المسیر الجاریه :
برای خوشبو شدن نفس چه کنیم؟
وقتی کسی ناامید است چگونه آرامش کنیم؟
صلح و آشتی در اسلام: از قرآن تا خانواده و جامعه
علت دوری اعضای خانواده و فامیل از هم
خشکسالی معنوی :بررسی عوامل بازدارنده نزول باران از منظر آیات و روایات
نحوه برخورد با شوهر درونگرا
کتاب، سرچشمه تمدن؛ بازخوانی و تحلیل توصیههای رهبر انقلاب درباره کتاب و کتابخوانی
باید و نبایدهایی برای کسانی که قصد ازدواج فامیلی دارند
هر آنچه باید درباره سرزمین کنعان بدانید
کاربردهای حالت پرواز در گوشی که شاید نمی دانستید
مزار حضرت یعقوب (علیه السلام)
گناهان حضرت یوسف در قرآن
متن کامل سوره یس با خط درشت + صوت و ترجمه
چهار زن برگزیده عالم
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
مزار حضرت موسی (علیه السلام)
نحوه خواندن نماز والدین
طریقه خواندن نماز شکسته و نیت آن
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
ادبیات دفاع مقدس
شهدا و جلوه هاي تکليف گرايي (3)
حاج بصير پس از احساس مسؤوليت و تشخيص درست آن، بيکار نمي نشست و در پذيرش مسؤوليت مسامحه به خرج نمي داد. بررسي حماسه سازي هاي او در دوران دفاع مقدس، حکايت از آن دارد که نه تنها مسؤوليت محوله را مي
ادبیات دفاع مقدس
شهدا و جلوه هاي تکليف گرايي (2)
بعد از سال 1361 شمسي، خبر شهادت «مصطفي» براي مجتبي، سخت تکان دهنده بود تحمّل دوري اش را نداشت. از همان سن نوجواني دست در دست برادر براي پيروزي انقلاب تلاش کرده بودند. با هم به فراگيري عشق و معرفت
ادبیات دفاع مقدس
شهدا و جلوه هاي تکليف گرايي (1)
در عمليات کربلاي چهار که روزهاي متمادي با شهيد حسين خرازي بودم، جز از انجام تکليف نسبت به دين و انقلاب از او حرفي نشنيدم و در پيروزي ها ي شکوهمند کربلاي پنج هم از غرور و غفلت پيروزي نشانه اي از او نديدم.
ادبیات دفاع مقدس
انجام تکليف در سيره ي شهدا (3)
شهيدهلالي به مسئله ي سلسله مراتب و رعايت آن اهميت خاصي مي داد. در تمام موارد پس از ارائه نظرات خود، تصميم گيري را به عهده ي شهيد طياره که سمت فرماندهي داشت، وا مي نهاد. به او مي گفت: «هرچه شما به عنوان...
ادبیات دفاع مقدس
انجام تکليف در سيره ي شهدا (2)
«فرهمند» حس خاصي به حضور در جبهه داشت. در موقع اعزام به جبهه اگر کسي مي خواست مانع رفتن او به جبهه شود، بسيار ناراحت مي شد. مي گفت: «وقتي که اسلام درمقابل کفر قرار گرفته، حضور در جبهه مثل بهشت و ماندن...
ادبیات دفاع مقدس
انجام تکليف در سيره ي شهدا (1)
در توپخانه ايستاده بودم، ديدم «نوبخت» به طرف خطّ مي رود و «صاحب» را که از ناحيه ي دست و چشم جانباز شده است، به همراه خود مي برد. «صاحب»، خرمشهري بود و با منطقه ي عمومي در شلمچه آشنايي داشت.
ادبیات دفاع مقدس
هماي شهادت بر شانه اين پنج سيد نشسته بود
چندي پيش در سفر به خطه جنوب در مسير 60 كيلومتري جاده اهواز ـ خرمشهر به زيارتگاهي رسيدم كه هيچ نام و نشاني از آن نميدانستم. اين گنبد و زيارتگاه در دل جادهاي خلوت قرار داشت و من نميدانستم شهدايش اهل كدام...
ادبیات دفاع مقدس
اهميت سرنوشت ديگران
فصل جمع آوري محصول انگور بود. سبدها را پر از انگور كرديم تا روي تخت كشمش بياورد. وقتي آمد، ديدم تمام سبدها خالي است.
ادبیات دفاع مقدس
بوسه بر كف پاي بچه ها
مسؤول لشگر، ما را به ميهماني دعوت كرده بود. من، شهيد صنعتكار را براي اولين بار آنجا ديدم. بعد از اذان كه از نماز برمي گشتيم، اولين برخورد رو در روي ما بود. ايشان طوري با من رفتار كردند كه گويي 10 سال است...
ادبیات دفاع مقدس
! راه شما روش ما نيست
در كردستان كه بود، مي رفت پيش بسيجي هايي كه در كنار شهيد كاظمي بود، ساعتها با آنها مي نشست، حرف مي زد، غذا مي خورد، دعا مي خواند، عبادت مي كرد و آنگاه كه بر مي گشت، از لذت همنشيني با آن بچه ها حرف مي زد....