Tuesday, August 25, 2020
الوقت المقدر للدراسة:
موارد بیشتر برای شما

حکمت های عدم امداد الهی در کربلا

پرسش :

چرا خداوند در روز عاشورا امام حسین (علیه السلام) و یارانش را با امداد های غیبی یاری ننمود؟! آیا اینکه خداوند انبیاء حتی پیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله) را به وسیله امداد های غیبی و ملائک یاری نمود، ولی امام حسین(علیه السلام) را تنها و بی یاور گذاشت، بی عدالتی نیست؟!


پاسخ :

سنّت یاری انبیاء با امدادهای غیبی الهی

در مبارزه بسیاری از انبیاء بر علیه ظلم و استبداد همیشه امدادهای غیبی نیز به کمک آنها می آمد، به عنوان مثال در مبارزه حضرت موسی(علیه السلام) بارها عصای ایشان به یاری ایشان آمد. همچنین آیات و روایات فراوانی گواه این حقیقت اند که پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) در جنگ های شان با امداد غیبی الهی یاری می شده اند. به عنوان مثال در آیات ابتدای سوره انفال به جریان یاری مسلمانان در جنگ بدر اشاره شده است؛ در آیه 9 این سوره صراحتا بیان شده است: «إِذْ تَسْتَغیثُونَ رَبَّکمْ فَاسْتَجابَ لَکمْ أَنّی مُمِدُّکمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکةِ مُرْدِفینَ»؛ (بخاطر بیاورید زمانى را که از پروردگار خود استمداد مى ‏کردید، و خداوند درخواست شما را اجابت نمود و فرمود من هزار فرشته پى در پى به یارى شما مى ‏فرستم). حال سؤالی که به ذهن خطور می کند این است که این امدادهای غیبی چرا در کربلا به کمک امام حسین(علیه السلام) نیامدند؟ آیا اینکه خداوند انبیاء را به وسیله امداد های غیبی و ملائک یاری نمود، ولی امام حسین(علیه السلام) را تنها و بی یاور گذاشت، بی عدالتی نیست؟!

در پاسخ به این سؤال به چند نکته لازم است توجه شود:
 
1) امداد الهی به اندازه «تلاش» انسان ها وجود دارد و پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز همیشه به وسیله امداد های غیبی و ملائک یاری نمی شد:
اولین نکته در بحث مبارزه با ظلم این است که قرار نیست همیشه ظلم از طریق امدادهای غیبی از بین برود؛ بلکه از آنجا که خداوند جریان امور عالم را از راه جریان اسباب و مسببات قرار داده است، اصل بر این است که خود انسان ها برای مبارزه با ظلم تلاش کنند و با یکدیگر متحد شوند. البته این وعده الهی همیشه پا برجاست که اگر مظلومان برای مبارزه با ظلم تلاش خود را انجام دهند یاری خداوند نیز پشت و پناه آنها خواهد بود. همان گونه که قرآن مجید در آیه 128 سوره نحل مى فرماید: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ»؛ (خداوند با پرهیزکاران و نیکوکاران است). نیز در آیه 120 آل عمران مى فرماید: «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یضُرُّکمْ کیدُهُمْ شَیئاً»؛ (هرگاه شکیبایى و تقوا پیشه کنید مکر مخالفان به شما نمى رسد). در آیه 51 سوره غافر نیز می خوانیم: «إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا»؛ (ما یقینا پیامبران خود و کسانى را که ایمان آورده اند، در زندگى دنیا یارى مى دهیم).

