ع

خسته از خانواده

من پسری ۲۷ ساله ام تک پسر بعد از ۷ دختر که مادرم دست از سر من بر نمیداره و نزاشته برم دنبال زندگیم و استقلال داسته باشم از بچگی افتاده دنبالم و هی نگرانم بوده و من در سن ۱۳ سالگی عاشق ورزش بودم که نزاشت ورزش کنم و میگفت خسته میشی ولش کن بعدش ماهم با دوست بدی رفیق شدیم و استمنا کردن یاد مارو داد که از سن ۱۴ سالگی تا حالا به کار که نمیدونم دیگه چطوری ترکش کنم گیر افتا م _همیشه خدا با یه بشقاب غذا میفتاد دنبالم که بخور ضعیفی _همیشه خدا مدرسه میومد و ناهار مفصل که بزور میبرد پشت مدرسه میهمانی میگرفت واسه ما به حدی وقتی بارون میومد، میومد مدرسه ما در کلاس میزد میگفت به علیرضا بگید بیاد لباسش خیس شده باید بریون لباس اوردم عوض کنه و تا جورابامو عوض میکرد میرفت _در حال حاضر به خاطر جنگ اعصابی که تو خونه داریم و خواهرهای دیگم که همشون مشکلاتشونو میارن خونه ما و ما هر روز با یکی جنگ اعصاب داریم و شدیدا خسته شدم دوست دارم زمین دهن واکن برم توش از دستشون راه باشم سوالم اینکه ایا من میتونم برم بیرون خونه بگیرم و زندگی کنم مجردی یا نه و اینکه نمتونم کار کنم و هیچ دوستی ندارم چون اعصاب نمونده برام و واقعا احساس خیلی بدی دارم البته ما خیر سرمون جز زسته ادمهای دینداریم و نماز خونو از این صحبتا مادرم همیشه با ۲تااز خواهرهام دعوا داره و خیلی بد صحبت میکنه و ناراحتشون میکنه و جنگ داریم ما یه بار من خواهر بزرگم محکم زدم توگوشش و مادرمو محکم بشگون گرفتم که دستش کبود شد که چرا دعوا راه میندازید هر روز واین کار هر روز ماست خانواده ای خیلی بد اخلاق دارم تو رو خدا یه کاری بکن 😊😊😞😞😢😢 همیشه در سلامتی باشید و خداوند خیر دنیا و اخرت رو نصیبتون کنه و امام حسین ع دستتون رو تو مشکلات بگیره که شما دست مارو گرفتید
Monday, July 10, 2017
الوقت المقدر للدراسة:
مؤلف: حسن نجفی
موارد بیشتر برای شما

ع

خسته از خانواده

ع ( تحصیلات : لیسانس ، 27 ساله )

من پسری ۲۷ ساله ام تک پسر بعد از ۷ دختر که مادرم دست از سر من بر نمیداره و نزاشته برم دنبال زندگیم و استقلال داسته باشم
از بچگی افتاده دنبالم و هی نگرانم بوده
و من در سن ۱۳ سالگی عاشق ورزش بودم که نزاشت ورزش کنم و میگفت خسته میشی ولش کن
بعدش ماهم با دوست بدی رفیق شدیم و استمنا کردن یاد مارو داد که از سن ۱۴ سالگی تا حالا به کار که نمیدونم دیگه چطوری ترکش کنم گیر افتا م
_همیشه خدا با یه بشقاب غذا میفتاد دنبالم که بخور ضعیفی
_همیشه خدا مدرسه میومد و ناهار مفصل که بزور میبرد پشت مدرسه میهمانی میگرفت واسه ما
به حدی وقتی بارون میومد، میومد مدرسه ما در کلاس میزد میگفت به علیرضا بگید بیاد لباسش خیس شده باید بریون لباس اوردم عوض کنه و تا جورابامو عوض میکرد میرفت
_در حال حاضر به خاطر جنگ اعصابی که تو خونه داریم و خواهرهای دیگم که همشون مشکلاتشونو میارن خونه ما و ما هر روز با یکی جنگ اعصاب داریم و شدیدا خسته شدم
دوست دارم زمین دهن واکن برم توش از دستشون راه باشم
سوالم اینکه ایا من میتونم برم بیرون خونه بگیرم و زندگی کنم مجردی یا نه
و اینکه نمتونم کار کنم و هیچ دوستی ندارم چون اعصاب نمونده برام و واقعا احساس خیلی بدی دارم
البته ما خیر سرمون جز زسته ادمهای دینداریم و نماز خونو از این صحبتا
مادرم همیشه با ۲تااز خواهرهام دعوا داره و خیلی بد صحبت میکنه و ناراحتشون میکنه و جنگ داریم ما یه بار من خواهر بزرگم محکم زدم توگوشش و مادرمو محکم بشگون گرفتم که دستش کبود شد که چرا دعوا راه میندازید هر روز واین کار هر روز ماست
خانواده ای خیلی بد اخلاق دارم

