المسیر الجاریه :
سر به پیش افکند مهر و مه به انوار حضورت
سر به پیش افکند مهر و مه به انوار حضورت <br />
که تو ای آیت حق معنی والشمسی و الضحایی<br />
فاش شد جمله حقایق ز گل روی منیرت <br />
که تو مصباح هدی مظهر انوار خدایی
عشق سوزان من و مهر فروزان جمالت
عشق سوزان من و مهر فروزان جمالت<br />
که گلستان ولا را تو چه پر نور و ضیایی<br />
ز لب لعل تو احیا شده صد خضر و مسیحا<br />
که تو هم کوثر و هم زمزم و هم آب بقایی
خرم آن لحظه نقاب از رخ زیبا بگشایی
خرم آن لحظه نقاب از رخ زیبا بگشایی <br />
همچنان مهر درخشان ببرم جلوه نمایی<br />
خوش و فرخنده زمانی که ببینم رخ ماهت <br />
ز دل غمزده ی عاشق خود عقده گشایی
شفا دهنده به زخم دل شکسته تویی
دل شکسته ی من هستی من زار است<br />
تمام هستی من بر سر گذر مانده<br />
شفا دهنده به زخم دل شکسته تویی<br />
بیا که ناله ی زهرا به پشت در مانده
بیا که رنگ خزان دارد آرزوهامان
بیا که رنگ خزان دارد آرزوهامان<br />
بیا که باغ امید تو بی ثمر مانده<br />
جواب طعنه زنان را دهم به این جمله<br />
که یار و صاحب من در ره سفر مانده
بیا که شب ز فراق تو بی سحر مانده
بیا که شب ز فراق تو بی سحر مانده<br />
بیا که داغ فراق تو بر جگر مانده<br />
بیا که دیده عالم دگر ندارد تاب<br />
ز فرط گریه برای تو بی گوهر مانده
برگرد ای مسافر تنهای جاده ها
برگرد ای مسافر تنهای جاده ها<br />
زیرا به دست توست تمام اراده ها<br />
برگرد از سفر که ببینی به چشم خویش<br />
تلخی روزگار همه خانواده ها
کم یاد کردن از شهدا بیشتر شده
هر سال که گذشته ز دوران جبهه ها<br />
کم یاد کردن از شهدا بیشتر شده<br />
هم کاسه ای که نیست کند گریه پا به پات<br />
تنهایی ات به صبح و مسا بیشتر شده
یک عمر بی خیال، نفس بی تو می کشیم
یک عمر بی خیال، نفس بی تو می کشیم<br />
لطف تو هم ز قبل به ما بیشتر شده!<br />
کمتر سراغ توبه ز تقصیر می رویم<br />
در زندگی که جرم و خطا بیشتر شده<br />
افسوس خط فاصله ها بیشتر شده
افسوس خط فاصله ها بیشتر شده<br />
ای وای گریه های شما بیشتر شده<br />
اصلاً وفا به بیعت با تو نکرده ایم<br />
گرچه ز جانب تو وفا بیشتر شده