المسیر الجاریه :
فرهنگ دفاع در برابر دنیاخواهی: درسهایی از خطبههای امام علی (ع) برای امروز
نور عفاف: طراحی استراتژی رسانهای برای ترویج فرهنگ عفاف و حجاب
احترام به سالمندان و آموزش آن به کودکان
اوصاف مدافعان اسلام: ویژگیهای انسان مقاوم از منظر امام خمینی (ره)
چطور با سالمندان بی حوصله رفتار کنیم؟
محمودخان ملکالشعرا خوشنویس و شاعر دوره قاجار
عبدالمجید طالقانی شاعر و بزرگترین خوشنویس خط شکستهنستعلیق در تاریخ خوشنویسی ایران
آینده دزدی رسانهها و فضای مجازی
مظفر علی تربتی خوشنویس و نگارگر و شاعر عهد صفوی ملقب به نقاش شاهی
آیندهنگری مسئولان و رشد جامعه
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
خلاصه ای از زندگی مولانا
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
پیش شماره شهر های استان تهران
پیش شماره شهر های استان گیلان
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
نحوه خواندن نماز والدین
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
مخترعین معروف و اختراعات آنان

پختگی و رازداری
قله ی 182 در اطراف شهر شوش از نظر نظامی موقعیت ویژه ای داشت. آقا حبیب بعد از عملیات فتح المبین مأمور تسخیر آن قله شد. چاره کار در این بود که وی به اتفاق نیروهایش تا حدی روی تپه ها حرکت کنند. ساعاتی از...

سخت کوش و مسئولیت پذیر
همیشه آرزو می کرد که خداوند او و رزمندگان دیگر را در شرایط سخت امتحان کند. او می گفت: « شنیده ام که در صدر اسلام، به ویژه محاصره ی اقتصادی مسلمانان و زندگی پر مشقّتشان در « شعب ابی طالب» و یا کمبود مواد...

فرمانده ی بحران ها
اسحاق بسیار شکیبا بود و هیچگاه عصبانی نمی شد. اگر چیزی موجب عصبانیّت او می شد، به اتاقش می رفت و مدّتی را به خواندن قرآن یا کتاب می پرداخت. عصبانیّت او بسیار مقطعی بود. یک بار که قرار بود برای مدّت چهل...

عذرخواهی از نیرو
تابستان شصت و دو بود؛ قبل از عملیّات والفجر مقدماتی. حسین در حال صحبت با یک نفر بود. به طرفش رفتم. ناگهان دیدم سیلی محکمی به صورت شخصی که جلویش ایستاده بود، زد. تعجب کردم. آن جوان به گریه افتاد و رفت....

خودش عامل به حرفش بود
در یکی از عملیّات ها حاج قاسم در عین پیشروی مشغول سازماندهی و هدایت نیروهای تحت فرمانش بود و نظر خاصی بود تا هم ارتباط خود را با سایر نیروها حفظ کند و هم مأموریتی را که به عهده ی نیروهای تحت فرمانش بود...

سدی جلوی دشمن
رباط یکی از پاهای حسین، آسیب دیده بود و نیمه های راه بود که گفت: من دیگر نمی توانم راه بیایم! آقای طاهری که به عنوان بهیار، ما را همراهی می کرد، حسین را معاینه کرد، پایش را بست و گفت: تو دیگر نباید راه...

دیگر کسی حرفی از مرخصی نزد
شهید حاج عباس کریمی می گفت: « یک شب با شهید حاج همت برای هدایت بچه های جزیره ی مجنون رفتیم. آتش دشمن خیلی سنگین بود. هر چه به حاجی می گفتم برگرد، قبول نمی کرد. گفتم: « لااقل برو تو سنگر.»

لیاقت های جنگی
روزی، فرمانده ی شهید « عبدالحمید صالح نژاد» - فرمانده ی گردان حمزه از « لشگر هفت ولی عصر (عج) - را دیدم که قبل از عملیّات « فاو» در یک صبح خیلی زود در هوای سرد اوایل بهمن ماه، در آب شنا می کند. با تعجّب،...

دیگر کسی حرفی از مرخصی نزد
شهید حاج عباس کریمی می گفت: « یک شب با شهید حاج همت برای هدایت بچه های جزیره ی مجنون رفتیم. آتش دشمن خیلی سنگین بود. هر چه به حاجی می گفتم برگرد، قبول نمی کرد. گفتم: « لااقل برو تو سنگر.»

لیاقت های جنگی
روزی، فرمانده ی شهید « عبدالحمید صالح نژاد» - فرمانده ی گردان حمزه از « لشگر هفت ولی عصر (عج) - را دیدم که قبل از عملیّات « فاو» در یک صبح خیلی زود در هوای سرد اوایل بهمن ماه، در آب شنا می کند. با تعجّب،...