محمدرضا
چگونه گریهمحوری کودک را به شجاعتگفتاری تبدیل کنیم؟
سلام، پسرم 6 سال و نیم سن داره و همیشه برای هر چیزی گریه میکنه، خانمم هم خیلی حساس رو این موضوع و الان هم که بارداره حساسیتش بیشتر شده و بیشتر نگرانیمون برای سال آینده است که مدرسه میره و میترسیم این عادتش...
مشاور: سیدامیرحسین موسوی تبار
با سلام و عذرخواهی بابت تاخیر در پاسخگویی به دلیل نقص فنی
این مشکل هم رایج است، هم اگر به موقع مدیریت نشود، میتواند در سالهای اول مدرسه اثرات منفی جدی روی عزت نفس، روابط اجتماعی و حتی عملکرد تحصیلی فرزندتان بگذارد. با توجه به اینکه فرزند شما دوران حساس انتقال از خانه به مدرسه را پیشرو دارد و همسرتان هم باردار است (و در این شرایط حساسیت هیجانیشان بالاتر است)، باید چند محور را همزمان مدیریت کنید:
تحلیل وضعیت فعلی
گریهمحوری به جای کلاممحوری
به نظر میرسد پسرتان در موقعیتهای فشار، تعارض یا حتی ناکامی کوچک، به جای استفاده از کلمات یا مهارت حل مسأله، به گریه متوسل میشود. این میتواند نتیجه کمتمرینی مهارت بیان احساسات باشد یا عادت آموختهشده که در گذشته باعث جلب توجه یا رفع مشکل بوده است.
اثر مدلسازی از واکنش بزرگسالان
دعوای مکرر مادر (به نیت اصلاح رفتار) در واقع اثر معکوس دارد، چون یا واکنش عاطفی فرزند را شدیدتر میکند یا گریه را ابزار جلب توجه منفی میسازد.
واکنش شما که ترجیح دادهاید کمتر دعوا کنید، از نظر پیشگیری از تشدید مشکل درستتر است، ولی نیاز به راهبرد جایگزین فعال دارد.
تأثیر حضور همسالان
پسرخاله با خندیدن در زمان گریه، عملا رفتار گریه را وارد یک چرخه اجتماعی میکند که یا حس شرمندگی را زیاد میکند یا واکنشهای تدافعی را بالا میبرد.
شرایط بارداری همسر
استرس بارداری ممکن است فضای خانه را از نظر هیجانی ملتهبتر کند و این، احتمال تشدید حساسیت و گریه فرزند را بالا میبرد.
راهکارهای عملی
۱. جایگزینی گریه با مهارت بیان احساسات
هر بار که در شرایط معمول (نه هنگام بحران) فرصت پیدا کردید، به او یاد بدهید احساساتش را به کلمات بگوید: مثلا "من ناراحتم چون توپم افتاد".
این تمرین باید با تشویق زیاد برای بیان کلامی همراه شود.
۲. بیتفاوتی کنترلشده به گریههای غیرضروری
در مواجهه با گریههای واقعی و آسیبزا (مثل درد یا ترس شدید)، توجه سریع و همدلانه داشته باشید.
در مواجهه با گریههای اعتراضی یا جلب توجه بیدلیل، واکنش خنثی ولی حضور آرام، بدون ورود به بحث یا دعوا داشته باشید، بعد چند دقیقه فرزندتان را دعوت به گفتگو نمایید. مثلا بگویید: "وقتی آمادهای صحبت کنیم، من اینجا هستم."
۳. استفاده از "تخته مهارت شجاعت"
یک جدول هفتگی درست کنید. هر روز که او در موقع ناکامی به جای گریه، با کلام حرف زد، یک ستاره میگیرد.
پایان هفته تعداد ستارهها با یک پاداش کوچک (نه خوراکی زیاد، بهتر است بازی یا فعالیت مشترک) همراه شود.
این روش "گیمیفیکیشن" باعث میشود رفتارش بهتدریج به سمت الگوهای کلامی برود.
گیمیفیکیشن یعنی چی؟
"گیمیفیکیشن" یا بازیوارسازی به معنای استفاده از عناصر و منطق بازیها در کارهایی است که خودشان ذاتا بازی نیستند، برای اینکه آن کار جذابتر، انگیزهبخشتر و قابل پیگیریتر شود.
