المسیر الجاریه :
ماییم و آستانه عشق و سر نیاز حافظ

ماییم و آستانه عشق و سر نیاز

ماییم و آستانه عشق و سر نیاز<br /> تا خواب خوش که را برد اندر کنار دوست
صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست حافظ

صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست

صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست<br /> بیار نفحه ای از گیسوی معنبر دوست
اگر چه دوست به چیزی نمی خرد ما را حافظ

اگر چه دوست به چیزی نمی خرد ما را

اگر چه دوست به چیزی نمی خرد ما را<br /> به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست حافظ

مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست

مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست<br /> تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست
گر دهد دستم کشم در دیده همچون توتیا حافظ

گر دهد دستم کشم در دیده همچون توتیا

گر دهد دستم کشم در دیده همچون توتیا<br /> خاک راهی کان مشرف گردد از اقدام دوست
میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق حافظ

میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق

میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق<br /> ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار حافظ

هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار

هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار<br /> کس را وقوف نیست که انجام کار چیست
پیوند عمر بسته به موییست هوش دار حافظ

پیوند عمر بسته به موییست هوش دار

پیوند عمر بسته به موییست هوش دار<br /> غمخوار خویش باش غم روزگار چیست
قلندران حقیقت به نیم جو نخرند حافظ

قلندران حقیقت به نیم جو نخرند

قلندران حقیقت به نیم جو نخرند<br /> قبای اطلس آن کس که از هنر عاریست
بر آستان تو مشکل توان رسید آری حافظ

بر آستان تو مشکل توان رسید آری

بر آستان تو مشکل توان رسید آری<br /> عروج بر فلک سروری به دشواریست