المسیر الجاریه :
در کارِ عشق دوری و هجران به ما رسید مهدوی

در کارِ عشق دوری و هجران به ما رسید

در کارِ عشق دوری و هجران به ما رسید<br /> یوسف که رفت غُصّه ی کنعان به ما رسید<br /> ما سال ها پای وصالت گریستیم<br /> یعقوب وار دیده ی گریان به ما رسید
لب را که پر آه می کنم، می‌بینی مهدوی

لب را که پر آه می کنم، می‌بینی

لب را که پر آه می کنم، می‌بینی<br /> عمری که تباه می کنم، می‌بینی<br /> مُردم ز خجالت چو شنیدم آقا<br /> وقتی که گناه می کنم، می‌بینی
ما منتظر امام باران هستیم مهدوی

ما منتظر امام باران هستیم

مانند کویر خشک و بی جان هستیم<br /> دلواپس لحظه های طوفان هستیم<br /> از آخر شب تا سحر هر جمعه<br /> ما منتظر امام باران هستیم
اگر چه جمعه ها فصل ظهور است مهدوی

اگر چه جمعه ها فصل ظهور است

اگر چه جمعه ها فصل ظهور است<br /> بساط عاشقی با ندبه جور است<br /> ولی این جمعه هم مثل همیشه<br /> دوباره خانه دل سوت و کور است
میان کوچه ها در هر شب و روز مهدوی

میان کوچه ها در هر شب و روز

میان کوچه ها در هر شب و روز<br /> نشستم منتظر با قلب پر سوز<br /> که شاید با نگاه حضرت دوست<br /> بتابد جمعه ای شمس دل افروز
تمام هستیم نذر نگارم مهدوی

تمام هستیم نذر نگارم

تمام هستیم نذر نگارم<br /> ز هجرش لحظه ها را می شمارم<br /> درون جاده تاریک غیبت<br /> به هر پیچ و خمش دنبال یارم
دل‌های ما لب تشنه‌ی باران نورت مهدوی

دل‌های ما لب تشنه‌ی باران نورت

دل‌های ما لب تشنه‌ی باران نورت<br /> چشم انتظار صبح زیبای ظهورت<br /> می‌باری عطر روشنای صبح دم را<br /> بر جاده‌های شب زده وقت عبورت
ماندیم در این شب سیه سرگردان مهدوی

ماندیم در این شب سیه سرگردان

ماندیم در این شب سیه سرگردان<br /> آن صبح سپید را مقدر گردان<br /> ما قوم خطاکار پشیمان هستیم<br /> مولامان را دگر به ما برگردان
وقتی تو از سفر برسی عید می‌شود مهدوی

وقتی تو از سفر برسی عید می‌شود

وقتی تو از سفر برسی عید می‌شود<br /> دنیا دوباره صاحب خورشید می‌شود<br /> چشمان روشنت که طلوعی دوباره کرد<br /> دلها پر از تجلّی توحید می‌شود
عنایت کن دلی بیدار یا رب مهدوی

عنایت کن دلی بیدار یا رب

عنایت کن دلی بیدار یا رب<br /> که باشد محرم اسرار یا رب<br /> مدد کن تا که باشم در همه عمر<br /> برای مهدی تو یار یا رب