فلسفه تشریع محرمات احرام
پرسش :
با نگاهى به آیات قرآن، فلسفۀ تشریع محرمات احرام را بگویید.
پاسخ :
حج، مجموعه منظمى از یک سلسله عبادتهاى خاص است که هر یک به تنهایى در خور توجه است. همان طور که با تکبیرة الإحرام نماز، بسیارى از کارها که با روح عبادت ناسازگار است بر نمازگزار تحریم مىشود و با تسلیم پایان نماز، آن ممنوعیتها برطرف مىگردد و همچنان که با نیّت روزه گرفتن و ورود به صبحگاه بسیارى از امورى که با روح پرستش و آزمون الهى مناسب نیست بر او حرام مىشود و با فرا رسیدن شامگاه حلال مىگردد، در حج و عمره نیز با احرام و لبیک گفتن، بسیارى از امورى که جنبه تعبدى در پرهیز از آنها قوى بوده و آزمون الهى در آنها بسیار نیرومند است، حرام شده و دورۀ احرام به صورت یک دورۀ تعبّد محض و امتحان صرف در آمده است.1
آنگاه با انجام مناسک حج و فرا رسیدن مراسم تحلیل، عقد احرام گشوده مىگردد و شخص محرم از آن ممنوعیتها بیرون مىآید.
خداى سبحان در ایجاد هماهنگى بین تشریع و تکوین، مکان مقدسى را به معمارى دو پیغمبر بنا نهاد و آنجا را که مطاف بسیارى از انبیا بوده یا در آنجا رحلت کرده و به خاک سپرده شدهاند محل امن قرار داد. آن گاه براى تنزیه و پیراستن مؤمنان از تعلقات و رذایل، آنان را به آن سرزمین سنگلاخ که هیچ یک از مظاهر حیات در آن نیست، آزمود.
در حالى که خود، مناطق آبادى آفرید که اعتدال هوا در آنها به گونهاى است که تفاوت دماى زمستان و تابستانش اندک است. اگر خانه خدا در چنین مناطقى بود محل تفرّح مرفهان مىگشت، نه مأمن و محل قیام محرومان. از این رو سرزمینى را محل آزمون قرار داد که انسانها در پرتو ریاضت ممدوحى که به واسطۀ محرّمات احرام و نیز مناسک حج و عمره انجام مىدهند در آن از آلودگىها و تعلقات، پاک و خالص گردند.2
نمونهاى از آزمون مذکور این که، از سویى استفاده از عطر و بوى خوش که بدان ترغیب شده و فضیلت بسیار دارد، در حال احرام حرام است و از سوى دیگر هنگام انجام مناسک حج و عمره در تماس و مجالست و همراهى با افراد بدبو، یا هنگام عبور از کنار قربانگاه، گرفتن بینى از بوى نامطبوع حرام است. این گونه امور انانیّت انسان را شکسته، تفاخر و تکبر را از روح مىزداید آنسان که با انجام حج و عمرۀ کامل، بندۀ وارستة حق مىشود.
نمونه دیگر از امتحان الهى را مىتوان در منع از شکار به خوبى یافت؛ زیرا از طرفى صید حیوانات صحرایى بر محرم حرام مىشود:«لا تَقتُلوا الصَّیدَ و انتُم»3 و از طرف دیگر آهوان صحرایى یا کبوتران یا دیگر حیوانات شکارى غیر دریایى در تیررس یا دست رس محرم قرار مىگیرد تا روشن شود چه کسى از عهده آزمون الهى بیرون مىآید و چه کسى از انجام این فریضه الهى محروم مىشود:«لَیَبلُوَنَّکُمُ اللّٰهُ بِشَىءٍ مِنَ الصَّیدِ تَنالُهُ ایدیکُم و رِماحُکُم»4
این دوره سازندگى آنچنان در جامعه اسلامى مؤثّر واقع شد که آنان که از خوردن سوسمار در دوران توحّش جاهلى نمىگذشتند و براى شکار آن بر یکدیگر پیشى مىگرفتند، اکنون به فرمان الهى از آهوان صحرایى مىگذرند و در دوران تمدن اسلامى بر اثر فرمان وحى، بر همه امیال و خواستههاى خود پیروز مىشوند. دوره پر بار احرام در ساختن انسان چنان تأثیر بنیادین دارد که ثمره گواراى آن در عینیت جامعه معتقد و متعهّد به محتواى حج و زیارت، به خوبى مشهود است.
خلاصه این که، همه امورى که موجب تیرگى روح و آلودگى جان مىشود در حال احرام تحریم مىگردد تا جانِ خالص و روحِ پاک، شایسته طواف خانه خدا گردد، خانهاى که از هر آلودگى پاک و از هر آغشتگى منزه است. خانه خدا محور حریّت و مدار آزادى است، از این رو مُحرمى که آهنگ زیارت آن را دارد، حق ندارد صید حرم را اسیر کند یا در اسیر شدنش کمک کند یا آن را برماند یا صیاد را به آن راهنمایى کند؛ زیرا همۀ این کارها با روحیه آزادىخواهى مخالف است و تا انسان آزاد نشود صلاحیت طواف کوى آزادى را ندارد.
احرام و رعایت حدود آن، روح را از هر بندى رها و از قید هر شهوت و غضبى آزاد و مغز را از هر فکر باطلى پاک مىکند و دل را از هر خیال خامى نجات مىبخشد.
پینوشتها:
(1). نهج البلاغه، خطبه 192
(2). نهجالبلاغه، خطبه 192، بند 53-65
(3). مائده/ 95
(4). مائده/ 94
منبع: پرسمان قرآنی فلسفه احکام، سید علی هاشمی نشلجی، نشر جمال، 1390.
