارکت همدلانه، مؤثرترین نوع مشارکت است.
کنترل رفتار
این بعد به عنوان الگویی که خانواده جهت کنترل رفتار در سه موقعیت خاص اتخاذ می کنند، تعریف می شود: (الف) موقعیت هایی که دربرگیرنده خطر جسمانی است؛ ب) موقعیت هایی که دربرگیرنده نیازهای روانی - زیستی، نظیر خوردن، خوابیدن، نیاز جنسی و پرخاشگری است؛ (ج) موقعیت هایی که دربرگیرنده رفتارهای اجتماعی شدن و معاشرتی، چه در درون و چه در بیرون خانواده است.
در این بعد، تأکید زیادی روی محتوای قوانینی که رفتار را محدود می کند نیست، بلکه تأکید بیشتر روی قوانینی است که توسعه یافته و حفظ شده اند. کنترل فقط در مورد نظم کودکان نیست، بلکه در مورد رفتارهای بزرگسالان، نظیر تلاش های خودکشی گرایانه، یا مست رانندگی کردن آنها نیز به کار می رود. چهار سبک کنترل رفتار عبارتند از:
1.کنترل خشک رفتار: در این خانواده ها، گستره و تعداد قوانین محدود و کم است. این خانواده ها نسبت به مذاکره باز نیستند و غیر منعطف هستند.
2. کنترل منعطفانه رفتار: در این خانواده ها، مقدار مناسبی از انعطاف در برقراری قوانین رفتاری وجود دارد و در اتخاذ قوانین، موقعیت های جدید و تغییرات محیطی در نظر گرفته می شود.
3. کنترل بی قید و بند: در این خانواده ها، آزادی کامل همیشه و در مورد همه چیز وجود دارد.
4. کنترل هرج و مرج گونه رفتار: در این نوع خانواده ها، تغییرات اتفاقی و بی نقشه و برنامه در حوزه کنترل رفتار در طیف کاملی از خشک تا بی قید و بند وجود دارد. این تغییرات بی برنامه ممکن است توسط دو والد با هم و یا یکی از آنها به تنهایی انجام گیرد. در بعضی موارد، ممکن است بین دو والد در زمینه کسب کنترل رفتار، ناهماهنگی وجود داشته باشد (مثلا، مادر خشک و پدر بی قید و بند) و یا ممکن است بین آنها در زمینه تغییر تصادفی در سبک کنترل، هماهنگی وجود داشته باشد.
کنترل منعطفانه اثربخش ترین سبک کنترل رفتار می باشد.
گروه مک مستر، آزمونی را تحت عنوان ابزار ارزیابی خانواده (FAD) ارایه کرده اند که توسط اپستین، بالدوین و بیشاپ (۱۹۸۳) ساخته شده است و کارکردهای خانواده ها را طبق الگوی مک مستر، مورد ارزیابی قرار می دهد. این ابزار دارای هفت مقیاس است که علاوه بر شش بعد الگوی مک مستر، یک کارکرد کلی را نیز در بر می گیرد.
منبع: کتاب مشاوره خانواده. کیانوش زهراکار و فروغ جعفری . صص 109-113، انتشارات ارسباران، دوم. 1394.
در این بعد، تأکید زیادی روی محتوای قوانینی که رفتار را محدود می کند نیست، بلکه تأکید بیشتر روی قوانینی است که توسعه یافته و حفظ شده اند. کنترل فقط در مورد نظم کودکان نیست، بلکه در مورد رفتارهای بزرگسالان، نظیر تلاش های خودکشی گرایانه، یا مست رانندگی کردن آنها نیز به کار می رود. چهار سبک کنترل رفتار عبارتند از:
1.کنترل خشک رفتار: در این خانواده ها، گستره و تعداد قوانین محدود و کم است. این خانواده ها نسبت به مذاکره باز نیستند و غیر منعطف هستند.
2. کنترل منعطفانه رفتار: در این خانواده ها، مقدار مناسبی از انعطاف در برقراری قوانین رفتاری وجود دارد و در اتخاذ قوانین، موقعیت های جدید و تغییرات محیطی در نظر گرفته می شود.
3. کنترل بی قید و بند: در این خانواده ها، آزادی کامل همیشه و در مورد همه چیز وجود دارد.
4. کنترل هرج و مرج گونه رفتار: در این نوع خانواده ها، تغییرات اتفاقی و بی نقشه و برنامه در حوزه کنترل رفتار در طیف کاملی از خشک تا بی قید و بند وجود دارد. این تغییرات بی برنامه ممکن است توسط دو والد با هم و یا یکی از آنها به تنهایی انجام گیرد. در بعضی موارد، ممکن است بین دو والد در زمینه کسب کنترل رفتار، ناهماهنگی وجود داشته باشد (مثلا، مادر خشک و پدر بی قید و بند) و یا ممکن است بین آنها در زمینه تغییر تصادفی در سبک کنترل، هماهنگی وجود داشته باشد.
کنترل منعطفانه اثربخش ترین سبک کنترل رفتار می باشد.
گروه مک مستر، آزمونی را تحت عنوان ابزار ارزیابی خانواده (FAD) ارایه کرده اند که توسط اپستین، بالدوین و بیشاپ (۱۹۸۳) ساخته شده است و کارکردهای خانواده ها را طبق الگوی مک مستر، مورد ارزیابی قرار می دهد. این ابزار دارای هفت مقیاس است که علاوه بر شش بعد الگوی مک مستر، یک کارکرد کلی را نیز در بر می گیرد.
منبع: کتاب مشاوره خانواده. کیانوش زهراکار و فروغ جعفری . صص 109-113، انتشارات ارسباران، دوم. 1394.