بهزبان ساده: یعنی قواعد و هیجان بازی را قرض بگیریم، و بریزیم توی قالب زندگی یا آموزش، تا بچهها یا حتی بزرگترها با شوق و انگیزه بیشتری آن کار را انجام دهند.
چرا گیمیفیکیشن جواب میدهد؟
* چون بازی ذاتا دوپامینزا است (مغز با دیدن پیشرفت، پاداش یا بازخورد مثبت، انگیزه میگیرد).
* چون چالش و رقابت سالم ایجاد میکند.
* چون نتیجه و مسیر پیشرفت قابل دیدن و اندازهگیری میشود.
عناصر اصلی گیمیفیکیشن
* امتیاز یا ستاره: هر پیشرفت یا موفقیت کوچک یک امتیاز دارد.
* نوار پیشرفت یا جدول: حس میدهد که داریم به هدف نزدیک میشویم.
* چالش مرحلهای: کار سخت یکباره نیست، به مراحل کوچک تقسیم میشود.
* پاداش یا دستاورد: برای حفظ انگیزه در پایان مرحله یا هدف.
* بازخورد فوری: همان لحظه که کار درست انجام شد، تایید یا تشویق دریافت میکند.
نمونه برای مشکل پسر شما
هدف: جایگزین کردن بیان کلامی به جای گریه
ابزار: تخته مهارت شجاعت
شکل اجرا:
* یک جدول هفتگی روی دیوار میزنید.
* هر روز، هر بار که به جای گریه، حرف زد یا از کمک شما خواست، یک ستاره یا برچسب رنگی میگیرد.
* آخر هفته اگر مثلا ۱۵ ستاره گرفت، یک پاداش کوچک (بازی جدید، پارک مورد علاقه، یا نیم ساعت وقت اضافه برای بازی با شما).
این کار مغز او را شرطی میکند که:
"وقتی با کلام حرف میزنم، تشویق و امتیاز میگیرم، حس موفقیت میکنم، تمایل به تکرار این رفتار دارم."
نکته: بازیوارسازی با رشوه یا باجدهی فرق دارد. چون در این روش، پاداش دائمی و وابسته به رفتار نیست، بلکه به تدریج با انگیزهی درونی جایگزین میشود. ما فقط از عناصر بازی برای آموزش استفاده میکنیم.
۴. الگوگیری از داستانها و کارتونها
* قصههایی انتخاب کنید که قهرمان داستان با "شجاعت و کلام" مشکلش را حل میکند نه با گریه.
* بعد از قصه، گفتگو کنید: "تو فکر میکنی این شخصیت اگه مثل قبل گریه میکرد چه میشد؟"
۵. هماهنگی با همسرتان
مادر نباید وسط اوج گریه فرزند، دعوا یا تحقیر کند. بهترین کار، خروج کوتاه از صحنه، یا ارسال پیام همدلانه کوتاه ("میدانم ناراحتی، وقتی آرام شدی بیا حرف بزنیم") است.
اتاق فرمان خانه باید یکی باشد: یک روش ثابت، نه یکی داد و یکی حمایت شدید.
با همسرتان توافق کنید که تمرکز از "ممنوعیت گریه" برداشته شود و روی آموزش بیان احساسات و خودکنترلی بیفتد.
۶. تمرینهای قبل از مدرسه
در خانه نقش بازی کنید: «تو شاگردی که دوستت مدادت را گرفت» و سناریو را تمرین کنید که با حرف و کمک گرفتن از معلم حل شود.
کم کم او تجربه میکند که بدون گریه هم میتواند حمایت بگیرد.
۷. ارتباط با مدرسه
قبل از شروع سال تحصیلی، با معلم آیندهاش جلسه کوتاه بگذارید و حساسیتهایش را بگویید تا در محیط مدرسه، همکارانه او را حمایت کنند.
خط قرمزها
* هرگز در جمع او را به خاطر گریه مسخره یا تحقیر نکنید.
* برچسب «بچه نازکنارنجی» یا «گریهقو» به شدت به عزت نفسش آسیب میزند.
* توجه کنید که برخی کودکان واقعا حساسیّت حسی یا اضطراب پایه دارند و شاید نیاز به ارزیابی روانشناسی کودک باشد.