المسیر الجاریه :
این اشک ها ز هجر رخت آبروی ماست
این اشک ها ز هجر رخت آبروی ماست<br />
بهر نماز عاشقی آب وضوی ماست<br />
ما را چه حاجت است به دنیا بدون تو<br />
یک بار دیدن تو فقط آرزوی ماست
آدینهی موعود تو کی میرسد از راه؟
آدینهی موعود تو کی میرسد از راه؟<br />
دارم دعای عهد میخوانم نمیآیی؟<br />
کاش این غروب جمعهها را من نمیدیدم<br />
محض رضای بغض چشمانم نمیآیی؟
خیلی از این دوری پریشانم، نمیآیی؟
خیلی از این دوری پریشانم، نمیآیی؟<br />
دنبال تو در کوچه حیرانم نمیآیی؟<br />
باید که چندین روز چندین هفته چندین ماه<br />
چون سال قبلی منتظر مانم؟ نمیآیی؟
با دلبری غیر از تو ما کاری نداریم
با دلبری غیر از تو ما کاری نداریم<br />
در سینه تا مهر تو را داریم مولا<br />
امیدوارانه به کف جان را گرفتیم<br />
دنبال تو در بین بازاریم مولا
از زندگی بی تو بیزاریم مولا
از زندگی بی تو بیزاریم مولا<br />
دیگر بیا خیلی گرفتاریم مولا<br />
غیر از ظهور تو نخواهیم از خداوند<br />
شب تا سحرهایی که بیداریم مولا
ما دل به دست یوسف زهرا سپردهایم
دل را که گفته است به دنیا سپردهایم؟<br />
ما دل به دست یوسف زهرا سپردهایم<br />
پای غریبه در دل ما وا نمیشود<br />
بر سینه تا محبت مولا سپردهایم
من که دل را به تو اصلا نسپردم چه کنم؟
من که دل را به تو اصلا نسپردم چه کنم؟<br />
یک شب از دوری تو غصه نخوردم چه کنم؟<br />
جمعهها آمد و رفت و ز غم دوری تو<br />
دل به سر پنجهی اشکم نفشردم چه کنم؟
آه، از فکر تو یک لحظه سرم خالی نیست
آه، از فکر تو یک لحظه سرم خالی نیست<br />
تا فراق است دگر دور و برم خالی نیست<br />
آب و نان باشد و نه، خون دلم حتما هست<br />
مطمئن باش که از خون جگرم خالی نیست
از خواب چون به یاد تو بیدار می شوم
از خواب چون به یاد تو بیدار می شوم<br />
با ناله ی دعای فرج یار می شوم<br />
هر چهره ای که در دو جهان دلبری کند<br />
تنها اسیر روی تو دلدار می شوم
من عصرهای جمعه فقط بغض می کنم
من عصرهای جمعه فقط بغض می کنم<br />
باران اشک های من از اختیار نیست<br />
تسلیم هجر توست دل شرحه شرحه ام<br />
تیغ فراق هست و مسیر فرار نیست