ناشناس

چرا خدا صدامو نمی شنوه؟

سلام. دیگه طاقت ندارم اینم نمیدونم سواله یا درد دل. از زمان کودکی تا حالا توسختیم. بچه بودم پدرم فوت کرد . یکم که بزرگ شدم تا بفهمم چی به چیه مادرم مرد. تو بترین شرایط تو کارخانه روی کار میکنم تو لجنو کثافت.کار فرما هم طبق معموم از حقوقمون میدوزده. اداره کارم چند بار گفتیم انگار نه انگار . یه چیزین عین مترسگ. هر جوریه کار میکنم فقط خانوادم راحت باشن. تمام مشکلاتمو میریزم تو خودم دارم منفجر میشم هر چقدرم دعا میکنم انگار خدا صدامو نمیشنوه. هم سنای من میبینم چون پدر و مادر دارن بهتر پیشرفت کردن تو زندگی. به خدا قسم اینا رو میبینم که یک صدم منم کار نمیکنن ولی تو رفاهن. خدا یا چرا منو نمیبینی چرا تنهام گذاشتی. چرا دوستم نداری. مگه من بندت نیستم.گاهی فکر میکنمو شک میکنم شاید خدایی نیست. ولی حسش میکنم میدونم که هست. بس چرا تنهام. خدایا به دادم برس . دیگه زیر بار فشار زندگی دارم له میشم. کسی رو هم بجز خدا ندارم تا باهاش درد دل کنم. خدا منم بهنام بنده سر تا پا تقصیر کارت. منو یادت هست . صدامو میشنوی .یا ای بخشنده مهربان به داد دل بی کسم رس
Thursday, March 8, 2018
الوقت المقدر للدراسة:
مؤلف: سیده نرجس رضایی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

چرا خدا صدامو نمی شنوه؟

ناشناس ( تحصیلات : فوق دیپلم ، 36 ساله )

سلام. دیگه طاقت ندارم اینم نمیدونم سواله یا درد دل. از زمان کودکی تا حالا توسختیم. بچه بودم پدرم فوت کرد . یکم که بزرگ شدم تا بفهمم چی به چیه مادرم مرد. تو بترین شرایط تو کارخانه روی کار میکنم تو لجنو کثافت.کار فرما هم طبق معموم از حقوقمون میدوزده. اداره کارم چند بار گفتیم انگار نه انگار . یه چیزین عین مترسگ. هر جوریه کار میکنم فقط خانوادم راحت باشن. تمام مشکلاتمو میریزم تو خودم دارم منفجر میشم هر چقدرم دعا میکنم انگار خدا صدامو نمیشنوه. هم سنای من میبینم چون پدر و مادر دارن بهتر پیشرفت کردن تو زندگی. به خدا قسم اینا رو میبینم که یک صدم منم کار نمیکنن ولی تو رفاهن. خدا یا چرا منو نمیبینی چرا تنهام گذاشتی. چرا دوستم نداری. مگه من بندت نیستم.گاهی فکر میکنمو شک میکنم شاید خدایی نیست. ولی حسش میکنم میدونم که هست. بس چرا تنهام. خدایا به دادم برس . دیگه زیر بار فشار زندگی دارم له میشم. کسی رو هم بجز خدا ندارم تا باهاش درد دل کنم. خدا منم بهنام بنده سر تا پا تقصیر کارت. منو یادت هست . صدامو میشنوی .یا ای بخشنده مهربان به داد دل بی کسم رس


