المسیر الجاریه :
دانی ز چه جمعه سید الایام است مهدوی

دانی ز چه جمعه سید الایام است

دانی ز چه جمعه سید الایام است<br /> چون یوم ظهور نیر اسلام است<br /> هرکس که بمیرد و نبیند او را<br /> سوگند به جان فاطمه ناکام است
من به گل فاطمه دل داده ام مهدوی

من به گل فاطمه دل داده ام

من به گل فاطمه دل داده ام<br /> به آستان کرم افتاده ام<br /> اسیر عشقم ز اسارت چه باک<br /> که سائل مهدی آزاده ام
دنیا همه ی زیر و بَمش غم دارد مهدوی

دنیا همه ی زیر و بَمش غم دارد

دنیا همه ی زیر و بَمش غم دارد<br /> هرچند همه چیز، فراهم دارد!<br /> وقتی که بزرگ تر شود، می فهمد<br /> در خود، چِقَدَر عشق تو را کم دارد
تقدیر شده است از ازل برگردی مهدوی

تقدیر شده است از ازل برگردی

تقدیر شده است از ازل برگردی<br /> با جام پر از شعر و عسل برگردی<br /> دیریست تمام شاعران منتظرند<br /> با سیصد و سیزده غزل برگردی
روی دل سوی تو داریم به صد عجز و نیاز مهدوی

روی دل سوی تو داریم به صد عجز و نیاز

روی دل سوی تو داریم به صد عجز و نیاز<br /> جز تو ابراز نداریم به کس حاجت خویش<br /> دست ما گیر که بیچارگی از حد بگذشت<br /> بگشا مشکل ما را به ید همت خویش
بی رخت بسته به روی همه، درهای امید مهدوی

بی رخت بسته به روی همه، درهای امید

بی رخت بسته به روی همه، درهای امید<br /> بگشا بر رخ احباب در از رحمت خویش<br /> گر چه غرقیم به دریای گناهان لیکن<br /> شرمساریم و خجالت زده از غفلت خویش
عالمی را نگران کرده ای از غیبت خویش مهدوی

عالمی را نگران کرده ای از غیبت خویش

نه همین چشم به راه تو مسلمانند<br /> عالمی را نگران کرده ای از غیبت خویش<br /> آمد از غیبت تو جان به لب منتظران<br /> همه دادند ز کف حوصله و طاقت خویش  <br />
الهی یار همرنگ تو گردم مهدوی

الهی یار همرنگ تو گردم

الهی یار همرنگ تو گردم<br /> بیفته نور تو بر روی زردم<br /> چی می شه کربلا باشی و من هم<br /> غلامت باشم و دورت بگردم
مراد من ملاقات نگاره مهدوی

مراد من ملاقات نگاره

مراد من ملاقات نگاره<br /> دلم جز دیدنش حاجت نداره<br /> یکی پیدا نشد دستم بگیره<br /> میون دست محبوبم بزاره
من از عشق تو مستم کی میایی؟ مهدوی

من از عشق تو مستم کی میایی؟

من از عشق تو مستم کی میایی؟<br /> سر راهت نشستم کی میایی؟<br /> اگر آواره ام هر صبح و هر شام<br /> به دنبال تو هستم کی میایی؟<br />