المسیر الجاریه :
دیر حرف زدن کودک دلیل نگران کننده ای دارد؟
چه کنی وقتی طولانی مدت کنار همسرتی دعوات نشه؟
چه کسانی احتمال دارد دیابت بگیرند؟
اصفهان، شهری که از خون ایمان و خرد تمدن ساخت؛ بازخوانی حماسه ۲۵ آبان اصفهان در اندیشه امام و رهبری
چیکار کنیم دیابت نگیریم؟
علائم پیشرفت بیماری دیابت در بدن
بایدها و نبایدهای تغذیه ای برای دیابتی ها
میر محمد مؤمن عرشی اکبرآبادی شاعر و خوشنویس ایرانی
چرا زن غربی در بحران هویت است؟ بررسی علل شکست مکاتب فمینیستی
چگونه هورمون ها ذهن را کنترل می کنند؟
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
چهار زن برگزیده عالم
خلاصه ای از زندگی مولانا
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
بهترین دعاها برای ختم به خیر شدن معامله کداماند؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
پیش شماره شهر های استان گیلان
ادبیات دفاع مقدس
هنوز کتاب در دستش بود
بسیار مهربان و خوش اخلاق بود. همیشه آرام و صبور بود و به مسایل اخلاقی و فرهنگی اهمیت زیادی می داد. هر سال، عید که می شد برای بچه ها کتاب می خرید و به عنوان عیدی به آن ها کتاب داستان هدیه می داد تا از کودکی...
ادبیات دفاع مقدس
شخصیت اصلی داستان
حاج آقا مزاری از استعداد بالایی برخوردار بودند و هوش و ذکاوت فوق العاده ای داشتند تا آنجا که تمامی دروسی را که فرا گرفته بودند با همان ظرافت می توانستند تدریس نمایند. این بود که مقدمات و سطح را از زمان...
ادبیات دفاع مقدس
هر چه با سوادتر
«صیاد» بیشتر از هشت سال نداشت که به کار در کارگاه قالیبافی مشغول شد تا با دست های کوچک خود در امر معاش یار و یاور خانواده باشد. او روزها در کارگاههای تاریک و نم گرفته قالیبافی کار می کرد و شب ها راهی کلاس...
ادبیات دفاع مقدس
اول درس بعد ورزش
شهید «محمد فرخی» که قبل از اسارت، در دزفول معلم بود، در اردوگاه اسارت نیز دست از این شغل مقدس برنداشت و در گوشه ی اردوگاه، اسرای بیسواد را درس می داد. بعدها بدلیل گرفتن کتاب دعای کمیل از او، آن قدر شکنجه...
ادبیات دفاع مقدس
دستانی پر از مداد و دفتر و کتاب
در یکی از جلساتی که داشتیم، ایشان مطرح کردند که در ارتباط با مسائل رزمی و جنگ، باید حوزه ای برخورد کرد. ما آن زمان نمی دانستیم حوزه ای یعنی چه و چگونه است. حاج حسن برای ما توضیح داد که: یک نفر به عنوان...
ادبیات دفاع مقدس
درس بچه های مسجد
آنهایی که از محله «هفت تن» رد شده باشند، می دانند در بحبوحه انقلاب، تکبیر گفتن از روی پشت بام و از دست مامورین ساواک، پریدن و فرار کردن به پشت بامهای بغلی یعنی چه، خاصه اگر که جوانی هفده، هجده ساله باشد...
ادبیات دفاع مقدس
آگاهی و رشد نیروها
من از زمان کودکی در دبستان با مولوی آشنا شدم. با هم دوره ی ابتدایی را تمام کردیم بعد به حوزه علمیه رفتیم. ایشان در زنگیان سراوان درس می خواند و من هم در حوزه ی مجمع العلوم بیشتر روزهای 5 شنبه پیش هم بودیم...
ادبیات دفاع مقدس
کتابخانه شخصی عمومی
- «آخه آموزش، در مرحله ی اوّله و ما هنوز در پله ی اوّلیم، هنوز به تربیت نرسیده ایم، اداره ی آموزش و پرورش باید روز به روز توأم با پیشرفت باشد. این اداره که مثل اداره ی دارایی یا بانک نیست! وزارت خانه ای...
ادبیات دفاع مقدس
دانشگاه تمام عیار
- «ببین مادر! قبول دارم خطرناکه، می دونم منطقه نا امنه امّا بالاخره چی!! باید کسانی بروند تا آنجا را از وجود اشرار و خلافکارها پاک کنند یا نه؟ اگر قرار باشد کسی نرود، پس مردم آنجا چطوری با حقایق آشنا بشوند...
ادبیات دفاع مقدس
مطالعه در صف نانوایی و اتوبوس
اوایل سال 58 یک روز در روستای «ندام غربی» در منزل مشغول کار بودم که صدای ماشین به گوش رسید. آن زمان، جاده کم بود و خودروها به ندرت در روستاها رفت و آمد می کردند. با کنجکاوی از منزل بیرون آمدم. دیدم بهمن...