المسیر الجاریه :
آیندهنگری مسئولان و رشد جامعه
دفاع همهجانبه: عوامل پیروزی ایران و شکست دشمن از منظر امام خمینی (ره)
پیام مقاومت؛ تبیین راهبردی پیام رهبر انقلاب به مناسبت هفته دفاع مقدس
عمل دیسک کمر با لیزر چگونه انجام میشود؟ بررسی PLDD برای درمان دیسک کمر
در جلسه انجمن و اولیا چه بگوییم
چه نوع از ناشنوایی ها قابل درمان هستند؟
منشور استقامت و قویشدن ایران در نبرد با نظام سلطه
از جنگ تحمیلی (هشت ساله) تا جنگ 12 روزه؛ نگاهی بر عوامل پیروزی از منظر رهبری
چرا ناگهان گوشهایمان نمی شنوند؟
شهدا؛ فخرآفرینان دفاع مقدس: حیات، شادی و مقام والا شهیدان در راه ولایت
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
حضرت عبدالعظیم حسنی که بوده و چگونه ايشان وفات يا شهيد شده اند؟
نحوه خواندن نماز والدین
پیش شماره شهر های استان تهران
پیش شماره شهر های استان گیلان
نماز قضا را چگونه بخوانیم؟
نصوح کیست؟ و توبه نصوح چیست؟
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن

بين تکليف کجاست؟
چند ماه قبل از ازدواجش با هم صميمي شده بوديم. روزي به من گفت: «داود! مي خواهم ازدواج کنم و وظيفه ي ديني خودم را انجام بدم».

اسلام عزيز تر از همه چيز است
قلبها مي تپد. نفسها در سينه حبس شده اند. حسين خراّزي در سکوت عميقي است. آيا گردان امام رضا کجاست و چه مي کند؟ موحد دوست در چه حال است؟ خدايا خرمشهر چه مي شود؟ خرازي آتشفشاني خفته بود که هر آن امکان داشت...

براي روي مين که خوبم!
يکي از دو شب مانده به عمليات شهيد «بدالحميد صالح نژاد» نيروها را جمع کرد و برايشان صحبت کرد. از امدادهاي غيبي و اميد به نصرت الهي و قيامت سخن بسيار گفت. و پس از آن خاطره شب عاشورا را براي نيروها زنده کرد...

سنگر من، حجله ي من است
شب عمليات والفجر 8 خيلي به او اصرار کردم که برايم يادداشتي بنويس، چون از گريه ها ي شبانه اش معلوم بود که رفتني است. او در مقابل اصرار من مي گفت: «ما چه قابليم که يادداشت مان قابل باشد؟»

به حرف تو گوش بدهم يا حرف امام حسين (ع)
هنگامي که به مرخصي مي آمد، دوستان و فاميل دورش جمع مي شدند و از او مي خواستند که بگويد و بخندد و شوخي کند. اما او اهل اين حرفها نبود و با جدّيت تمام مي گفت: «حرف من، حرف امام و راه من، راه امام است. آبادي...

تا آخرين نفس
در درگيريهاي بدو پيروزي انقلاب اسلامي که زاهدان از جهات مختلف ناامن بود، بار ها به حاج آقا پيشنهاد مي شد که :«براي حفظ جان خود لباس روحانيت را به تن نکنيد و با لباس شخصي رفت و آمد کنيد».

فردا پشيماني سودي ندارد
در عمليات خيبر بود که عبدالعلي به همراه يک نفر سکاني سوار بر قايق بيش از دو شبانه روز در آبراهها و نيزارها به دنبال مفقودين و مجروحين و جاماندگان مي گشت. او در اين مدت آنقدر آفتاب و گرماي هور را تحّمل...

براي دادن سر آمده ام
به همراه شهيد «عابدي» در واحد کاتيوشا خدمت مي کردم. روز دوم عمليات «بيت المقدس 7» بود. در آن هواي گرم خوزستان برايمان آب خنک آورده بودند. برادر عابدي ليوان را پر از آب کرد و هنوز آب را به دهان نرسانده...

نمي توانم لشکر را رها کنم
بعد از دو ماه «مرتضي» به آمد و با دختري از محلّه ي دولاب که از خانواده اي متديّن بودند، ازدواج کرد. همان روز اوّل با او صحبت کرد و مشکلات زندگي اش را در ميان گذاشت. همسرش با آگاهي از مشکلات مرتضي، و اين...

شرمنده ي مردم
بعد از گذارندن دوره، مسؤوليت توپخانه به ايشان محوّل شد. واحد تازه تأسيس بود و امکانات بسيار محدود. با توجّه به اينکه واحد ما نوعي يگان تخصّصي محسوب مي شد. بايد تجهيزات متنوّعي مي داشتيم. زير پاتک هاي سنگين...