تو رو خدا یه کاری بکن 😊😊😞😞😢😢
همیشه در سلامتی باشید و خداوند خیر دنیا و اخرت رو نصیبتون کنه و امام حسین ع دستتون رو تو مشکلات بگیره که شما دست مارو گرفتید


مشاور: خانم مولوی زاده

با سلام برادرگرامی؛ متأسفانه در برخی خانواده ها تولد یک فرزند با جنس متفاوت ایجاد شرایطی این چنینی نموده و فرزند با حساسیت بیش از حد پدر و یا مادر خود (و یا هردو) مواجه گردیده که این توجه و حساسیت بیش از حد موجبات آزار فرزند را فراهم می سازد. البته استقلال در چنین فرزندانی و به خصوص شما به یک باره نیز مشکلات دیگری برای وی به همراه داشته و چه بسا آسیب هایی نیز بر وی وارد سازد. فرزندی که سال های زیادی تحت حمایت خانواده بوده با جدایی یکباره خود، آسیب های جدی بر خانواده و حتی خودش وارد ساخته که گاه جبران آن آسیب ها نیز هزینه گزافی در بر خواهد داشت. در اینجا به نظر می رسد بهترین راهکار برای کسب استقلال و محدود نمودن معاشرت با خانواده (با توجه به جو حاضر که حاکی از کشمکش در بین اعضای خانواده می باشد) کسب شغلی تمام وقت برای شما بوده که با اشتغال به آن علاوه بر کسب استقلال در قدم نخستین، باعث حضور کمتر شما در خانه و محدودتر شدن روابط با سایر اعضای خانواده گردد. اینگونه باعث می گردد که وابستگی مادر از شما نیز کمتر گردیده و با استقلال شما به لحاظ شغلی نگرانی از عدم توانایی و کفایت شما از داشتن یک زندگی مستقل در ایشان برطرف گردد. همچنین به دلیل حضور کمرنگ تر در خانه ، حساسیت ایشان از شما کمتر گردیده و شما نیز به استقلال لازم با توجه به شرایط زندگی(آمادگی نسبی برای ازدواج و تشکیل خانواده) و لزوم کسب استقلال در این شرایط دست یافته و بسیاری از مشکلات شما مرتفع خواهد گردید. البته پیگیری شما در خصوص شغل نیز امری است که نیاز به مشاوره شغلی داشته و توصیه می گردد شغلی در جهت استعدادهای خود برگزیده تا علاوه بر تأمین نیازهای مالی و اقتصادی شما ، نیازهای روانی شما را نیز پوشش دهد. امید است با یافتن شغلی مناسب و با کسب استقلال مالی و تلاش درجهت حصول شرایط دیگر ازدواج، به شرایط لازم جهت یک ازدواج موفق و پایدار نیز دست یافته و با تشکیل یک زندگی مشترک موجبات استقلال کامل خود را در آینده ای نزدیک فراهم سازید. با آرزوی موفقیت و سربلندی برای شما



ارسل تعليقاتك
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.