چرایی واگذاری سرپرستى فرزندان به پدر
پرسش :
چرا حضانت و سرپرستى اطفال به پدر واگذار مى شود؟ مگر مادر عاطفه ندارد؟
پاسخ :
در پاسخ به این پرسش توجه به چند نکته بایسته است:
یک. قانون گذارى
1ـ1. در قانون گذارى به طور معمول، وضع غالب و نوع انسان ها ملاحظه مى گردد، نه موارد خاص و استثنایى. البته در صورت لزوم براى موارد استثنا نیز از طریق تبصره، قواعد جزئى ترى وضع مى گردد.
1ـ2. قوانین و روبناهاى حقوقى به طور عمده، باید در کل نظام حقوقى مورد توجه قرار گیرد. مسئله حضانت نیز جزئى از مجموعه حقوق مدنى اسلام است که بدون توجّه به کل مجموعه، فلسفه آن روشن نخواهد شد.
1ـ3. در مسئله حضانت، امورى چند مورد توجه است؛ از جمله: عواطف مادر، عواطف پدر، عواطف فرزند (با توجّه به روان شناسى دختر و پسر)، مسائل مربوط به آینده فرزند (مانند شیوه ها و مدل هاى الگوگیرى در زندگى)، مسائل تربیتى فرزند، حقوق اقتصادى و تأمین نیازهاى مادى فرزند، زندگى آینده پدر و مادر و ... .
دو. حضانت در اسلام
اکنون باید دید آیین حیات بخش اسلام با این مسائل چگونه برخورد نموده و چه راه حلى ارائه کرده است:
2ـ1. اسلام تأمین کلیه نیازمندى هاى مادى فرزند را بر عهده پدر قرار داده است. بنابراین حتى در زمانى که فرزند تحت حضانت مادر قرار دارد، پدر باید کلیه هزینه هاى لازم را تأمین کند. بنابراین مادر هیچ گونه تکلیفى در این زمینه ندارد.
2ـ2. بر اساس فتاواى مشهور فقها، حضانت پسر تا دو سالگى و حضانت دختر تا هفت سالگى از آن مادر است.
2ـ3. حضانت مادر نسبت به فرزند، به نحو «حق» است و از حقوق او به شمار مى آید؛ ولى تأمین مخارج و حضانت پدر به نحو «تکلیفى» است. از این رو مادر هرگاه بخواهد مى تواند از عهده دارى امور فرزند شانه خالى کند؛ ولى مرد هرگز چنین حقى ندارد.
2ـ4. زن و مرد، مى توانند در مورد حضانت فرزند خود، به گونه هاى دیگرى ـ که دلخواه آنان و صلاح فرزند را تأمین کند ـ به توافق برسند.
2ـ5. اگر مادر به دلایلى صلاحیت عهده دارى امور فرزند را نداشته باشد، امور وى به پدر واگذار خواهد شد. همچنین اگر پدر فاقد چنین صلاحیتى باشد، مادر مى تواند عهده دار حضانت شود. در صورت عدم پذیرش مادر و یا عدم صلاحیت هر دو، به حکم قاضى شخص دیگرى این مسئولیت را به دوش خواهد گرفت.
در قانون مدنى، با توجه به مصلحت طفل، امکان سلب حضانت از کسى که اصولاً باید داراى اولویت باشد، پیش بینى شده است. ماده 1173 در این باره مى گوید: «هرگاه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقى پدر یا مادرى که طفل تحت حضانت او است، صحت جسمانى یا تربیت اخلاقى طفل در معرض خطر باشد، محکمه مى تواند با تقاضاى اقرباى طفل یا به تقاضاى قیم یا مدعى العموم، هر تصمیمى را که براى حضانت مقتضى بداند اتخاذ کند».
بنابراین دادگاه مى تواند با شرایط یاد شده، حضانت را از پدر یا مادر ـ که حق تقدم دارد ـ گرفته، به دیگرى یا به شخص سوّم واگذار کند. براى مثال اگر مادر، فساد اخلاقى داشته باشد و یا پدر به مواد مخدر مبتلا شود ـ به نحوى که سلامت جسمى یا روحى کودک به خطر افتد ـ دادگاه مى تواند حضانت را به شخص دیگرى واگذار کند.
