المسیر الجاریه :
به چشم اشکبارت، صحنه کرببلا دائم
به چشم اشکبارت، صحنه کرببلا دائم<br />
به قلبت، زخم عاشوراست، می دانم که می آیی<br />
بهایی و نصارا، بابی و صهیون و وهّابی<br />
سراسر جنگشان با ماست، می دانم که می آیی
هنوز ای منتقم! از آستان وحی بر گوشت
هنوز ای منتقم! از آستان وحی بر گوشت<br />
صدای نالة زهراست، می دانم که می آیی<br />
بسا منکر شده معروف و معروف آمده منکر<br />
ز آثار جهان پیداست، می دانم که می آیی
بیا بی تو جهان تنهاست، می دانم که می آیی
بیا بی تو جهان تنهاست، می دانم که می آیی<br />
وجودت مُصلح دنیاست، می دانم که می آیی<br />
بیا ای حجّت حق! با قیام خود، قیامت کن<br />
ظهورت محشر کبراست، می دانم که می آیی<br />
دنیای بی نگاه تو تاریک و مبهم است
دنیای بی نگاه تو تاریک و مبهم است<br />
بی تو تمام زندگی ما جهنم است<br />
ای آفتاب سیصد و چندین قمر بگو<br />
تا جنگ بدر دیگرتان چند تا کم است<br />
دنیا در انتظار است، خون قلب روزگار است
دنیا در انتظار است، خون قلب روزگار است<br />
پا در رکاب بنما، عجّل علی ظهورک<br />
حیدر کند دعایت، زهرا زند صدایت<br />
الغوث یابن زهرا ! عجّل علی ظهورک
بی تو غریب، قرآن، بی تو اسیر، عترت
بی تو غریب، قرآن، بی تو اسیر، عترت<br />
بی تو علی است، تنها، عجّل علی ظهورک<br />
نه طاقتی نه صبری، تا چند پشت ابری؟<br />
ای مهر عالم آرا عجّل علی ظهورک
ای آفتاب زهرا عَجّل علی ظهورک
ای آفتاب زهرا عَجّل علی ظهورک<br />
تنهای شهر و صحرا، عجّل علی ظهورک<br />
گم گشته وجودی، هم غیب و هم شهودی<br />
در دیده و دل ما، عجّل علی ظهورک
یک جهان روضه و یک چشم پر از نم داری
یک جهان روضه و یک چشم پر از نم داری<br />
آه، آقای غریبم به دلت غم داری<br />
دردِ بی مادری ای کاش دوایی می داشت<br />
فاطمیّه شده و اشک دمادم داری
عاشقان را رسد این طرفه بشارت ز سروش
عاشقان را رسد این طرفه بشارت ز سروش <br />
که سحرگاه شب نیمه شعبان آمد<br />
مى کند مرغ سحر زمزم بر شاخ گل <br />
که ز نرگس ثمرى پاک بدوران آمد
صبحدم پیک مسیحا دم جانان آمد
صبحدم پیک مسیحا دم جانان آمد <br />
گفت برخیز که آرام دل و جان آمد<br />
سحر از پرده نشینان حریم خلوت <br />
نغمه برخاست که شاهنشه خوبان آمد