احکام پزشکی | برداشتن اعضاء از بیمارانى که دچار ضایعه مغزى مى شوند
پرسش :
تعدادى از بیماران به دلیل ضایعات مغزى غیر قابل بازگشت و غیر قابل جبران، فعالیتهاى قشر مغز خود را از دست داده، در حالت اغماى کامل بوده و به تحریکات داخلى و خارجى پاسخ نمى دهند، ضمناً فعالیتهاى ساقه مغز خود را نیز از دست داده، فاقد تنفس و پاسخ به تحریکات متفاوت نورى و فیزیکى مى باشند. در این گونه موارد احتمال بازگشت فعالیتهاى مورد اشاره مطلقاً وجود ندارد، بیمار داراى ضربان خودکار قلب بوده که ادامه این ضربان هم موقتى و تنها به کمک دستگاه تنفس مصنوعى به مدت چند ساعت و حداکثر چند روز مقدور مى باشد. این وضعیت در اصطلاح پزشکى مرگ مغزى نامیده مى شود. از طرفى نجات جان عده دیگرى از بیماران منوط به استفاده از اعضاى مبتلایان به مرگ مغزى است. با عنایت به این که این اشخاص فاقد تنفس، شعور، احساس و حرکت ارادى هستند و هیچ گاه حیات خود را باز نمى یابند، مستدعى است ارشاد فرمایید (لطفاً با اشاره اجمالى به دلیل): 1 ـ آیا در صورت احراز شرایط فوق، مى توان از اعضاى افراد مبتلا به مرگ مغزى، براى نجات بیماران دیگر استفاده کرد؟ 2 ـ آیا صرف ضرورتِ نجاتِ جان مسلمانان نیازمند به پیوند عضو، براى جواز قطع عضو، کافى است، یا اذن قبلى و وصیت صاحب عضو، لازم است؟ 3 ـ آیا اطرافیان این فرد مى توانند پس از مرگ، چنین اجازه اى بدهند؟ 4 ـ آیا انسان مى تواند در زمان حیات خود با امضاى کارتى رضایت خود را براى برداشت اعضاى بدنش، در صورت عارضه مرگ مغزى، جهت پیوند به مسلمان نیازمند اعلام کند؟ 5 ـ آیا در موارد جواز قطع اعضا، دیه ثابت است یا ساقط مى شود؟ 6 ـ در صورت ثبوت دیه، پرداخت آن بر عهده کیست؟ پزشک یا بیمار؟ 7 ـ موارد مصرف دیه مذکور کدام است؟
پاسخ :
1 ـ برداشتن اعضاى افرادى که به علت سکته مغزى یا تصادف از لحاظ پزشکى امیدى به زنده ماندن آنان نیست؛ ولى قلب آنها از کار نیفتاده است مشکل است، خصوصاً قلب را که هنوز از کار نیفتاده، اگر بردارند بعید نیست که صدق قتل کند. ولى نسبت به سایر اعضا اگر حفظ جان مسلمانى متوقف بر برداشتن آنها باشد، مانعى ندارد.
2 ـ قطع اعضاى میت مسلمان جایز نیست، مگر این که حفظ جان یا سلامتى مسلمانى متوقف بر قطع و پیوند آن باشد و از غیر مسلمان جایگزین نباشد، که در این فرض جایز است. و در این صورت، اذن قبلى و وصیت لازم نیست، ولى بنابر احتیاط، دیه آن را طبق مسأله 2158 بدهند تا براى میت در امور خیریه مصرف شود.
3 ـ ملاک جواز و عدم جواز همان است که در جواب سؤال دوم بیان شد. و اجازه و عدم اجازه تأثیرى ندارد.
4 ـ مى تواند وصیت کند و رضایت خود را اعلام کند. اما ملاک جواز عمل به وصیت او همان است که در جواب سؤال دوم گفته شد.
5 ـ بلى بنابر احتیاط دیه ثابت است و باید آن را صرف امور خیر براى میت کنند.
6 ـ دیه بر عهده پزشک است، اما پزشک مى تواند با بیمار قرار بگذارد که بیمار دیه را از طرف پزشک بپردازد.
7 ـ صرف امور خیر براى میت شود.
منبع: جامع المسائل، استفتائات آیت الله العظمی محمد فاضل لنکرانی (ره)، جلد اول، قم: امیر العلم، 1383.
1 ـ برداشتن اعضاى افرادى که به علت سکته مغزى یا تصادف از لحاظ پزشکى امیدى به زنده ماندن آنان نیست؛ ولى قلب آنها از کار نیفتاده است مشکل است، خصوصاً قلب را که هنوز از کار نیفتاده، اگر بردارند بعید نیست که صدق قتل کند. ولى نسبت به سایر اعضا اگر حفظ جان مسلمانى متوقف بر برداشتن آنها باشد، مانعى ندارد.
2 ـ قطع اعضاى میت مسلمان جایز نیست، مگر این که حفظ جان یا سلامتى مسلمانى متوقف بر قطع و پیوند آن باشد و از غیر مسلمان جایگزین نباشد، که در این فرض جایز است. و در این صورت، اذن قبلى و وصیت لازم نیست، ولى بنابر احتیاط، دیه آن را طبق مسأله 2158 بدهند تا براى میت در امور خیریه مصرف شود.
3 ـ ملاک جواز و عدم جواز همان است که در جواب سؤال دوم بیان شد. و اجازه و عدم اجازه تأثیرى ندارد.
4 ـ مى تواند وصیت کند و رضایت خود را اعلام کند. اما ملاک جواز عمل به وصیت او همان است که در جواب سؤال دوم گفته شد.
5 ـ بلى بنابر احتیاط دیه ثابت است و باید آن را صرف امور خیر براى میت کنند.
6 ـ دیه بر عهده پزشک است، اما پزشک مى تواند با بیمار قرار بگذارد که بیمار دیه را از طرف پزشک بپردازد.
7 ـ صرف امور خیر براى میت شود.
منبع: جامع المسائل، استفتائات آیت الله العظمی محمد فاضل لنکرانی (ره)، جلد اول، قم: امیر العلم، 1383.