مشاور: محمد علی رضایی

با سلام و احترام
پرسشگر گرامی:
خوشا به سعادت حضرت عالی که خداوند متعال آن قدر شما را دوست دارد که به این زودی خواسته های (ظاهری شما را که چه بسا خیر شما در ان نیست) را براورده نمی کند تا حضرت عالی را دائما در درکاه عبودیت الهی نگاه دارد، دست از دعا کردن برندارید زیرا به فرموده پیامبر دعا مغز عبودیت است«الدعا مخ العباده»و در حالات خوش معنوی ما را نیز از دعای خیر خود محروم نفرمائید خداوند متعال دعا هایی که به صلاح بنده نیست را با جایگزین های اخروی والاتر پاسخ مثبت داده و به هدف اجابت می رساند و همیشه این آیه را مد نظر داشته باشید که«عَسَىٰ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ ۗ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[بقره / 216]چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید ،‌حال آن که خیر شما در آن است ؛ویا چیزی را دوست داشته باشید ،‌حال آن که شر شما در آن است.»
در حدیث قدسى آمده است: برخى از بندگانم، اصلاح نمى‏شوند و ایمانشان را حفظ نمى ‏کند مگر غنا و ثروت به گونه‏اى که اگر وضع دیگرى براى آنها رخ دهد، نابودى آنها را به دنبال دارد و برخى دیگر، فقر و تنگدستى به صلاح آنهاست و اگر غیر از آن برایشان مقدّر شود، عامل هلاکت براى آنها خواهد بود. [شرح اسماء الحسنى،  ص 32] اما هرگز این تصور را نکنید که چون: خداوند مصلحت ما را بهتر مى‏داند و آنچه بخواهد مقدّر مى‏کند و قطعاً واقع خواهد شد و دیگر نیازى نیست که من دعا کنم و از خدا بخواهم؟ زیرا تحقق برخى مقدرّات الهى با دعاى بنده و مشروط به دعا کردن است، بدین معنا که اگر بنده دعا کند و بخواهد، مصلحت الهى به عطا کردن تعلق مى‏گیرد و اگر دعا نکند مصلحتى در کار نیست و براى او مقدور نمى‏شود. [دعاها و تهلیلات قرآن، ص 43]
لذا، خداوند دعاهایى را که بر خلاف نظام احسن عالم و قضاى قطعى او باشد رد مى‏ کند و مستجاب نمى‏ گرداند. مثلاً کسى از خدا بخواهد که همیشه زنده بماند و هرگز نمیرد، زیرا این دعا با قضاى الهى که در سوره آل عمران، آیه‏ى 185 آمده منافات دارد. (کل نفس ذائقة الموت) و یا اینکه از خدا بخواهد که او را هرگز محتاج هیچکدام از مخلوقین نکند، هرگز مستجاب نمى‏شود. در روایت آمده، على علیه السلام شنید که مردى براى دوستش دعا مى‏کند و مى‏گوید: خداوند برایت ناملایم و مکروهى را پیش نیاورد و روا مدارد، على علیه السلام فرمود: تو مرگ دوستت را از خداوند خواستى. [شرح دعاى مکارم الاخلاق، ج 1، ص 7] یعنى در واقع تا انسان زنده است، طبق نظام طبیعت و عالم آفرینش در معرض ناملایمات و بلایاست مگر اینکه در دنیا نباشد.
لذا در کتاب اصول کافى چهار معنا براى اجابت بیان شده که عبارتند از: 1. خداوند مطلوبِ دعاکننده را فوراً عطا مى‏کند. 2. خداوند درخواست او را اجابت مى‏کند و مى‏پذیرد ولى به خاطر اینکه دوست دارد صداى او را بشنود، مطلوب او را تا مدتى تأخیر مى‏اندازد. 3. دعاى او را مى‏پذیرد و مستجاب مى‏کند ولى اثرش، پاک کردن و کفاره‏ى گناهان او قرار مى‏گیرد. 4. دعایش را مى‏پذیرد و آن را، ذخیره و توشه قرار مى‏دهد براى آخرت. [الکافى، ج 1، ص 330]
بنابر این معناى اجابت دعا این نیست که دعا فوراً مستجاب شود و آثار آن سریعاً ظاهر گردد و دعاکننده به مطلوب خود برسد چرا که در آیه‏ى 89 از سوره‏ى "یونس" یادآور مى‏شود که خداوند دعاى موسى علیه السلام را مستجاب نمود، و به خاطر مصالحى اثر آن را که نابودى فرعون بود بعد از چهل سال ظاهر و آشکار گردانید.
