ناشناس
روانشناسی: توی رابطه با دوستم دچار مشکل شدم نمی دونم چیکار کنم؟
باسلام.دختری هستم مجرد.دوست هم جنس هم سنی دارم ک بعد از چندسال رابطه ی صمیمانه با یکدیگر مرا یکدفعه و بیدلیل رها کرد و گروه دوستان جدید برای خود یافت.اکنون رابطه ی ما باهم کلا در حد کم ملاقات بسیار کوتاه اجباری .حال من از یک طرف نسبت به او بسیار سرد شده ام و نوعی حس تنفر ازش پیدا کرده ام و نمیخاهم رابطمو باهاش حتی ب اندازه ی اندک ادامه دهم یعنی نمیخام دیگه اصلا ببینمش و از طرف دیگه با اینکه چند ساله مرا رها کرده اما هنوز نمیتونم فراموشش کنم و مرتب بهش فکر میکنمو از اینکه نیست غصه میخورم و دایم بغض و افسردگی و گریه همراهمه و طی این چندسال هم ک نبود ب همین شکل بودم.حال من چه باید بکنم و چه رفتاری نشان بدهم چون دایم دارم خودخوری میکنم؟؟؟
مشاور: احسان فدایی
با سلام و سپاس از همراهی شما، از این که ما را امین خود دانستید کمال تشکر وقدردانی را داریم. ما قدر ارتباط با شما را می دانیم.
انسان موجودی اجتماعی است که برای استمرار زندگانی خود ناگزیر از همزیستی با انسانهای دیگر است افزون بر این زندگی اجتماعی و روابط انسانی به هویت و شخصیت افراد شکل داده و بستر مناسب برای شکوفایی استعدادهای انسانی را فراهم میآورد ؛ لذا بزرگترین فصل کتاب زندگی در رابطه با دیگران است و در همین بخش است که ارزشهای الهی و انسانی زیادی از قبیل صداقت، امانتداری، ایثار، سخاوت، گذشت، حسن ظنّ و اعتماد به دیگران و دهها خصلت دیگر به بار مینشیند؛ بنابراین بدون تردید انسانها در همه جوامع به گونههای مختلف با هم در ارتباط هستند و این رابطه دو یا چند جانبه برای زندگی اجتماعی از اهمیت انکار ناپذیری در حیات انسانی برخوردار است. خدای تعالی به دوستی میان بندگان، بسیار اهتمام دارد و برای این دوستی قاعدهها و سنتهای بسیاری، وضع کرده است. وقتی روابط انسانها با یکدیگر بر اساس الفت و محبت باشد بسیاری از گرفتاریها زایل میشود و هر چه این دوستی و محبت زیاد باشند باعث اتحاد و رفع دوگانگی و اختلاف میشود. دوستی و دوست داشتن، انسان را به سوی هم شکلی و هم سانی با محبوب می کشاند و انگیزه عمیق این حُب که در ژرفای وجود آدمی جای دارد، سبب میشود که محبّ (کسی دوست میدارد) به صورت محبوب درآید. متأسفانه دوست شما بی دلیل و شاید با دلیلی که برای خود تراشیده است، رابطه را با شما قطع نموده است ولی دو مطلب مهم اینجا وجود دارد. اول اینکه آیا هیچ اقدامی برای اطلاع از دلیل قطع رابطه با ایشان را کشف نمودید؟ مثلا از دیگر دوستان خود تقاضا کردید از او سؤال کنند که چرا رابطه خود را قطع نموده است؟ آیا از دوستان کسی از این موضوع مطلع گردید و نیت داشته باشد شما را با ایشان آشتی دهد؟ آیا اختلاف یا برخورد بدی نداشته اید؟ و.... از مطالبی که در سؤال شما ابهام وجود دارد. پس در درجه اول لازم است علت را کشف کنید و این موضوع الان نیز با واسطه کردن یکی از دوستان ممکن است. دوم اینکه سختی دوری از این دوست نشان دهنده ی رابطه عمیق دارد و این رابطه به حالت وابستگی درآمده است و باید اتفاقا کنار زده شود.
در ادامه راهکارهایی را جهت برون رفت از این احساس تقدیم می نماییم:
1. سعی کنید روابط اجتماعی خود را با دیگران تقویت کنید و با صفاتی که عرض شد دوستان خوبی انتخاب کنید. برای این کار در وهله اول باید اعتماد به نفس خود را افزایش دهید. سعی کنید علت ضعف و عدم اعتماد به نفس خود را پیدا کنید و با تمرین و مداومت آن را از بین ببرید. درکنار آن به تواناییهای خود هنگام ارتباط توجه کنید.
2. در رابطه دوستی هرگز نباید از این نکته غافل شد که پیوند دوستی و همدلی همیشه و در همه شرایط محکم و پایدار نمیماند و ممکن است پیشامدها، رشته رفاقت را قطع کند و این دوستی تبدیل به دشمنی گردد، پس نباید انتظار داشته باشید همیشه رابطه شما با افراد رابطهای مثبت و مؤثر باشد، بلکه بعضی مواقع با حفظ ارزش فردی خود، با دوستان کج اندیش قطع رابطه نمایید.
