ا
ازدواج مجدد خانم
من به کمک احتیاج داشتم با روان شناس لطفا می تونید کمکم بکنید من چهار سال پیش ازدواج کردم ولی دوسال بعد جدا شدم حالا دیگه نمی تونم با کسی ارتباط برقرار کنم حتا دوباره بخام زندگی دیگه شروع بکنم لطفان شما بگین چیکار کنم
این مشکله من حل می شه.
فکر می کنم هنوز سایه یه شوهره سابقم رو سرم هست احساس می کنم دوباره بر می گرده ولی دوساله که گذاشته رفته بعد از جدا شدنمون هیچ ارتباطی با من نداره شوهره سابقم تو دادگاه و به خودم گفته وقتو پایه من تلاف نکن شاید قسمتت جایه دیگه هست حالا من دچار این مشکل شدم
مشاور: خانم طیبه قاسمی
با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی خواهر عزیزم ، زنی که ازدواج کرده و طلاق گرفته است، اگر بعد از چند وقت احساس پیشمانی کرد و خواست برگردد، باید برگردد. بهتر است بگوییم این بهترین کاری است که او میتواند انجام دهد و انجام این کار منافع زیادی برای او به دنبال خواهد داشت.اگر زن یا مردی بعد از طلاق پشیمان شد و خواست برگردد باید با همسر سابق خود تماس بگیرد و نظر او را در این خصوص جویا شود و ببیند آیا طرف مقابل هم تمایلی به بازگشت و تشکیل زندگی مشترک دارد و یا خیر؟ اگر نظر او هم مساعد بود، با راهنماییهای مشاور به راحتی میتوان نسبت به ازدواج مجدد اقدام نمود. اما اگر یکی از طرفین تمایلی به ادامه زندگی مشترک نداشت، باید از این تصمیم صرفنظر کرد؛ البته حداقل آن این است که فرد تمام تلاش خود را برای حفظ و بازسازی زندگی خود کرده است. نکند دوباره به جایی برسم که نتوانم زندگی را ادامه دهم؟ این سؤال خیلی سؤال ترسناکی است و البته سؤالی است که هر طلاق گرفتهای از خودش میپرسد و اگر جواب قاطع و مطمئنی برای سؤالش نداشته باشد، این ابهام باعث به وجود آمدن ترسی بزرگ میشود که از دور هم قابل مشاهده است. به این ترتیب این مسئله هرگز نمیتواند ظاهری باشد و حتماً طلاقگرفتههایی که به ازدواج مجدد فکر میکنند دچار این ترس میشوند. این ترس به چند دلیل در بین خانمها در حال افزایش است؛ مثل ترس از طلاق که همیشه بین خانمها بیشتر بوده. دلیلش هم واضح است. در جامعهی ما یک خانم همیشه مجبور بوده است به خاطر جداییاش توضیح بیشتری بدهد. بیشتر مورد پرسوجو و تفتیش قرار میگیرد. حالا بعد از طلاق که تحمل تبعاتش کار سختی است، وقتی کار به ازدواج مجدد میرسد باز این خانمها هستند که مجبورند در آستانهی ازدواج دوم توضیحات بیشتری در مورد زندگی ناموفق گذشتهشان بدهند. البته این ترس بهوفور در میان آقایان طلاق گرفته هم دیده میشود. اما فراوانی آن در بین خانمها زیادتر است و میشود پیشبینی کرد ترس خانمها روز به روز هم بیشتر میشود.تا وقتی آدمها خودشان را خوب نشناسند و ندانند زندگی گذشتهشان چرا به جدایی رسید، حق دارند بترسند. اما شناخت بهراحتی و سرعت باعث میشود آدمها طرف مقابلشان را صحیحتر انتخاب کنند و خودشان هم در زندگی شیوهی سالمی برای ادامهی این ارتباط انتخاب کنند. اما اگر بعد از اینکه زن یا مرد طلاقگرفته فهمید چه اشتباهاتی داشته است و متوجه شد طرف مقابلش چه چیزهایی نداشته که زندگیشان به اینجا رسیده است دیگر نباید از ازدواج مجدد ترسی در دلش باشد. از اینجا به بعد اگر ترسی وجود داشت دیگر اسمش ترس نیست، وسواس است. خیلی از آدمها در این شرایط دچار وسواس میشوند. کسانی که از ترس تکرار تجربهی قبلی به دام کمالگرایی میافتند و اصلاً یادشان میرود خودشان هم انسان هستند و البته انسانهای کاملی نیستند، بهشدت سعی میکنند از اشتباه دوری کنند. البته دوری از اشتباه و آگاهی نسبت به انتخابهای اساسی خیلی مهم است. اما نه به این شکل که رنگوبوی وسواسگونه به خودش بگیرد. وسواسی که اثراتش در طلاقگرفتهها بیشتر از ترس به چشم میخورد.