و گاهى اثر اجابت دعا اینگونه ظاهر مى‏شود که خداوند چند برابر خواسته‏ ى دعاکننده را در آخرت به او مى‏ دهد - به کسى که صلاح خود را نمى‏دانسته - به طورى که وقتى در آخرت عوض مطلوب و خواسته‏ى خود را مشاهده مى‏کند، تمنا مى‏کند که اى کاش هیچ حاجتى از من در دنیا مستجاب نمى‏شد. (تصدیق مى‏کند که دعایش به طور کامل مستجاب شده است). [مرآة العقول، ج 12، صص 5 - 1]
 مشکلات و ناراحتی هایی حضرت عالی ما را متاثر کرد اما این نکته را نباید از نظر دور داشت که حضرت عالی توان مقابله با مشکلاتی را دارید که خیلی ها از آن عاجزند چرا که سختی ها از حضرت عالی فولاد مردی قابل احترام ساخته که جای مباهات دارد با این حال بهتر است در خداشناسی خودتان، تجدید نظر کنید و در این مهم اصلاح و اکمال نمایید. در میان تمامی مشکلات و کاستی‌های ما بندگان، دو عامل سبب بروز این گونه احساسات، یا بهتر بگوییم: "تخیلات و گمان‌ها" می‌شود: اول آن که شناخت و معرف ما، نسب به خداوند متعال و هم چنین سایر معارفی چون: دعا، استجابت، توبه و ... کم، ناقص و اغلب غلط است و دوم آن که چون خدا بسیار به ما نزدیک است و بسیار مهربان و کریم است، در ارتباط با او جری و جسور می‌شویم.
آری، خداوند متعال با بنده‌اش رابطه‌ی "محب و محبوب" و "عاشق و معشوقی" بر قرار می‌کند، اما هیچ گاه پسر دایی و دختر خاله‌ی کسی نمی‌شود. لذا باید همیشه ادب "عبد و معبود" و "رب و مربوب" را حفظ کرد. موحدتر، عارف‌تر، محب‌تر و محبوب‌تر از اهل عصمت علیهم السلام کیست؟ در مناجاتش با معشوق، گریه‌کنان عرض می‌کند: مولای یا مولای، اَنْتَ الْمَوْلى وَاَنَاالْعَبْدُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْعَبْدَ اِلا الْمَوْلى - مولای یا مولای، اَنْتَ الْمالِکُ و  اَنَا الْمَمْلُوکُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَمْلُوکَ اِلا الْمالِکُ – مولای یا مولای، اَنْتَ الْعَزیزُ و َاَنَا الذَّلیلُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الذَّلیلَ اِلا الْعَزیزُ  - مولای یا مولای، اَنْتَ الْخالِقُ وَ اَنَا الْمَخْلُوقُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَخْلُوقَ اِلا الْخالِقُ - مولای یا مولای، اَنْتَ الْعَظیمُ وَ اَنَا الْحَقیرُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْحَقیرَاِلاالْعَظیمُ ...
توجه بفرمائید که هر کس به هر مقداری که "خدابین" نشد، "خودبین و دگر بین" می‌شود، چنان چه ابلیس نیز به خاطر خودبینی‌اش "استکبار" کرد و به خاطر استکبارش رانده شد.انسان خودآگاه یا ناخودآگاه، خود را مبراء می‌کند و ایراد را به خدای سبحان وارد می‌کند [چنان چه ابلیس گفت: حال که تو مرا اغفال کردی]. خُب این استکبار است. می‌گوید: من هستم، او نمی‌بیند، من صدا می‌کنم، او نمی‌شنود، من او را دوست دارم، او مرا دوست ندارد، من توبه می‌کنم، اما فرقی نمی‌کند و ...؛ اینها همه "استکبار" بنده و نیز افترای به خداوند سبحان (منزه از هر عیب و نقص) است؛ و بعد انسان معترضانه می‌گوید: خوب چرا چنین شد، یا چرا دعایم مستجاب نمی‌شود و ...؟!
