المسیر الجاریه :
بنما عنیاتی، بده فیض شهادتی
آقا اگر بناست که مرگم فرا رسد<br />
بنما عنیاتی، بده فیض شهادتی<br />
وقتی گناه فاصله انداخت بین ما<br />
دیگر چه جای خواب و خور و استراحتی
این جمعه هم گذشت بدون زیارتی
این جمعه هم گذشت بدون زیارتی<br />
یا ایهاالعزیز نگاهی، عنایتی<br />
سائل منم چگونه نگاهم نمی کنی؟<br />
سلطان تویی کجا ببرم عرض حاجتی؟
ما به سلامتی تو ادعیه خوانده ایم
ما به سلامتی تو ادعیه خوانده ایم<br />
وقتی که با خدا سحری راز کرده ایم<br />
ما آن کبوتریم که از بام جمکران<br />
بر بام آسمان جنان ناز کرده ایم
دل را به انتظار تو دمساز کرده ایم
دل را به انتظار تو دمساز کرده ایم<br />
این گونه عشق خود به تو ابراز کرده ایم<br />
هرجا کلاس درس سخن از تو گفتن است<br />
ما دفتر گدایی خود باز کرده ایم
می شود دیدن روی تو نصیبم، یا، نه؟
می شود دیدن روی تو نصیبم، یا، نه؟<br />
دل من بین همین خوف و رجاء مانده هنوز<br />
به همان ناله ی بین در و دیوار قسم<br />
مادرت چشم براهت بخدا مانده هنوز
فقرا پیش کریمان که معطل نشوند!
فقرا پیش کریمان که معطل نشوند!<br />
منتظر برسر راه تو گدا مانده هنوز<br />
در نبودت زدلم صدق وصفا کم کم رفت<br />
مِهرت اما به دلم، شکر خدا مانده هنوز
دیده در حسرت دیدار شما مانده هنوز
دیده در حسرت دیدار شما مانده هنوز<br />
و به امید نگاهت دل ما مانده هنوز<br />
بوسه یک روز به خاک قدمت خواهم زد<br />
لب به امید همان بوسه به پا مانده هنوز
منتظر مانده ام از اول شب تا حالا
منتظر مانده ام از اول شب تا حالا<br />
گفتم امروز می آیی شده فردا حالا<br />
مثل این اشک سراسیمه ی عصر جمعه<br />
دم در آمده ام می رسی آیا حالا ؟
یک روز عاشقانه تو از راه می رسی
آقا اجازه می دهید هروقت آمدید<br />
نقاشیم کنند مرا زیر پایتان؟<br />
یک روز عاشقانه تو از راه می رسی<br />
آن روز واجب است بمیرم برایتان
وقتی نفس گرفته، دلم در هوایتان
وقتی نفس گرفته، دلم در هوایتان<br />
یعنی منم که زنده ام از اشک هایتان<br />
داوود من! دوباره بخوان تاکه عالمی<br />
ایمان بیاورد به طنین صدایتان