زمان مورد نیاز یک فرد برای آماده شدن و شروع یک زندگی دیگر هم از مسائلی است که سبب میشود شدت خطرپذیری و در نهایت ترس از ازدواج مجدد کاهش پیدا کند. البته در نظر گرفتن یک زمان استاندارد و توصیهی آن به همهی طلاقگرفتهها برای ازدواج دوم کار اشتباهی است. نمیتوان گفت یک سال بعد از جدایی یا پنج سال بعد از آن باید به فکر ازدواج مجدد افتاد. هر آدمی در این مرحله با روش خودش با این بحران کنار میآید. هر کسی خودش بهتر میفهمد آیا از نظر روحی برای شروع یک زندگی آماده است یا نه. ممکن است کسی شش ماه بعد از جدایی بتواند زندگی دیگری را شروع کند، همچنین امکان دارد کسی تا سه سال بعد هم این آمادگی را نداشته باشد. بنابراین در نظر گرفتن یک استاندارد زمانی برای همهی آدمها بسیار اشتباه است. اما این واقعیت وجود دارد که خیلی زود یا خیلی دیر اقدام کردن برای زندگی دوم کار اشتباهی است. خیلی زود تصمیم گرفتن برای ازدواج مجدد میتواند تصمیم فرد را تحت تأثیر زندگی سابقش قرار دهد و خیلی دیر تصمیم گرفتن هم نشانهی وسواس است. بنابراین باید زمان معقولی با توجه به شرایط و روحیهی فرد مورد نظر انتخاب شود و بعد از آن مرحله، تصمیمگیری برای انتخاب آدم مناسب شروع میشود. یکی از مشکلات رایج بعد از طلاق یا بهم خوردن نامزدی، مشکل در تصمیم گیری برای ازدواج دوم و نداشتن اعتماد به نفس برای انتخاب درست همسر و ترس از شکست دوباره در ازدواج دوم است.بسیاری از افراد بعد از شکست در انتخاب اولشان بیشتر به دنبال بیان عیب و ایرادهای نامزد یا همسر سابق شان هستند و به نقش و سهم خود و کم و کاستی هایی که در انتخاب همسر و زندگی مشترک داشته اند توجه چندانی نمی کنند. به اصطلاح بیشتر نقش قربانی و کسی که مظلوم واقع شده را ایفا می کنند و همین موضوع باعث می شود، دوباره در انتخاب همسر دچار اشتباه شوند. تصمیم گیری برای ازدواج مجدد در افراد مطلقه باید عاقلانه و آگاهانه تر انجام شود. پیش از ازدواج باید دوباره به خودشناسی و شناسایی نیازها بپردازند و مشکلات و چالش های پیش روی خود را در ازدواج پیشین و زندگی آینده شناسایی کنند تا علل فروپاشی زندگی گذشته مانعی بر سر راه آینده نباشد.بسیاری از افراد در ازدواج دوم برای فرار از تنهایی، فشار های خانوادگی و اجتماعی یا رفع نیاز های عاطفی و مالی و... بدون درنظر گرفتن معیارهای مناسب فقط برای فرار از شرایط موجود تن به ازدواج مجدد می دهند.ازدواج هایی که مبنای احساسی دارند ازدواج های پرخطری هستند؛ فردی که تنها برای فرار از شرایط موجود ازدواج می کند، کسی که فکر می کند دیر شده و سنش بالا رفته، فردی که به لحاظ احساسی هنوز درگیر رابطه قبلی است، فردی که معیارهای تناسب سنی، ظاهری، تحصیلی، اقتصادی، فرهنگی، اعتقادی، جایگاه اجتماعی، شغلی و حتی سلامت جسمی و روانی، طرف مقابل را نادیده می گیرد و فقط به ازدواج فکر می کند، به طور حتم در زندگی دوم خود نیز با مشکلات متعددی مواجه می شود. البته اگر ازدواج دوم با بررسی های لازم انجام شده باشد به اندازه ازدواج اول شانس موفقیت دارد.