3. دوست انسان اگر طرف مقابل را فردی بزرگوار بداند در برخوردهایش بزرگوارانه برخورد میکند و حاضر به تحقیر دوست خود نیست و ارزش او را در همه حال حفظ میکند. اما دوستانی چون دوستان شما از این وضعیت فاصله گرفته و از سادگی و وابستگی شما به آنها در جذب احترام و توجه سوء استفاده کردهاند؛ در حالی که احساس ارزشمندی یا عزت نفس نیاز فطری انسان است و در همه حال باید حفظ شود.
4. گاهی دوستی ها بر اساس شناخت همه جانبه و پایه های دینی و معنوی است. در این دوستیها توجه و تمرکز به سیرتها (نه صورت) و صفات نیک و اتحاد در دینداری و باورها سبب می شود که دو نفر به هم پیوند عاطفی بخورند. این افراد به جهت دوستی پرفایده ای که دین بر آنها طرح ریزی کرده از وفاداری، رازداری، مهرورزی، همدلی و همدردی، ایثار، تعاون و... برخوردار میشوند. حمایت و زیارت و دیدار از همدیگر را وظیفه دینی خود می دانند. این دوستیها پایدار است چون شالوده آن که دین است با ثبات است. طبق روایات، مؤمن با دیدار برادر مؤمنش تسکین می یابد و آرام میگیرد. اما اگر دوستی به شکل ناهنجار باشد، سازمان روانی فرد را به هم ریخته و بر غذا خوردن، خواب، روابط اجتماعی، خویشتنداری و مدیریت هیجانی و ذهنی اثر میگذارد.
5. هرچند برخوردار نبودن از دوست و تنها زندگى کردن، علاوه بر مشکلات دنیوى، خسارتها و ناگوارىهایى را در سراى دیگر به دنبال دارد، اما هرگز نباید فراموش کرد که دوستى با افراد ناشایست و همنشینى با گناهکاران و افراد ناباب، به مراتب از نداشتن دوست زیان بارتر است.
6. همواره توجه داشته باشید که دوستی شما از حالت طبیعی به دوستی نابهنجار و علاقة عاطفی تبدیل شد که لازم بود این دوستی کنار زده شود و همین الان هم اگر رابطه داشتید لازم می دانستیم آن را کاهش دهید.
پس خودتان را نگران نکنید و دوستان بهتری برای خود تعریف کنید.
مطالعة این کتاب ها نیز مورد توصیه است:
1. محدثی، جواد، اخلاق معاشرت، قم: بوستان کتاب قم، 1390.
2. محمدی ریشهری، محمد، دوستی در قرآن و حدیث، ترجمه: سید حسن اسلامی، قم: دارالحدیث، 1383.
3. بهرامی، غلامرضا، آیین دوستی، قم: انتظار سبز، 1381.
4. لیرمن، دیوید جی و مکی امیرحسن، آیین صلح و دوستی (استراتژی های اعجاب انگیز جهت پایان بخشیدن به هرگونه اختلاف، کینه، دشمنی و قهر)، تهران: نسل نواندیش، 1388.
موفق و پیروز باشید.
بیشتر بخوانید:
دوستی و دوستیابیهای سالم از نگاه روایات و روانشناسان (1)
انسان موجودی اجتماعی است که برای استمرار زندگانی خود ناگزیر از همزیستی با انسانهای دیگر است افزون بر این زندگی اجتماعی و روابط انسانی به هویت و شخصیت افراد شکل داده و بستر مناسب برای شکوفایی استعدادهای انسانی را فراهم میآورد ؛ لذا بزرگترین فصل کتاب زندگی در رابطه با دیگران است و در همین بخش است که ارزشهای الهی و انسانی زیادی از قبیل صداقت، امانتداری، ایثار، سخاوت، گذشت، حسن ظنّ و اعتماد به دیگران و دهها خصلت دیگر به بار مینشیند؛ بنابراین بدون تردید انسانها در همه جوامع به گونههای مختلف با هم در ارتباط هستند و این رابطه دو یا چند جانبه برای زندگی اجتماعی از اهمیت انکار ناپذیری در حیات انسانی برخوردار است. خدای تعالی به دوستی میان بندگان، بسیار اهتمام دارد و برای این دوستی قاعدهها و سنتهای بسیاری، وضع کرده است. وقتی روابط انسانها با یکدیگر بر اساس الفت و محبت باشد بسیاری از گرفتاریها زایل میشود و هر چه این دوستی و محبت زیاد باشند باعث اتحاد و رفع دوگانگی و اختلاف میشود. دوستی و دوست داشتن، انسان را به سوی هم شکلی و هم سانی با محبوب می کشاند و انگیزه عمیق این حُب که در ژرفای وجود آدمی جای دارد، سبب میشود که محبّ (کسی دوست میدارد) به صورت محبوب درآید. متأسفانه دوست شما بی دلیل و شاید با دلیلی که برای خود تراشیده است، رابطه را با شما قطع نموده است ولی دو مطلب مهم اینجا وجود دارد. اول اینکه آیا هیچ اقدامی برای اطلاع از دلیل قطع رابطه با ایشان را کشف نمودید؟ مثلا از دیگر دوستان خود تقاضا کردید از او سؤال کنند که چرا رابطه خود را قطع نموده است؟ آیا از دوستان کسی از این موضوع مطلع گردید و نیت داشته باشد شما را با ایشان آشتی دهد؟ آیا اختلاف یا برخورد بدی نداشته اید؟ و.... از مطالبی که در سؤال شما ابهام وجود دارد. پس در درجه اول لازم است علت را کشف کنید و این موضوع الان نیز با واسطه کردن یکی از دوستان ممکن است. دوم اینکه سختی دوری از این دوست نشان دهنده ی رابطه عمیق دارد و این رابطه به حالت وابستگی درآمده است و باید اتفاقا کنار زده شود.
