المسیر الجاریه :
جلوه هایی از بصیرت سیاسی و درایت نظامی شهدا ادبیات دفاع مقدس

جلوه هایی از بصیرت سیاسی و درایت نظامی شهدا

یکی از افرادی که قبل از عملیات طریق القدس به شناسایی می رفت سرهنگ نیاکی فرمانده لشکر 92 رزمی اهواز بود. او به کمک افراد بومی به شناسائی منطقه رفته و نقاطی را برای رخنه به مواضع دشمن شناسائی کرد. یکی از...
خاطراتی از بصیرت سیاسی و درایت نظامی شهدا ادبیات دفاع مقدس

خاطراتی از بصیرت سیاسی و درایت نظامی شهدا

در عملیات فتح المبین گرفتن اسیر به راحتی صورت می گرفت. گاهی اوقات با ماشین برای این منظور می رفتیم. اما در والفجر 8 یا کربلای چهار و پنج، سنگر به سنگر جلو می رفتیم و دو تا دو تا پاکسازی می کردیم. حسین...
ذکاوت و ابتکار ادبیات دفاع مقدس

ذکاوت و ابتکار

عباس از آن انقلابی های دو آتشه بود، از سال های قبل ما را با انقلاب و روحیات انقلابی آشنا کرده بود. اصلا او مرد انقلابی خانه ی ما بود. اهل راهپیمایی، تظاهرات و شعار نوشتن بر در و دیوار و به قول بچه ها،...
شیوه ی برخورد با مسائل کردستان ادبیات دفاع مقدس

شیوه ی برخورد با مسائل کردستان

ناصر کاظمی اعتقاد داشت تا زمانی که نیروی بومی کردستان را فعال نکنیم و کردها مسئولیت به عهده نگیرند، نیروهای نظامی، کاری از پیش نمی برند. می گفت: «آنها انقلاب را حفظ می کنند، ولی این که کار اساسی از دستشان...
پختگی و مدیریت ادبیات دفاع مقدس

پختگی و مدیریت

توبه کرده بود. از منافقین به طور کامل بریده بود. خواسته بود بیاید جبهه. گفته بودند: «نمی شه، شما سابقه ی سیاسی داری و از این حرف ها.» رفته بود پیش صوفی. او قبولش کرد.
طراحی، نبوغ و شمّ عملیاتی ادبیات دفاع مقدس

طراحی، نبوغ و شمّ عملیاتی

بعد از پاکسازی پاوه، ناصر کاظمی گفت: «باید نودشه را پاکسازی کنید. تا آنجا با پای پیاده دو ساعت راه بود. سه قله ی استراتژیک بین ما بود به نام: «کمانجار»، «کوشیار» و «شمشیر»، نیروهای عراق روی شمشیر بودند...
مهلت ادبیات دفاع مقدس

مهلت

حدود دو ماه از عملیات والفجر مقدماتی می گذشت و به دلیل متوقف شدن والفجر مقدماتی، نیروهای رزمنده اشتیاق شدیدی برای شرکت در عملیات داشتند؛ اما در ظاهر هیچ خبری نبود الا همان کارهای هر روز و هر شب مان؛ رزم...
آگاهی سیاسی، ابتکارات نظامی ادبیات دفاع مقدس

آگاهی سیاسی، ابتکارات نظامی

تازه به این محل آمده بودیم. عضو بسیج مسجد شدیم. اما وقتی وارد فعالیت های مسجد شدیم، متأسفانه فهمیدیم که عده ای با پشتوانه ی هیئت امنا، شب نشینی دارند و تنها چیزی که به فکرش نیستید، آرمان بسیج است. افراد...
من کنار شما هستم ادبیات دفاع مقدس

من کنار شما هستم

برای آزادسازی روستای « آلواتان» رفته بودیم. روبروی این روستا ارتفاعی بود که در دست ضد انقلاب بود و آنها از آن بالا روی بچه های ما آتش می ریختند. قرار شد گروهی بروند و این ارتفاع را آزاد کنند که « بارزانی...
شناخت دشمن در میان دوستان ادبیات دفاع مقدس

شناخت دشمن در میان دوستان

بعد از عملیات بدر، پاسگاهی شناور در هور العظیم ایجاد شده بود، به نام « ترابه»، این پاسگاه خط مقدم ما بود. جایی در وسط آب و در پناه نی ها، که عراقی ها حساسیت شدیدی به آن داشتند. عراقی ها آن قدر به ما نزدیک...