خنثی شدن توطئه منصور دوانیقی با وصیت نامه امام صادق علیه السلام
پرسش :
توطئه منصور دوانیقی برای قتل جانشین امام صادق (علیه السلام) چگونه خنثی شد؟
پاسخ :
هنگام رحلت امام صادق (علیه السلام) منصور دوانیقى، خلیفه مشهور و ستمگر عباسى، دراوج قدرت و تسلط بود.
منصور کسى بود که براى تثبیت پایه هاى حکومت خود، انسان هاى فراوانى را به قتل رسانید. او در این راه نه تنها شیعیان، بلکه فقها و شخصیت هاى بزرگ جهان تسنن را نیز که با او مخالفت مى ورزیدند، سخت مورد آزار قرار مى داد، چنانکه «ابوحنیفه» را به جرم اینکه برضد او به پشتیبانى از «ابراهیم» (پسر عبدالله محض، و رهبر قیام ضدّ عباسى در عراق) فتواداده بود، شلاق زد، و به زندان افکند!(1)
امام کاظم (علیه السلام) پس از وفات پدر، در سن بیست سالگى با چنین زمامدار ستمگرى روبرو گردید که حاکم بلا منازع قلمرو اسلامى به شمار مى رفت.
منصور وقتى که توسط «محمد بن سلیمان» (فرماندار مدینه) از درگذشت امام صادق (علیه السلام) آگاه شد، طى نامه اى به وى نوشت:
اگر جعفر بن محمد شخصى را جانشین خود قرار داده، او را احضار کن و گردنش را بزن!
طولى نکشید که گزارش فرماندار مدینه به این مضمون به بغداد رسید:
جعفر بن محمد ضمن وصیت نامه رسمى خود، پنج نفر را به عنوان وصى خود برگزیده که عبارتند از:
1- خلیفه وقت، منصور دوانیقى!
2- محمد بن سلیمان(فرماندار مدینه و خود گزارش دهنده!).
3- عبدالله بن جعفر بن محمد(برادر بزرگ امام کاظم).
4- موسى بن جعفر(علیه السلام).
5- حمیده(همسر آن حضرت!).
فرماندار در ذیل نامه کسب تکلیف کرده بود که کدام یک از این افراد باید به قتل برساند؟!
منصور که هرگز تصور نمى کرد با چنین وضعى روبرو شود، فوق العاده خشمگین گردید و فریاد زد: اینها را نمى شود کشت!
البته این وصیت نامه امام یک حرکت سیاسى بود؛ زیرا حضرت صادق (علیه السلام) قبلاً امام بعدى و جانشین واقعى خود یعنى حضرت کاظم (علیه السلام) را به شیعیان خاص و خاندان علوى معرفى کرده بود، ولى از آنجا که از نقشه هاى شوم و خطرناک منصور آگاهى داشت، براى حفظ جان پیشواى هفتم چنین وصیتى نموده بود.
پی نوشت:
(1). عبدالرحمن السبوطى، تاریخ الخلفاء، بغداد، مکتبه المثنى، ص 259.
منبع: سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق(علیه السلام)، قم، 1390 ش.
هنگام رحلت امام صادق (علیه السلام) منصور دوانیقى، خلیفه مشهور و ستمگر عباسى، دراوج قدرت و تسلط بود.
منصور کسى بود که براى تثبیت پایه هاى حکومت خود، انسان هاى فراوانى را به قتل رسانید. او در این راه نه تنها شیعیان، بلکه فقها و شخصیت هاى بزرگ جهان تسنن را نیز که با او مخالفت مى ورزیدند، سخت مورد آزار قرار مى داد، چنانکه «ابوحنیفه» را به جرم اینکه برضد او به پشتیبانى از «ابراهیم» (پسر عبدالله محض، و رهبر قیام ضدّ عباسى در عراق) فتواداده بود، شلاق زد، و به زندان افکند!(1)
امام کاظم (علیه السلام) پس از وفات پدر، در سن بیست سالگى با چنین زمامدار ستمگرى روبرو گردید که حاکم بلا منازع قلمرو اسلامى به شمار مى رفت.
منصور وقتى که توسط «محمد بن سلیمان» (فرماندار مدینه) از درگذشت امام صادق (علیه السلام) آگاه شد، طى نامه اى به وى نوشت:
اگر جعفر بن محمد شخصى را جانشین خود قرار داده، او را احضار کن و گردنش را بزن!
طولى نکشید که گزارش فرماندار مدینه به این مضمون به بغداد رسید:
جعفر بن محمد ضمن وصیت نامه رسمى خود، پنج نفر را به عنوان وصى خود برگزیده که عبارتند از:
1- خلیفه وقت، منصور دوانیقى!
2- محمد بن سلیمان(فرماندار مدینه و خود گزارش دهنده!).
3- عبدالله بن جعفر بن محمد(برادر بزرگ امام کاظم).
4- موسى بن جعفر(علیه السلام).
5- حمیده(همسر آن حضرت!).
فرماندار در ذیل نامه کسب تکلیف کرده بود که کدام یک از این افراد باید به قتل برساند؟!
منصور که هرگز تصور نمى کرد با چنین وضعى روبرو شود، فوق العاده خشمگین گردید و فریاد زد: اینها را نمى شود کشت!
البته این وصیت نامه امام یک حرکت سیاسى بود؛ زیرا حضرت صادق (علیه السلام) قبلاً امام بعدى و جانشین واقعى خود یعنى حضرت کاظم (علیه السلام) را به شیعیان خاص و خاندان علوى معرفى کرده بود، ولى از آنجا که از نقشه هاى شوم و خطرناک منصور آگاهى داشت، براى حفظ جان پیشواى هفتم چنین وصیتى نموده بود.
پی نوشت:
(1). عبدالرحمن السبوطى، تاریخ الخلفاء، بغداد، مکتبه المثنى، ص 259.
منبع: سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق(علیه السلام)، قم، 1390 ش.