المسیر الجاریه :
کی منتقم خون حسین از سفر آید
آخر ثمر آل پیمبر ز در آید<br />
یک روز اگر مانده به عالم خبر آید<br />
با سوز دل فاطمیاش فاطمه گوید<br />
کی منتقم خون حسین از سفر آید
ما منتظر صبح ظهورت هستیم
در حسرت شبهای حضورت هستیم<br />
در خلوت خود فکر عبورت هستیم<br />
هر جمعه پس از ندبه فقط میگوییم<br />
ما منتظر صبح ظهورت هستیم
جمعه ها ابر بهاری می شود چشمان من
جمعه ها ابر بهاری می شود چشمان من<br />
من یقین دارم خبر داری تو از این حال من<br />
بانگ یا مهدی که می آید پرم وا می شود<br />
مثل فطرس باز هم پر میزند این بال من
دلم گرفته خدایا در انتظار فرج
دلم گرفته خدایا در انتظار فرج<br />
دو دیده ام شده دریا در انتظار فرج<br />
هنوز می رسد از کوچه های شهر حجاز<br />
صدای گریۀ زهرا در انتظار فرج
ای آخرین امید دل زار ما بیا
ای آخرین امید دل زار ما بیا<br />
خورشید آسمان شب تار ما بیا<br />
گلزار عمر ما ز فراقت خزان شده<br />
مولا بس است غیبت و دوری ز ما بیا
برگرد تا دیگر سر و سامان بگیرم
برگرد تا دیگر سر و سامان بگیرم<br />
یک توشه از دیدار تو جانان بگیرم<br />
از پا فتادم بس که دنبالت دویدم<br />
دستی بکش بر سینه ام تا جان بگیرم
تا کی در انتظارت، یابن الحسن بمانم
تا کی در انتظارت، یابن الحسن بمانم<br />
تا کی ز هجر رویت، از دیده خون فشانم<br />
ترسم بمیرم آخر، روی تو را نبینم<br />
جاریست اشک حسرت، هرشب ز دیدگانم
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما<br />
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما<br />
دیگر دو بال آرزویمان شکسته است<br />
از انتظار پر شده حال و هوای ما
آدینهی موعود تو کی میرسد از راه؟
آدینهی موعود تو کی میرسد از راه؟<br />
دارم دعای عهد میخوانم نمیآیی؟<br />
کاش این غروب جمعهها را من نمیدیدم<br />
محض رضای بغض چشمانم نمیآیی؟
امید وصل تو را بین هر دعا دارم
الا امیر سحر ای مسافر صحرا<br />
امید وصل تو را بین هر دعا دارم<br />
به کام خویش چشیدم غم جدایی را<br />
نشان رحمتی از یار آشنا دارم