در مورد پیامبران الهی نیز امداد الهی همین شرایط را داشته است و اینگونه نبوده است که همیشه از طریق امدادهای غیبی پیروز گردند و هیچ سختی تحمل نکنند. حتی در مورد پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) تا زمانی امداد غیبی خداوند به مسلمانان کمک می کرد که خودشان نیز مخلصانه برای پیروزی تلاش کنند؛ اما در جایی که خود مسلمانان از مبارزه دست می کشند و به دنبال هوا و هوس می روند امداد الهی نیز از آنها روی گردان می شود؛ چنانکه در جریان «جنگ احد» طبق وعده خداوند مسلمانان در آغاز پیروز شدند، ولى سستى و نافرمانى گروهى سبب شکست در پایان کار شد و ده ها مسلمان شهید شدند و پیامبر(ص) و امام علی(علیه السلام) و برخی دیگر از اصحاب نیز به شدت زخمی شدند. در آیه 152 سوره آل عمران مى خوانیم: خداوند، وعده‏ خود را به شما، [درباره پیروزى]، تحقّق بخشید، ولى سستى و اختلاف و نافرمانى شما در پایان سبب شکست شما شد و تقصیر از شما بود نه خلف وعده از سوى خدا. (1)«وَلَقَدْ صَدَقَکمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُم بِإِذْنِهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ وَعَصَیتُم مِّن بَعْدِ مَا أَرَاکم مَّا تُحِبُّونَ ۚ مِنکم مَّن یرِیدُ الدُّنْیا وَمِنکم مَّن یرِیدُ الْآخِرَةَ ۚ ثُمَّ صَرَفَکمْ عَنْهُمْ لِیبْتَلِیکمْ ۖ وَلَقَدْ عَفَا عَنکمْ ۗ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ»؛ (خداوند، وعده خود را به شما، [درباره پیروزى بر دشمن در اُحُد،)] تحقّق بخشید؛ در آن هنگام که دشمنان را به فرمان او، به قتل مى رساندید؛ تا این که سست شدید؛ و در کار [حفظ سنگرها] به نزاع پرداختید؛ و بعد از آن که خداوند آنچه را دوست مى داشتید (از غلبه بر دشمن) به شما نشان داد، نافرمانى کردید. بعضى از شما، خواهان دنیا بودند؛ و بعضى خواهان آخرت. سپس خداوند شما را از غلبه بر آنان بازگرداند؛ [و پیروزى شما به شکست انجامید؛] تا شما را بیازماید. و او شما را بخشید؛ و خداوند نسبت به مؤمنان، داراى احسان و بخشش است).
 
2) انبیاء و اولیاء بوسیله مصائب «امتحان» می شوند و به تناسب رنجی که تحمل می کنند «ترفیع درجه» پیدا می کنند:
خداوند متعال بنابر حکمت خویش انسان را در جهان آفرینش خلق کرده تا با «اختیار» و قدرت انتخاب خود مسیر «کمال» را بپیماید و به «سعادت ابدی» برسد. در مسیر رسیدن به چنین هدف والایی، خداوند انسان را به آزمون های مختلف می آزماید تا انسان هایی که اعمال برتری دارند، شناسایی گردند و «جایگاهی متناسب» با آن اعمال بیابند. گرفتار شدن به مصائب نیز در راستای آزمایش و امتحان انسان ها می باشد و در این بین امتحان هاى اولیاى خدا سخت و سنگین تر است؛ «هر که در این بزم مقرب تر است *** جام بلا بیشترش می دهند».(2)

در روایتی از امام صادق نیز در این باره می خوانیم: «أَشَدُّ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِیاءُ، ثُمَّ الْأَوْصِیاءُ، ثُمَّ الْأَمَاثِل ‏فَالْأَمَاثِل»(3)؛(سخت ترین مردم به لحاظ بلا و گرفتاری پیغمبرانند پس از آنان اوصیای خدا و سپس به ترتیب صالحان از مردم هستند).

البته انبیاء و اولیاء به تناسب بلا و گرفتاری که تحمل می کنند «ترفیع درجه» نیز خواهند داشت؛ چنانکه از رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه وآله) نقل شده است که فرمود: «إِنَّ عَظِیمَ الْبَلَاءِ یکافَأُ بِهِ عَظِیمُ الْجَزَاء»(4)؛ (حقیقتا بلاى بزرگ به اجر بزرگ پاداش داده مى ‏شود).

امام حسین(علیه السلام) نیز با وجود امکان امداد الهی حاضر به تحمل سختی ها شد و به همین دلیل به بالاترین درجات دست پیدا کرد.
 
