المسیر الجاریه :
مگر ایام کهن سالی ما جلوه کنی! مهدوی

مگر ایام کهن سالی ما جلوه کنی!

مگر ایام کهن سالی ما جلوه کنی!<br /> در جوانی که دویدیم و ندیدیم تو را<br /> چه قدَر نذر ِتو کردیم و خبر از تو نشد<br /> چه قدر شمع خریدیم و ندیدیم تو را
از تو یک عمر شنیدیم و ندیدیم تو را مهدوی

از تو یک عمر شنیدیم و ندیدیم تو را

از تو یک عمر شنیدیم و ندیدیم تو را<br /> به وصالت نـرسیدیم و ندیدیم تو را<br /> روزی ما فقرا شربت وصل تو نبـود<br /> زهر هجر تو چشیدیم و ندیدیم تو را
تو غصه خوردی ما که غمخواری نکردیم مهدوی

تو غصه خوردی ما که غمخواری نکردیم

تو غصه خوردی ما که غمخواری نکردیم<br /> تو ناله کردی هیچ دلداری نکردیم<br /> یک شب اسیر رنج بی خوابی نبودیم<br /> از دوری تو گریه و زاری نکردیم
از شوق دیدن توست گر بی تو زنده ماندم مهدوی

از شوق دیدن توست گر بی تو زنده ماندم

از شوق دیدن توست گر بی تو زنده ماندم<br /> ورنه بریده ام دل از عمر در تباهی<br /> با اشک چون بلورت تا جمعه ظهورت<br /> امن یجیب خوانم هر صبح و شامگاهی<br />
با آبروی تو آبرو گرفته ایم مهدوی

با آبروی تو آبرو گرفته ایم

با آبروی تو آبرو گرفته ایم<br /> با ندبه های تو خو گرفته ایم<br /> مهدی بیا که سخت است انتظار<br /> از دوریت بغض گلو گرفته ایم
بخوان دعای فرج را که حل مشکل‌هاست مهدوی

بخوان دعای فرج را که حل مشکل‌هاست

بخوان دعای فرج را که حل مشکل‌هاست<br /> اگر که چشم و دل تو خدا نگر گردد<br /> بخوان دعای فرج را،ولی بدون عمل<br /> گمان مکن که دعای تو کارگر گردد<br />
در آن زمان که پی یک قرار میگردم مهدوی

در آن زمان که پی یک قرار میگردم

در آن زمان که پی یک قرار میگردم<br /> تویی که سنگ صبور و شکیب میگردی<br /> نبود باورم اصلا که تکسوار هستی<br /> نبود باورم اصلا غریب میگردی
در ازدحام غریبی حبیب میگردی مهدوی

در ازدحام غریبی حبیب میگردی

در ازدحام غریبی حبیب میگردی<br /> شبیه مرهم زخم و طبیب میگردی<br /> صدات میزنم و میرسی به فریادم<br /> تجلّی همه ی "یا مجیب" میگردی
چشم زمان و اهل زمین مانده منتظر مهدوی

چشم زمان و اهل زمین مانده منتظر

چشم زمان و اهل زمین مانده منتظر<br /> تا صبح عید وصل ببیند کرامتی<br /> حالا شما به خاطر در و دیوار بیا<br /> یعنی ز میخ و دل بده شرح قساوتی
بنما عنیاتی، بده فیض شهادتی مهدوی

بنما عنیاتی، بده فیض شهادتی

آقا اگر بناست که مرگم فرا رسد<br /> بنما عنیاتی، بده فیض شهادتی<br /> وقتی گناه فاصله انداخت بین ما<br /> دیگر چه جای خواب و خور و استراحتی