همیشه مد نظر داشته باشید خداوند رحمان و رحیم، شنوا و داناست، « وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ » - نه این که فقط صوتی به او برسد، بلکه شنوای بصیر است، « وَهُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ » - هم حکیمِ با خبر است « وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ » و هم لطیفِ با خبر است « أَلَا یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ - آیا کسى که آفریده است نمى‏داند؟ حال آن که او باریک‏بینِ آگاه است / الملک 14»حال وقتی گفته می‌شود: مرا نمی‌بیند، صدایم را نمی‌شنود، مرا دوست ندارد و ...، یعنی چه؟ یعنی از یک سو عدم شناخت او؛ و از سوی دیگر دروغ و افترا بستن به او – یعنی انسان با این باورها و تخیلات، به او سوء ظنّ می‌برد و جزو ظالم‌ترین‌ها می‌شود و بالتبع راه هدایت و باب استجابت و رحمت را [اگر چه ناخودآگاه] به روی خودش می‌بندد.«وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ کَذِبًا أَوْ کَذَّبَ بِآیَاتِهِ إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ[الأنعام، 21] و کیست ستمکارتر از کسى که بر خدا دروغ بندد، یا آیات او را تکذیب کند؟ بى‏تردید ستمکاران رستگار نمى‏شوند.
در نتیجه:
1- لازم است که خدا را بشناسیم و به او ایمان آورده و باورش کنیم. اغلب این تخیلات اشتباه، ناشی از ضعف یا کلاً عدم شناخت، ایمان و باور او توسط خودمان است.
2- لازم است که دست از تکبر خودآگاه یا ناخودآگاه خودمان برداریم. به جای آن که به خدا شک کنیم، نسبت به خودمات تردید و تجدید نظر کنیم. به جای آن که [العیاذ بالله] او به او تهمت بزنیم، خودمان را متهم کنیم.
3- هر وقت احساس کردیم که او از ما دور شده است، بدانیم که خودمان از او دور شده‌ایم، و الا او به بندگانش از رگ گردن نیز نزدیک‌تر است. همه حالات و حتی وسوسه‌های درونی ما را می‌داند، چه رسد به نیازهای‌مان را.
4- هر گاه احساس کردیم که او ما را نمی‌بیند و یا صدای ما را نمی‌شنود، خود را از این جایگاه تکبر پایین بیاوریم و بفهمیم این ماییم که او را نمی‌بینیم و دعوتش را لبیک نمی‌گوییم. بدانیم که ما اصلاً او را صدا نمی‌کنیم، بلکه حاجت خود را صدا می‌کنیم و نام او را به یدک می‌کشیم.
5- هر گاه احساس کردیم که توبه‌ی ما اثر و فایده‌ای نکرد، بدانیم که پس توبه نکرده‌ایم. چون توبه یعنی بازگشت و انسان هر گاه باز گردد، باز گشته است و او "توّاب" است، یعنی بسیار به بندگانی که حتی به او پشت کرده‌اند، نظر لطف و رحمت می‌اندازد، چه رسد به تائبین.
6- هر گاه احساس کردیم که نظر رحمتش را برگردانده، متوجه شویم که او "ارحم الراحمین" است، پس ماییم که خود را از شمول رحمتش خارج می‌کنیم.
7- هر گاه حضورش را احساس نکردیم، بر غفلت خود و پر کردن بیت اللهِ و حرمِ دل از بت‌ها توجه کنیم، بر عدم احساس حضور خود در محضرش اذعان کنیم، نه این که گمان کنیم لابد او حضور ندارد که ما احساسش نمی‌کنیم! این چه غرور و تکبری است؟!
8- هر گاه خیال کردیم که او ما را دوست ندارد، به خود نگاه کنیم که "هستیم"، پس ما را دوست داشته که خلق کرده است. ما را دوست دارد که با این همه معصیت، به حیات‌مان خاتمه نداده و یا در همین دنیا رهایمان نکرده و معذب‌مان ننموده است، وگرنه حتی دغدغه‌ی این که ما را دوست دارد یا ندارد نیز نداشتیم و کلاً او را فراموش می‌کردیم.
خلاصه آن که ایراد از ماست و نباید به خدا افترا ببندیم. گفت: "گر گدا کاهل بوَد، تقصیر صاحبخانه چیست؟" و در نظر داشته باشیم که از بزرگ‌ترین معاصی نزد خداوند متعال که همچون شرک است و هرگز آن را نمی‌بخشد، یأس و ناامیدی از رحمت اوست. چرا که این خودش بزرگ‌ترین افترا به خداوند رحمان و رحیم است.دقت کنیم که صفا، صمیمت، اخلاص، مبحت و خلاصه عشق و عاشقی با خداوند سبحان، در بندگی متجلی می‌گردد.
موفق و پیروز باشید.



نظرات کاربران
ارسل تعليقاتك
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.