3) قرار نیست ظالمان همیشه با امداد غیبی از بین بروند:
نکته دیگر درباره مجازات ظالمان بوسیله امداد غیبی این است که اگر هر عمل ظالمانه ای، بلافاصله و به صورت فوری، جزا داده شود، هیچ کس جرأتی برای بروز اراده واقعی و ظهور باطنش نخواهد داشت و با پدید آمدن حالتی شبیه به جبر، اختیار و جسارت هر کس برای انتخاب آزادانه اعمال از بین خواهد رفت و مجالِ کامل شدنِ حجتِ روز جزا فراهم نخواهد آمد. از طرفی خداوند گاهی به ظالمان فرصت می دهد و این امر در واقع زمینه بیشتر و سنگین تر شدن عذاب اخروی آنها را مهیا می کند. این همان موضوعی است که در ادبیات دینی به «سنت استدراج» و «امهال»؛ (مهلت دادن) معروف است. قرآن کریم در آیه 178 سوره آل عمران به همین سنت الهی اشاره کرده و می فرماید: «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ»؛ (آنها که کافر شدند [و راه طغیان پیش گرفتند] تصوّر نکنند اگر به آنان مهلت مى ‌دهیم به سودشان است. ما به آنان مهلت مى ‏دهیم براى این که بر گناهان خود بیافزایند و براى آنها عذاب خوارکننده ایست). حضرت زینب(علیها السلام) نیز در شام و در پاسخ به یزید و یزیدیان که از جنایات خود خوشحال بودند به همین آیه استدلال کردند.(5) مهمتر از همه اینها امتحانی است که مدعیان حق و ظلم ستیزی باید از سر بگذرانند؛ چرا که آنها نیز از قدرت و اختیار لازم برخوردار هستند و تکلیف و حجّت برایشان مشخص شده است؛ اگر قرار باشد ظالمان را خدا نابود کند طرف مقابل آنها برای چه آفریده شده اند؟! کربلا و عاشورا نیز فرصت آزمودن مسلمانان مدعی آن جامعه بود که بیشتر آنها رفوزه شدند.
 
4) روایاتی وجود دارد که نصرت ملائک الهی در کربلا به یاری امام حسین(علیه السلام) آمد ولی ایشان نپذیرفت:
در صحنه کربلا با اینکه کوفیان خلف وعده کردند و با تبعیت از هوا و هوس امام حسین(علیه السلام) را تنها گذاشتند، اما اینگونه نبود که امداد الهی به کمک امام حسین(علیه السلام) نیامده باشد. در منابع اسلامی، درباره کمک و نصرت الهی به ایشان روایاتی آمده است، برای نمونه امام صادق(علیه اسلام) فرمودند: «چون امام حسین(علیه السلام) با عمر بن سعد تلاقى نمودند و جنگ بر پا شد، خداوند نصرت خود را فرو فرستاد تا آن جا که بر سر حسین(علیه اسلام) سایه گسترد، و آن گاه امام مخیر شد بین پیروزى بر دشمنانش و بین ملاقات و لقاى پروردگارش، او لقاى پروردگارش را برگزید».(6) یا در روایت دیگری از امام صادق(علیه اسلام) آمده است: «چهار هزار فرشته نازل شدند تا همراه امام حسین(علیه السلام) بجنگند، ولی به آنان اجازه جنگیدن داده نشد. دوباره اذن گرفتند و فرود آمدند و این وقتی بود که امام حسین(علیه السلام) شهید شده بود...».(7)

ضمن اینکه زنده ماندن امام سجاد(علیه السلام) و همچنین اتفاقاتی که در شام افتاد و باعث شد مظلومیت امام حسین(علیه السلام) از طریق خطبه های امام سجاد(علیه السلام) و حضرت زینب(علیها السلام) به جهانیان ثابت شود، خود نمونه ای از «امداد الهی» است؛ لذا می بینیم امام حسین(علیه اسلام) با اینکه در ظاهر شکست خوردند اما در حقیقت پیروز شدند. قیام‏هاى خونین پس از حادثه عاشورا نیز سند گویای این حقیقت اند که پیروز حقیقی کربلا امام حسین(علیه السلام) و یاران ایشان بودند.(8)
 
5) اگر امام پیروزی ظاهری از طریق معجزه -که برای مردم عادی مقدور نیست- را می پذیرفت، دیگر نمی توانست برای بشریت نقش الگو را ایفا نماید:
امام حسین(علیه السلام) پیروزی حقیقی آن هم با تحقق حکمت های الهی را بر پیروزی ظاهری از طریق معجزه و امدادهای غیبی برگزیند، لذا هم میان مسلمانان و هم در میان آزادی خواهان غیر مسلمان، جایگاه بلندی یافت که با این شهادت مظلومانه، معنا و الگویی والا از ایمان و عشق به پروردگار را به جهانیان ارائه نمود و موجب شد تا جریان ماندگار و پایداری را همراه با جان فشانی ها در راستای حفظ آموزه های وحیانی و ظلم ستیزی ایجاد نماید.