دیگر شرط موفقیت ازدواج دوم این است که فرد یک بازه زمانی قابل قبولی را پس از طلاق سپری کرده باشد. یکی از دلایل شکست در ازدواج دوم فاصله زمانی کم بین طلاق و ازدواج دوم است، چرا که هنوز مشکلات روحی و روانی فرد پابرجاست. به ندرت پیش می آید که طلاقی ناشی از اشتباه فقط یکی از زوجین باشد. به همین خاطر قبل از ازدواج دوباره، باید در روح خود جست وجو کنید تا ببینید که به جای رفتارهای اشتباه گذشته چطور باید رفتار کنید تا ازدواج دوم تان دوام بیاورد.برای این که برای ازدواج دوباره آماده شوید به طی چند مرحله ذهنی و یادگرفتن یک سری مهارت نیاز دارید. یادتان باشد همین تجربه ازدواج ناموفق از شما آدم با تجربه تری ساخته است که با آدم قبل از ازدواج اول متفاوت است. شما باید به این مرحله برسید که دیگر مرتب به ازدواج قبلی فکر نکنید، غم ناشی از طلاق هنوز به صورت پررنگ در زندگی تان حضور نداشته باشد و مدام نخواهید از همسر قبلی تان انتقام ذهنی بگیرید. سهم خودتان را واقع بینانه از فرآیند طلاق قبلی معلوم کنید. یادتان باشد حالا شما باتجربه تر هستید، سن تان بیشتر است و راحت تر می توانید درباره خودتان قضاوت کنید. آن مشکلاتی که شما در به وجود آمدن شان مقصر بوده اید را از آن مشکلاتی که همسر قبلی تان مقصر آن بوده یا فقط به خاطر متفاوت بودن شخصیت شما و همسر سابق تان اتفاق افتاده است از هم جدا کنید. برای اصلاح رفتارهایی که به نظر خودتان غلط است، همچنین برای یادگرفتن مهارت هایی که در ازدواج قبلی آن ها را بلد نبوده اید، مثلا مدیریت خشم یا گفت وگوی منطقی با همسر و... حتماً برنامه مشخصی داشته باشید.خواندن کتاب های علمی و در عین حال ساده درباره این مهارت ها یا مراجعه به روان شناس در این موارد حتماً موثر است.اگر شما گذشته خود را به طور کامل پذیرفته اید،نباید از آشکارشدن آن هراس داشته باشید.درنظر داشته باشید که خانواده طرف مقابل نیز نقش مهمی در زندگی مشترک شما خواهند داشت. لذا پنهان کردن گذشته خود از خانواده و بستگان درجه یک او به معنی پنهان کردن بخشی از هویت خودتان از آن هاست. لذا در ازدواج همواره صداقت پیشه کنید و این ضرب المثل معروف را نیز به خاطر داشته باشید که ماه زیر ابر پنهان نمی ماند.خانواده های بسیاری هستند که بعد از آگاهی از چنین موضوعی همچنان از عروس یا داماد آینده خود حمایت می کنند و حتی اجازه مطلع شدن یا دخالت دیگران را نیز در این امر نمی دهند.پس بنابراین نگرانی به دلتان راه ندهید و موضوع ازدواج گذشته خود را با آنان در میان و قضاوت را به عهده آنان بگذارید.درباره این که موضوع ازدواج قبلی خود را چه زمانی مطرح کنید، بهتر است در نخستین جلسه ای که با طرف مقابل خود صحبت می کنید از گذشته خود سخن بگویید.به خاطر داشته باشید که او حق دارد سوالاتی را در این زمینه از شما بپرسد و شما نیز تا حد امکان به تمام آ ن ها با صداقت پاسخ دهید.نوع سوالاتی که او از شما می پرسد نیز تا حدی نشان دهنده نگرش او به زندگی و خواسته های او ازشما و زندگی مشترک با شماست. البته بهتر است زمان و چگونگی مطرح کردن ازدواج قبلی شما با خانواده همسر آینده تان به عهده خواستگارتان باشد. اما حتما پیگیر باشید که مسئله را برای آن ها بازگو کند.اجازه بدهید تا نظرات خانواده اش را نیز بشنود و حتی به او فرصت فکر کردن بدهید. هرچه او با نگاه واقع بینانه و همه جانبه تری به این مسئله بپردازد، با اطمینان بیشتری برای شروع زندگی مشترک قدم برخواهد داشت و این در نهایت به نفع و صلاح زندگی شما خواهد بود. با آرزوی خوشبختی و آرامش در زندگی برای شما