در ادامه راهکارهایی را جهت برون رفت از این احساس تقدیم می نماییم:
1. سعی کنید روابط اجتماعی خود را با دیگران تقویت کنید و با صفاتی که عرض شد دوستان خوبی انتخاب کنید. برای این کار در وهله اول باید اعتماد به نفس خود را افزایش دهید. سعی کنید علت ضعف و عدم اعتماد به نفس خود را پیدا کنید و با تمرین و مداومت آن را از بین ببرید. درکنار آن به تواناییهای خود هنگام ارتباط توجه کنید.
2. در رابطه دوستی هرگز نباید از این نکته غافل شد که پیوند دوستی و همدلی همیشه و در همه شرایط محکم و پایدار نمیماند و ممکن است پیشامدها، رشته رفاقت را قطع کند و این دوستی تبدیل به دشمنی گردد، پس نباید انتظار داشته باشید همیشه رابطه شما با افراد رابطهای مثبت و مؤثر باشد، بلکه بعضی مواقع با حفظ ارزش فردی خود، با دوستان کج اندیش قطع رابطه نمایید.
3. دوست انسان اگر طرف مقابل را فردی بزرگوار بداند در برخوردهایش بزرگوارانه برخورد میکند و حاضر به تحقیر دوست خود نیست و ارزش او را در همه حال حفظ میکند. اما دوستانی چون دوستان شما از این وضعیت فاصله گرفته و از سادگی و وابستگی شما به آنها در جذب احترام و توجه سوء استفاده کردهاند؛ در حالی که احساس ارزشمندی یا عزت نفس نیاز فطری انسان است و در همه حال باید حفظ شود.
4. گاهی دوستی ها بر اساس شناخت همه جانبه و پایه های دینی و معنوی است. در این دوستیها توجه و تمرکز به سیرتها (نه صورت) و صفات نیک و اتحاد در دینداری و باورها سبب می شود که دو نفر به هم پیوند عاطفی بخورند. این افراد به جهت دوستی پرفایده ای که دین بر آنها طرح ریزی کرده از وفاداری، رازداری، مهرورزی، همدلی و همدردی، ایثار، تعاون و... برخوردار میشوند. حمایت و زیارت و دیدار از همدیگر را وظیفه دینی خود می دانند. این دوستیها پایدار است چون شالوده آن که دین است با ثبات است. طبق روایات، مؤمن با دیدار برادر مؤمنش تسکین می یابد و آرام میگیرد. اما اگر دوستی به شکل ناهنجار باشد، سازمان روانی فرد را به هم ریخته و بر غذا خوردن، خواب، روابط اجتماعی، خویشتنداری و مدیریت هیجانی و ذهنی اثر میگذارد.
5. هرچند برخوردار نبودن از دوست و تنها زندگى کردن، علاوه بر مشکلات دنیوى، خسارتها و ناگوارىهایى را در سراى دیگر به دنبال دارد، اما هرگز نباید فراموش کرد که دوستى با افراد ناشایست و همنشینى با گناهکاران و افراد ناباب، به مراتب از نداشتن دوست زیان بارتر است.
6. همواره توجه داشته باشید که دوستی شما از حالت طبیعی به دوستی نابهنجار و علاقة عاطفی تبدیل شد که لازم بود این دوستی کنار زده شود و همین الان هم اگر رابطه داشتید لازم می دانستیم آن را کاهش دهید.
پس خودتان را نگران نکنید و دوستان بهتری برای خود تعریف کنید.
مطالعة این کتاب ها نیز مورد توصیه است:
1. محدثی، جواد، اخلاق معاشرت، قم: بوستان کتاب قم، 1390.
2. محمدی ریشهری، محمد، دوستی در قرآن و حدیث، ترجمه: سید حسن اسلامی، قم: دارالحدیث، 1383.
3. بهرامی، غلامرضا، آیین دوستی، قم: انتظار سبز، 1381.
4. لیرمن، دیوید جی و مکی امیرحسن، آیین صلح و دوستی (استراتژی های اعجاب انگیز جهت پایان بخشیدن به هرگونه اختلاف، کینه، دشمنی و قهر)، تهران: نسل نواندیش، 1388.
موفق و پیروز باشید.
بیشتر بخوانید:
دوستی و دوستیابیهای سالم از نگاه روایات و روانشناسان (1)