سه. حکمت احکام حضانت
3ـ1. فرزند در نخستین دوران زندگى خویش، نیاز شدیدى به مهر مادر و مراقبت هاى ویژه او دارد؛ به گونه اى که هیچ چیز، جایگزین عواطف و مراقبت هاى او در این دوران نمى شود. مادر نیز دغدغه فوق العاده اى در این باره دارد؛ بنابراین حکمت حضانت مادر در این دوران کاملاً آشکار است.
3ـ2. فرزند در دوران کودکى، به الگوگیرى پرداخته و به تدریج شخصیت اش شکل گرفته و سامان مى یابد. از طرف دیگر به طور طبیعى دختر باید با رفتارهاى زنانه، مادرانه و عاطفى خو بگیرد و شخصیت پذیرى متناسب با جنسیت خود داشته باشد. از این رو بهتر است مدت بیشترى با مادر زندگى کند تا شخصیت او، بر اساس الگوى جنسى مناسب خود پرورش یابد. در مقابل، پسر نیز باید الگوى جنسى مناسب خود را یافته و متناسب با آن رشد کند. لازمه این مسئله نیز آن است که پسر، مدت بیشترى با پدر زندگى کند و هر چه زودتر به پدر ملحق شود.
3ـ3. حق گونه بودن حضانت مادر و محدودیت نسبى دوران آن، موجب مى شود که زن از آزادى، فراغت و شرایط کافى براى زندگى مجدد برخوردار شود. در حالى که اگر حضانت فرزند براى زن تکلیف آور و طولانى مدت باشد؛ چه بسا دیگر نتواند موفق به ازدواج مجدد گردد و شکست او در زندگى نخستین، به ناکامى همیشگى او مبدل شود؛ زیرا بسیارى از مردان مایل به حضور فرزند دیگرى در خانه خود نیستند. اما زن از این جهت مشکل چندانى ندارد و زنان بسیارى به جهت روحیات عاطفى، آماده پذیرش فرزندان مرد مى باشند.
منبع: پرسشها و پاسخهاى برگزیده، حمیدرضا شاکرین؛ نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها، دفتر نشر معارف، 1384.
در پاسخ به این پرسش توجه به چند نکته بایسته است:
یک. قانون گذارى
1ـ1. در قانون گذارى به طور معمول، وضع غالب و نوع انسان ها ملاحظه مى گردد، نه موارد خاص و استثنایى. البته در صورت لزوم براى موارد استثنا نیز از طریق تبصره، قواعد جزئى ترى وضع مى گردد.
1ـ2. قوانین و روبناهاى حقوقى به طور عمده، باید در کل نظام حقوقى مورد توجه قرار گیرد. مسئله حضانت نیز جزئى از مجموعه حقوق مدنى اسلام است که بدون توجّه به کل مجموعه، فلسفه آن روشن نخواهد شد.
1ـ3. در مسئله حضانت، امورى چند مورد توجه است؛ از جمله: عواطف مادر، عواطف پدر، عواطف فرزند (با توجّه به روان شناسى دختر و پسر)، مسائل مربوط به آینده فرزند (مانند شیوه ها و مدل هاى الگوگیرى در زندگى)، مسائل تربیتى فرزند، حقوق اقتصادى و تأمین نیازهاى مادى فرزند، زندگى آینده پدر و مادر و ... .
دو. حضانت در اسلام
اکنون باید دید آیین حیات بخش اسلام با این مسائل چگونه برخورد نموده و چه راه حلى ارائه کرده است:
2ـ1. اسلام تأمین کلیه نیازمندى هاى مادى فرزند را بر عهده پدر قرار داده است. بنابراین حتى در زمانى که فرزند تحت حضانت مادر قرار دارد، پدر باید کلیه هزینه هاى لازم را تأمین کند. بنابراین مادر هیچ گونه تکلیفى در این زمینه ندارد.
2ـ2. بر اساس فتاواى مشهور فقها، حضانت پسر تا دو سالگى و حضانت دختر تا هفت سالگى از آن مادر است.
