المسیر الجاریه :
ماییم و آستانه عشق و سر نیاز
ماییم و آستانه عشق و سر نیاز<br />
تا خواب خوش که را برد اندر کنار دوست
صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست<br />
بیار نفحه ای از گیسوی معنبر دوست
اگر چه دوست به چیزی نمی خرد ما را
اگر چه دوست به چیزی نمی خرد ما را<br />
به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست<br />
تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست
گر دهد دستم کشم در دیده همچون توتیا
گر دهد دستم کشم در دیده همچون توتیا<br />
خاک راهی کان مشرف گردد از اقدام دوست
میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق
میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق<br />
ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار
هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار<br />
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست
پیوند عمر بسته به موییست هوش دار
پیوند عمر بسته به موییست هوش دار<br />
غمخوار خویش باش غم روزگار چیست
قلندران حقیقت به نیم جو نخرند
قلندران حقیقت به نیم جو نخرند<br />
قبای اطلس آن کس که از هنر عاریست
بر آستان تو مشکل توان رسید آری
بر آستان تو مشکل توان رسید آری<br />
عروج بر فلک سروری به دشواریست