المسیر الجاریه :
بسیج در نگاه رهبر انقلاب چگونه است؟
سردردهای دیابتی؛از علل تا درمان
چرا کف پاها اغلب در شب داغ می شود؟
پیرمحمد صوفی خوشنویس سده نهم قمری
هدایای سازمانی و نقش آن در کاهش نرخ خروج کارکنان
چطور با کمک کدهای تخفیف آفردیلی، خرج ماهانهام را کمتر کردم
علی آقاحسینی خوشنویس سده چهاردهم هجری
حق سنوات چیست؟ از نحوه محاسبه تا چگونگی بهرهمندی از آن
کودک در آیینه حقیقت؛ تربیت دینی و جایگاه کودک در اسلام در برابر نگاه ابزاری غرب
فدک در آینۀ خطبۀ فدکیه؛ تحلیلی بر استراتژی مبارزاتی حضرت زهرا سلام الله علیها
دلنوشتههایی به مناسبت هفته بسیج
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
روش و آداب ختم صلوات حضرت زهرا (س) + متن و صوت
چهار زن برگزیده عالم
نحوه ختم سوره حمد در شنبه اول ماه قمری
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
متن کامل سوره واقعه با خط درشت + صوت و ترجمه
داستان انار خواستن حضرت زهرا(س) از امام علی(ع)
راز آفرینش و چرایی هستی
سایر مقالات
شکست بدون شکست
دو، سه روز به عملیات مانده بود و ما در خط مقدم بودیم. در خط اعلام کردند که هرکس میخواهد کنکور بدهد بیاید. حدود سیزده تا پانزده نفر بودیم که قصد شرکت در کنکور داشتیم
سایر شهدا
حاج مجید؛ پسری که به پدرش دستور داد!
ترسیده بودم. چند نفر بچّهدبیرستانی تظاهرات راه انداخته بودیم، حالا نیروهای شهربانی داشتند به طرفمان تیراندازی میکردند. آمدم برگردم، که دست گذاشت روی شانهام و گفت:
سایر مقالات
آنان نیامده بودند که برگردند!
جنگ که شروع شد، دانشآموز بودم. سنّم کم بود و برای ثبتنام بسیج قبولم نمیکردند. عضویت در بسیج را با شناسنامة برادرم شروع کردم! یک سالی از من بزرگتر بود.
سایر مقالات
هشت ساعت در مسیر هشت ساله
ما نشستهایم و تماشا میکنیم؛ توپها شلیک میشوند. هواپیماها، تانکها، مردم شهر و سربازها شلیک میکنند. میبینیم که چند نفر زخمی میشوند و روی زمین میافتند
سایر شهدا
پشت دروازة بهشت
بیسیم یک لحظه قطع نمیشد. حاج «حسین» هم تأکید داشت که «رحیم» حرف بزند. میگفت: «آقا رحیم! بگو اطرافت چه خبر است؟ عراقیها تا کجا جلو آمدهاند؟ بچهها کجا مستقر شدهاند؟
ادبیات دفاع مقدس
برگردیم؛ ما همخانة مین بودیم
ما نباختیم؛ چون پشیمان نیستیم و پشیمان نیستیم؛ چون نباختیم. ما بردیم؛ چون دفاع کردیم و دفاع کردیم؛ چون مَردیم. ما جنگیدیم؛ چون غیرتمندیم و غیرتمندیم؛ چون مسلمانیم.
سایر شهدا
آخرین مین، آخرین دانة تسبیح
کتابهایش را جمع کرد و توی کمد گذاشت. دست برد و یکی را برداشت و شناسنامهاش را میان آن جا داد. مهم نبود چه کتابی، فقط میخواست وقتی از جلوی چشم مادر رد میشود،
زنان شهید
الگویی که النگو نداشت
برای زن مسلمان ایرانی و هر زن آزادهای در جهان ارائه کنیم. بیشک شهدا راه درازی را که هر سالک الی الله در سالهای طولانی طی میکنند، یک شبه طی کردند و به لقای الهی نائل آمدند.
سایر شهدا
«خون چکیده»
سرش را چسباند به شیشه. آسمان را نگاه کرد و نفس عمیقی کشید. چشمش افتاد به ماه؛ ماه نیمة شعبان که تمامرخ به زمین لبخند میزد. با صدای گریة نوزاد به خودش آمد. ماه کوچکش را
سایر شهدا
ماند، کسی که چیزی از او نماند
سیزدهم دیماه هر سال، یادآور شهادت سردار دیگری از خیل سرداران آسمانی دفاع مقدس است. یاد و نام شهید «علیرضا عاصمی» هیچگاه از صفحة دل بروبچههای تخریب جنوب