2ـ3. حضانت مادر نسبت به فرزند، به نحو «حق» است و از حقوق او به شمار مى آید؛ ولى تأمین مخارج و حضانت پدر به نحو «تکلیفى» است. از این رو مادر هرگاه بخواهد مى تواند از عهده دارى امور فرزند شانه خالى کند؛ ولى مرد هرگز چنین حقى ندارد.
2ـ4. زن و مرد، مى توانند در مورد حضانت فرزند خود، به گونه هاى دیگرى ـ که دلخواه آنان و صلاح فرزند را تأمین کند ـ به توافق برسند.
2ـ5. اگر مادر به دلایلى صلاحیت عهده دارى امور فرزند را نداشته باشد، امور وى به پدر واگذار خواهد شد. همچنین اگر پدر فاقد چنین صلاحیتى باشد، مادر مى تواند عهده دار حضانت شود. در صورت عدم پذیرش مادر و یا عدم صلاحیت هر دو، به حکم قاضى شخص دیگرى این مسئولیت را به دوش خواهد گرفت.
در قانون مدنى، با توجه به مصلحت طفل، امکان سلب حضانت از کسى که اصولاً باید داراى اولویت باشد، پیش بینى شده است. ماده 1173 در این باره مى گوید: «هرگاه در اثر عدم مواظبت یا انحطاط اخلاقى پدر یا مادرى که طفل تحت حضانت او است، صحت جسمانى یا تربیت اخلاقى طفل در معرض خطر باشد، محکمه مى تواند با تقاضاى اقرباى طفل یا به تقاضاى قیم یا مدعى العموم، هر تصمیمى را که براى حضانت مقتضى بداند اتخاذ کند».
بنابراین دادگاه مى تواند با شرایط یاد شده، حضانت را از پدر یا مادر ـ که حق تقدم دارد ـ گرفته، به دیگرى یا به شخص سوّم واگذار کند. براى مثال اگر مادر، فساد اخلاقى داشته باشد و یا پدر به مواد مخدر مبتلا شود ـ به نحوى که سلامت جسمى یا روحى کودک به خطر افتد ـ دادگاه مى تواند حضانت را به شخص دیگرى واگذار کند.
سه. حکمت احکام حضانت
3ـ1. فرزند در نخستین دوران زندگى خویش، نیاز شدیدى به مهر مادر و مراقبت هاى ویژه او دارد؛ به گونه اى که هیچ چیز، جایگزین عواطف و مراقبت هاى او در این دوران نمى شود. مادر نیز دغدغه فوق العاده اى در این باره دارد؛ بنابراین حکمت حضانت مادر در این دوران کاملاً آشکار است.
3ـ2. فرزند در دوران کودکى، به الگوگیرى پرداخته و به تدریج شخصیت اش شکل گرفته و سامان مى یابد. از طرف دیگر به طور طبیعى دختر باید با رفتارهاى زنانه، مادرانه و عاطفى خو بگیرد و شخصیت پذیرى متناسب با جنسیت خود داشته باشد. از این رو بهتر است مدت بیشترى با مادر زندگى کند تا شخصیت او، بر اساس الگوى جنسى مناسب خود پرورش یابد. در مقابل، پسر نیز باید الگوى جنسى مناسب خود را یافته و متناسب با آن رشد کند. لازمه این مسئله نیز آن است که پسر، مدت بیشترى با پدر زندگى کند و هر چه زودتر به پدر ملحق شود.
3ـ3. حق گونه بودن حضانت مادر و محدودیت نسبى دوران آن، موجب مى شود که زن از آزادى، فراغت و شرایط کافى براى زندگى مجدد برخوردار شود. در حالى که اگر حضانت فرزند براى زن تکلیف آور و طولانى مدت باشد؛ چه بسا دیگر نتواند موفق به ازدواج مجدد گردد و شکست او در زندگى نخستین، به ناکامى همیشگى او مبدل شود؛ زیرا بسیارى از مردان مایل به حضور فرزند دیگرى در خانه خود نیستند. اما زن از این جهت مشکل چندانى ندارد و زنان بسیارى به جهت روحیات عاطفى، آماده پذیرش فرزندان مرد مى باشند.
منبع: پرسشها و پاسخهاى برگزیده، حمیدرضا شاکرین؛ نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها، دفتر نشر معارف، 1384.