اپامه
با سلام دارای فرزند 4سال و 3 ماه هستم که در هر مقطعی از من بسار سخت جدا میشود, در حدود یک سال است که...
با سلام دارای فرزند 4سال و 3 ماه هستم که در هر مقطعی از من بسار سخت جدا میشود, در حدود یک سال است که مهد کودک میرود ولی هر روز میگوید که نمی خواهدبرود و در موقع خداحافظی گری می کندو هر روز به من می گوید تو بروی من دلم برات تنگ می شود حتی وقطی به منزل مادر بزرگش می رود همین داستان است , اضطرلب او برای من نگران کننده است و در ضمن برای به خواب رفتن حتما من باید پیش اوباشم و دست من را بگیرد لطفا راهنمایی کنید
مشاور: hassan najafi
پدر گرامی به طور کل میتوان گفت بهترین زمان برای فرستادن کودکان به مهد 3 سالگی به بعد است. مهد بهترین مکانی است که در آن کودکان اجتماعی شدن و مفهوم همکاری را درک می کنند. شخصیت آنها در رابطه با دیگران شکل پیدا میکند و آنها با مفهوم احترام آشنا میشوند. طی سال اول ورود به مهد کودکان بحث کردن و مجادله را آغاز میکنند، دامنه لغاتشان گسترده میشود و حس کنجکاویشان افزایش مییابد. آنها یاد می گیرند حرف خود را به دیگران بفهمانند و حرف دیگران را بفهمند. متوجه میشوند که مرکز تمام توجهات نیستند و باید مکان و اسباببازیها را با دیگر کودکان که آنها هم نیاز به توجه دارند، قسمت کنند. البته باید بگوییم تعداد جراحات و ضربدیدگیروی بدنشان هم بیشتر میشود چون زمین خوردن از جمله مسایل طبیعی است که در مهدها رخ میدهد. طی سالهایی که در مهد سپری میکنند تجربیات آنها افزایش مییابد و توانایی فیزیکی، هوشی، خلاقیت و شناختشان بالا میرود. بچه های ما آنطوری می شوند که هستیم. آنطور نمی شوند که می خواهیم. یعنی بچه ها همانی می شوند که والدین هستند. اینکه ما در سر خود چه آمال و آرزوئی برای بچه ها داریم، تضمینی برای محقق شدن این آرزو نیست. تا وقتی بچه ها به سن 12 سالگی نرسیده اند و تفکر انتزاعی پیدا نکرده اند و برهان و استدلال نمی دانند برای موضوعات مختلف به صورت عینی به نتیجه می رسند یعنی در مورد آنچه می بینند قضاوت می کنند و از آن تقلید می نمایند. پس تا سن 12 سالگی مهمترین عامل یادگیری فرزندان و الگوی تربیتی آن ها کسانی هستند که در اطراف او زندگی می کنند. فرزند شما تا قبل از 12 سالگی رفتارهای اطرافیان خود را ضبط می کند، الگوبرداری می کند و از آنچه می بیند تقلید می نماید. و تمام افراد دور و اطراف او بر شکل گیری شخصیتش مؤثر هستند. والدین برایش منبع عاطفی و قدرت هستند. او عملکرد شما، مادرش و اطرافیانش را عیناً تقلید خواهد کرد. چون شما را منبع علم، قدرت و عاطفه و احساس می داند. در این سنین عملکرد والدین و اطرافیان فرزند را دین دار یا بی دین می کند. پس در درجه ی اول باید دینداری را در خودتان تقویت کنید. دین را از عمق و باطنش بفهمید. البته منظور این نیست که باید در حد یک عالم یا عارف، دین را درک کنید بلکه همان قدر که با دین درگیر هستید این درگیری و انس با دین را در رفتارتان متجلی کنید و آن را خوب بفهمید. هوشیار باشید. فهم نادرست شما از دین بسیار خطرناک است. اگر بچه ها ببینند والدین بد عمل می کنند و رفتارهای ناجوری دارند و هر دم صحبت از دین، خدا و قرآن می کنند، دین در نگاه آن ها خراب و ویران می شود. اگر درست عمل نکنید بدترین ضربه را به دینداری فرزند خود می