المسیر الجاریه :
تماشای اذان دارد شب قدر شب قدر

تماشای اذان دارد شب قدر

درِ رحمت تماشای حضور است <br /> خوشا آنی که جان دارد شب قدر <br /> تو در باغ سحر دنبال یاری <br /> تماشای اذان دارد شب قدر
عروج آسمان دارد شب قدر شب قدر

عروج آسمان دارد شب قدر

به خلوت گوشه ای احیا گرفتن<br /> مصلای خزان دارد شب قدر <br /> قسم بر آن شب معراج احمد <br /> عروج آسمان دارد شب قدر
شب قدر و بیا قدرش بدانیم شب قدر

شب قدر و بیا قدرش بدانیم

شب قدر و بیا قدرش بدانیم <br /> چه اکسیر گران دارد شب قدر <br /> بیا بر سر بنه قرآن ناطق <br /> بشارت بر جهان دارد شب قدر
نزول قدسیان دارد شب قدر شب قدر

نزول قدسیان دارد شب قدر

به تا هفت آسمان تا عرش اعلا <br /> طواف عرشیان دارد شب قدر <br /> چه فرخنده شبی تا مطلع الفجر<br /> نزول قدسیان دارد شب قدر
عجب سِرّ نهان دارد شب قدر شب قدر

عجب سِرّ نهان دارد شب قدر

عجب سِرّ نهان دارد شب قدر <br /> صفای روح و جان دارد شب قدر <br /> شب قدر و شب تنزیل قرآن <br /> که درک بیکران دارد شب قدر
شب قدر است سویت پر کشیدم شب قدر

شب قدر است سویت پر کشیدم

الهی بنده‌ی شرمنده حالم<br /> به سویت آمدم بشکسته بالم<br /> شب قدر است سویت پر کشیدم<br /> به جز احسان ز تو چیزی ندیدم
شب احیا ست تو را حال بُکا بخشیدم شب قدر

شب احیا ست تو را حال بُکا بخشیدم

گفتی ای بنده که درسایه ی قرآن منی<br /> شب احیا ست تو را حال بُکا بخشیدم<br /> گریه کردم من و با زمزمه ی یا الله<br /> به گلستان دل خویش صفا بخشیدم
دست من خالی است و چشمانی شب قدر

دست من خالی است و چشمانی

دست من خالی است و چشمانی<br /> پُرِ اشک و گناه آوردم<br /> از خودم هم فراری ام، امشب<br /> من به اینجا پناه آوردم
با کمال بی شرمی، قلب یارم آزوردم شب قدر

با کمال بی شرمی، قلب یارم آزوردم

با کمال بی شرمی، قلب یارم آزوردم<br /> نزد حضرت صاحب، آبروی خود بردم<br /> سر چگونه بردارم، کرده معصیت خوارم<br /> یا کریم و یا الله، یا کریم و یا الله
شب احیا شب انزال قرآن شب قدر

شب احیا شب انزال قرآن

شب احیا شب قدری که قدرش<br /> به قرآن الهی نیک پیداست<br /> شب احیا شب انزال قرآن<br /> به صدر وسینه ی پیغمبر ماست