ناشناس

با سلام دختری 25 ساله هستم که به دلیل مشکلات که با...

با سلام دختری 25 ساله هستم که به دلیل مشکلات که با پدر و مادرم داشتم احساس کمبود محبت شدید دارم و الان که بزرگ شدم همیشه دوست دارم وقتی تو خونه با والدینم هستم برم تو اتاقم از سر وصدای زیاد خیلی بدم میاد و سکوت را بیشتر دوست دارم به علت اینکه از کودکی اطرافیانم می گفتند. پسر داییم دوستم دارد منم به علت کمبود محبت وابسته به او شدمو اصلاذهنم به این نرسید که ممکنه اون یک روزی که بزرگ بشیم دیدگاهش نسبت به.من. تغییر کند و الان احساس گناه میکنم و حالت افسردگی گرفتم چرا که در طی دوران زندگی پیشرفت کرد و صاحب شغل خوبی شد ولی من انگار به اون چیزی که می خواستم ولی نتوانستم بنابر مشکلات و اختلافات خانوادگی و سطح درک ضعیف پدرم از زندگی چون پدرم در جوانی ادمی بوده که سر سفره پدر ومادر بزرگ نشده و سرسفره بقیه بزرگ شده و سختی زیادی به خودش نمی داده و الانم اصلا درک درستی ندارد خلاصه سطح فکرپایینی دارد و منم گاهی احساس میکنم برخی کارهایم به اورفته و الگو گرفته از او شده باشم خسته ام کرده و واقعا نمی دانم چه باید بکنم که این حالت از من دور بشود و سعی کنم ارامش خودم را حفظ کنم

Sunday, January 22, 2017

الوقت المقدر للدراسة:

مؤلف: حسن نجفی

موارد بیشتر برای شما

ناشناس

با سلام دختری 25 ساله هستم که به دلیل مشکلات که با...

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 25 ساله )

با سلام دختری 25 ساله هستم که به دلیل مشکلات که با پدر و مادرم داشتم احساس کمبود محبت شدید دارم و الان که بزرگ شدم همیشه دوست دارم وقتی تو خونه با والدینم هستم برم تو اتاقم از سر وصدای زیاد خیلی بدم میاد و سکوت را بیشتر دوست دارم به علت اینکه از کودکی اطرافیانم می گفتند. پسر داییم دوستم دارد منم به علت کمبود محبت وابسته به او شدمو اصلاذهنم به این نرسید که ممکنه اون یک روزی که بزرگ بشیم دیدگاهش نسبت به.من.
تغییر کند و الان احساس گناه میکنم و حالت افسردگی گرفتم چرا که در طی دوران زندگی پیشرفت کرد و صاحب شغل خوبی شد ولی من انگار به اون چیزی که می خواستم ولی نتوانستم بنابر مشکلات و اختلافات خانوادگی و سطح درک ضعیف پدرم از زندگی چون پدرم در جوانی ادمی بوده که سر سفره پدر ومادر بزرگ نشده و سرسفره بقیه بزرگ شده و سختی زیادی به خودش نمی داده و الانم اصلا درک درستی ندارد خلاصه سطح فکرپایینی دارد و منم گاهی احساس میکنم برخی کارهایم به اورفته و الگو گرفته از او شده باشم خسته ام کرده و واقعا نمی دانم چه باید بکنم که این حالت از من دور بشود و سعی کنم ارامش خودم را حفظ کنم

مشاور: خانم مولوی زاده

با سلام دوست عزیز؛ در خصوص ناراحتی شما در امتناع از ازدواج با پسردایی تان عرض کنم که اینگونه نیس که شما تنها با یک فرد می توانسته اید ازدواج کرده و خوشبخت شوید. شما اکنون ۲۵ ساله بوده و مطمئناً فرصت های زیادی برای ازدواج خواهید داشت. کمی صبور بوده و منتظر فرصت های ایجاد شده در زندگی خود باشید که البته با برخورد عاقلانه و بررسی دقیق و هماهنگی با معیارها و ملاکهای عقلانی خود ان شاءاله انتخاب درستی در انتخاب همسر خواهید داشت. در خصوص روابط خود با پدرتان نیز توصیه میشود پدر و مادر خود را همانگونه که هستند دوست داشته و احترام گذارید. پدرو مادر ما هرچه که هستند باید از جانب فرزندان خود مورد احترام قرار بگیرند که این موضوع باعث عاقبت بخیری فرزندان خواهد شد. خدای ناکرده اگر ذره ای تکدر خاطر در دل پدر و مادر نسبت به فرزند ایجاد شود انرژی های ساطع شده از آنها در خوشبختی و عدم خوشبختی فرزندان تاثیر خواهد گذاشت. به شما خواهر گرامی نیز توصیه میکنم چندان به دنبال گذشته آنها نبوده و بدون قیدو شرط آنها را دوست بدارید و خدمتگزار آنها باشید که اگر در دل آنها رضایت و خشنودی ایجاد شود برای همه زندگی شما کافی است و خوشبختی شما ضمانت می گردد. وظیفه ما کسب رضایت آنهاست که آن هم در جهت سعادت ما مشکل گشاست. با آرزوی موفقیت و خوشبختی برای شما دوست عزیز