حج، مجموعه منظمى از یک سلسله عبادتهاى خاص است که هر یک به تنهایى در خور توجه است. همان طور که با تکبیرة الإحرام نماز، بسیارى از کارها که با روح عبادت ناسازگار است بر نمازگزار تحریم مىشود و با تسلیم پایان نماز، آن ممنوعیتها برطرف مىگردد و همچنان که با نیّت روزه گرفتن و ورود به صبحگاه بسیارى از امورى که با روح پرستش و آزمون الهى مناسب نیست بر او حرام مىشود و با فرا رسیدن شامگاه حلال مىگردد، در حج و عمره نیز با احرام و لبیک گفتن، بسیارى از امورى که جنبه تعبدى در پرهیز از آنها قوى بوده و آزمون الهى در آنها بسیار نیرومند است، حرام شده و دورۀ احرام به صورت یک دورۀ تعبّد محض و امتحان صرف در آمده است.1
آنگاه با انجام مناسک حج و فرا رسیدن مراسم تحلیل، عقد احرام گشوده مىگردد و شخص محرم از آن ممنوعیتها بیرون مىآید.
خداى سبحان در ایجاد هماهنگى بین تشریع و تکوین، مکان مقدسى را به معمارى دو پیغمبر بنا نهاد و آنجا را که مطاف بسیارى از انبیا بوده یا در آنجا رحلت کرده و به خاک سپرده شدهاند محل امن قرار داد. آن گاه براى تنزیه و پیراستن مؤمنان از تعلقات و رذایل، آنان را به آن سرزمین سنگلاخ که هیچ یک از مظاهر حیات در آن نیست، آزمود.
در حالى که خود، مناطق آبادى آفرید که اعتدال هوا در آنها به گونهاى است که تفاوت دماى زمستان و تابستانش اندک است. اگر خانه خدا در چنین مناطقى بود محل تفرّح مرفهان مىگشت، نه مأمن و محل قیام محرومان. از این رو سرزمینى را محل آزمون قرار داد که انسانها در پرتو ریاضت ممدوحى که به واسطۀ محرّمات احرام و نیز مناسک حج و عمره انجام مىدهند در آن از آلودگىها و تعلقات، پاک و خالص گردند.2
نمونهاى از آزمون مذکور این که، از سویى استفاده از عطر و بوى خوش که بدان ترغیب شده و فضیلت بسیار دارد، در حال احرام حرام است و از سوى دیگر هنگام انجام مناسک حج و عمره در تماس و مجالست و همراهى با افراد بدبو، یا هنگام عبور از کنار قربانگاه، گرفتن بینى از بوى نامطبوع حرام است. این گونه امور انانیّت انسان را شکسته، تفاخر و تکبر را از روح مىزداید آنسان که با انجام حج و عمرۀ کامل، بندۀ وارستة حق مىشود.
نمونه دیگر از امتحان الهى را مىتوان در منع از شکار به خوبى یافت؛ زیرا از طرفى صید حیوانات صحرایى بر محرم حرام مىشود:«لا تَقتُلوا الصَّیدَ و انتُم»3 و از طرف دیگر آهوان صحرایى یا کبوتران یا دیگر حیوانات شکارى غیر دریایى در تیررس یا دست رس محرم قرار مىگیرد تا روشن شود چه کسى از عهده آزمون الهى بیرون مىآید و چه کسى از انجام این فریضه الهى محروم مىشود:«لَیَبلُوَنَّکُمُ اللّٰهُ بِشَىءٍ مِنَ الصَّیدِ تَنالُهُ ایدیکُم و رِماحُکُم»4
این دوره سازندگى آنچنان در جامعه اسلامى مؤثّر واقع شد که آنان که از خوردن سوسمار در دوران توحّش جاهلى نمىگذشتند و براى شکار آن بر یکدیگر پیشى مىگرفتند، اکنون به فرمان الهى از آهوان صحرایى مىگذرند و در دوران تمدن اسلامى بر اثر فرمان وحى، بر همه امیال و خواستههاى خود پیروز مىشوند. دوره پر بار احرام در ساختن انسان چنان تأثیر بنیادین دارد که ثمره گواراى آن در عینیت جامعه معتقد و متعهّد به محتواى حج و زیارت، به خوبى مشهود است.
خلاصه این که، همه امورى که موجب تیرگى روح و آلودگى جان مىشود در حال احرام تحریم مىگردد تا جانِ خالص و روحِ پاک، شایسته طواف خانه خدا گردد، خانهاى که از هر آلودگى پاک و از هر آغشتگى منزه است. خانه خدا محور حریّت و مدار آزادى است، از این رو مُحرمى که آهنگ زیارت آن را دارد، حق ندارد صید حرم را اسیر کند یا در اسیر شدنش کمک کند یا آن را برماند یا صیاد را به آن راهنمایى کند؛ زیرا همۀ این کارها با روحیه آزادىخواهى مخالف است و تا انسان آزاد نشود صلاحیت طواف کوى آزادى را ندارد.
احرام و رعایت حدود آن، روح را از هر بندى رها و از قید هر شهوت و غضبى آزاد و مغز را از هر فکر باطلى پاک مىکند و دل را از هر خیال خامى نجات مىبخشد.
پینوشتها:
(1). نهج البلاغه، خطبه 192
(2). نهجالبلاغه، خطبه 192، بند 53-65
(3). مائده/ 95
(4). مائده/ 94
منبع: پرسمان قرآنی فلسفه احکام، سید علی هاشمی نشلجی، نشر جمال، 1390.