زنید. پدرهائی که با تعصب (که هیچ خواستگاه دینی ندارد) با فرزندان خود رفتار می کنند. فرزندانشان را از خدا و دین دور می کنند. پس درک خود را از امور دینی بالا ببرید. کتاب های خوب را مطالعه کنید. در جلسات دینی و اعتقادی شرکت نمائید. البته باید از کارشناسی که در خصوص مسائل مذهبی صحبت می کند مطمئن باشید. سپس آنچه از دین فهمیدید خیلی ظریف و با انعطاف اما قاطعانه در زندگی پیاده کنید. عملکرد والدین در خصوص دینداری و وظایف دینی فرزندان 2 گونه است. برخی در مقابل کوتاهی فرزند خود در خصوص نماز بی تفاوت هستند و یا هیچ واکنشی در قبال دروغگویی فرزند خود نشان نمی دهند اما برخی با یک بار قضاشدن یا خواب ماندن فرزند برای نماز صبح او را کتک می زنند. دین به هیچ وجه این دو واکنش را نمی پسندد. آنچه مهم است، این است که شما رفتاری مابین این دو حالت را داشته باشید و قاطعانه عمل کنید. قاطعانه یعنی این که اگر قانونی در خانواده وجود دارد این قانون باید با جدیت پی گیری شود. اما در پی گیری و اجرای این قانون باید با گذشت، ایثار و مهربانی و ظرافت رفتار نمود. فرزند شما وقتی نماز خوان می شود که با چشم خود می بیند مادر یا پدرش، سر ظهر یا سر اذان وضو می گیرد، آرامش دارد، سجاده ای زیبا پهن می کند، با شور و اشتیاق بر سر سجاده می نشیند، عطر می زند، لباس خوب می پوشد، خودش را می آراید و مسواک می زند و با حالی خوش و با شوق و ذوق نماز می خواند. دیدن این حالات او را به نماز مشتاق می کند. اما اگر والدینش را هنگام نماز عصبی، مضطرب، آشفته و ناراحت ببیند با خودش فکر می کند که نماز چه کار بدی است که اینقدر مادرم یا پدرم را ناراحت کرده. اگر شما می خواهید فرزندتان دروغگو نشود، غیبت دیگران را نکند، و عیب جوی دیگران نباشد؛ نباید در مقابل او دروغ بگوئید، یا غیبت کنید و بدگوئی دیگران را بنمائید. اگر می خواهید فرزندتان مؤدب شود باید خودتان در مقابل او مؤدب باشید و با مادرش مؤدبانه صحبت کنید. چه ایرادی دارد وقتی به منزل می آیید در مقابل فرزندان همسر خود را در آغوش بگیرید و یکدیگر را ببوسید. (البته آغوش یا بوسه نباید جنبه ی تحریک آمیز و شهوانی داشته باشد بلکه باید جنبه ی عاطفی داشته باشد) فرزند خودتان را نوازش کنید و در آغوش بکشید. با این کار عشق و عاطفه و مهارت ابراز آن را به فرزند خود یاد می دهید. فرزند شما این گونه تعاملات را می فهمد و درک می کند و رفتارهای این چنینی الگوهای ثابت رفتاریش می شود. رزق حلال، استفاده از نمادهای دینی نظیر قاب عکس با محتوای مذهبی، خواندن شعر و قصه ی دینی، تلاوت قرآن همه و همه اموری است که در ناخودآگاه فرزندتان ضبط می شود. کتب مفید تربیت کودک را بخوانید. و نقش های پدری و مادری خود را درست ایفا کنید. به پرسش ها و سؤالات او در حد خودش جواب دهید. کتب به بچه ها گفتن و از بچه ها شنیدن (جلد اول)، آموزش مفاهیم اخلاقی به کودکان از آقای دکتر جان بزرگی و عشق برتر از آقای محدثی را بخوانید. خواهر گرامی این ها علائم نیاز عاطفی فرزند شماست کاش می توانستید بیشتر پیش او باشید و نیاز های او را که بیشتر محبت و عاطفه است را برآورده کنید . این دلتنگی نشانه احساس نیاز اوست که در کلام او و معمولا در رفتارها نمایان میشود . حتما به او توجه کنید و با روابط عاشقانه خود او را تقویت کنید . موفق باشید .