اینکه در واقعه منحصر به فرد کربلا حضرت سیدالشهدا(علیه اسلام) از امداد های الهی استفاده نکرد، (در حالی که بدون شک امام توان و قدرت داشت که با معجزه و قدرت ولایی که از طرف خداوند داشت، بر دشمنان غلبه پیدا نماید و حتی نیازی به کمک ملائکه نیز نداشت)، مربوط به معرفت والای امام است. ایشان با هدایت الهی حکمت های فراوانی را مد نظر داشته اند؛ اگر پیروزی ظاهری حاصل می ‌شد، دیگر امام حسین(علیه اسلام) برای بشریت نقش پیشوا و الگو را ایفا نمی ‌کرد. اگر از معجزه استفاده کرده بود - در حالیکه معجزه برای مردم عادی مقدور نیست - انگیزه های مردمی برای قیام در برابر ظالمان به خاموشی می گرائید. اما قیام امام حسین(علیه اسلام) آن هم در شرایط سخت و جنگ نابرابر، بهترین الگوی جنبش های عدالت طلبی، ظلم ستیزی و آزادی خواهی در جهان شد، تا حدی که نه تنها شیعیان بلکه بسیاری از آزادی خواهان جهان مانند گاندی (رهبر موفق هندی ها) و محمدعلی جناح (رهبر موفق پاکستان) و ... نیز امام حسین(علیه السلام) را الگوی خود قرار دادند و در اهداف خود موفق شدند.(9)

این قیام به جهت تحمل مصائب و مشکلات دشوار اهل بیت در صحنه کربلا، از نظر بُعد تربیتی نیز مهم است؛ زیرا عملکرد صحیح حضرت سیدالشهدا(علیه اسلام)، یاران و خانواده وی در مقابل این مصائب، الگوی مناسبی برای شکیبایی دیگر مومنان می باشد و آنان با الگوگیری از آن حضرات و ذکر این مصایب، دشواری ها را راحت تر تحمّل کرده و در مقابل آن صبر پیشه می کنند.

پی‌نوشت‌ها:
(1). پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه‏، تهران، 1386 هـ ش، چاپ نهم‏، ج ‏4، ص443.
(2). انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى، مکارم شیرازی، امام على بن ابى طالب(علیه السلام‏)، قم، 1390 هـ ش، چاپ اول‏، ص 84.
(3). الکافی، محمد بن یعقوب‏ کلینى، دار الکتب الإسلامیة، تهران‏، سال 1407 هـ ق، چاپ چهارم، ج 3، ص 634.
(4). بحارالانوار، مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1403هـ ق، چاپ دوم، ج ‏45، ص 133.
(5). لهوف، سید بن طاووس، ترجمه میر ابوطالبی، سید ابوالحسن، انتشارات دلیل ما، قم، 1380 هـ ش، چاپ اول، ص 188-189.
(6). امالی، ابن بابویه، محمد بن على‏، ترجمه کمره ای، محمد باقر، اسلامیه، تهران، 1376 هـ ش، چاپ ششم، ص 638.
(7). این روایت در «کافی» مرحوم کلینی نیز آمده است: «...أَنَّ الْمَلَائِکةَ سَأَلَتِ اللَّهَ فِی نُصْرَتِهِ فَأَذِنَ لَهَا وَ مَکثَتْ تَسْتَعِدُّ لِلْقِتَالِ وَ تَتَأَهَّبُ لِذَلِک حَتَّى قُتِلَ فَنَزَلَتْ وَ قَدِ انْقَطَعَتْ مُدَّتُهُ وَ قُتِلَ...»؛ الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، دار کتب الإسلامیة، تهران، 1407 هـ ق، چاپ چهارم، ج 1، ص 283 و 284.
(8). ر.ک: عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها، مکارم شیرازى، ناصر، مدرسه امام علی بن ابی طالب(علیه السلام)، قم،‏ 1387 هـ ش، چاپ پنجم، ص 665-676.
(9). همان، ص 663.


ارسل تعليقاتك
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
پرسش و پاسخ ذات صلة