علت پاداش خاص و متفاوت روزه
پرسش :
چرا خداوند از میان همه عبادات تنها «روزه» را به خود نسبت داده است؟
پاسخ :
خداوند از میان همه عبادات، روزه را به خود نسبت داده است. در بعضی از روایات آمده است که روزه بگیرید برای آنکه طراوت و خرمی و شادابی غیر ماه مبارک را از دست بدهید؛ زیرا آنها نشاط کاذب و زودگذر است. وقتی انسان روزه گرفت و به آن دل بست، کم کم به باطن روزه پی می برد. باطن روزه، انسان را به لقای حق می کشاند که خدای سبحان فرمود: «الصَّوْمُ لِی وَ أَنَا أَجْزِی بِه»(1)؛ (روزه مال من است و من شخصاً به آن جزا می دهم). این تعبیر فقط درباره روزه وارد شده است.
همه اشیا و موجودات جهانِ امکان از آنِ خداست. چیزی در جهان خلقت نیست که مال خدا نباشد؛ چون مخلوق و مملوک اوست. چشم و گوش ما هم از آنِ خداست: «أَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ».(2)
امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) فرمود: «... أَعْضَاؤُکُمْ شُهُودُهُ وَ جَوَارِحُکُمْ جُنُودُهُ وَ ضَمَائِرُکُمْ عُیُونُهُ وَ خَلَوَاتُکُمْ عِیَانُه»(3)؛ مواظب باشید، بدانید در خلوت و جلوت، نهان و آشکار، در محضر خدای سبحان هستید. خلوات شما جلوات عیون و مَشهد و مرآیِ اوست.
چیزی در جهان نیست که به یاد حق و خدای سبحان نباشد. این انسان است که گاهی غافل است و گاهی غیر غافل. فرشته ها نَفَسها را می شمارند که برای چه انسان نفس می کشد. وقتی به فرموده قرآن سرتاسر جهان، مِلک و مُلک خداست(4)، همه اعضا و جوارح ما سپاه حق است: «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ».(5)
این که فرمود: روزه مال من است، خصوصیتی را می رساند که قابل ملاحظه و دقت است. گاهی انسان از سحر تا افطار امساک می کند؛ این یک درجه روزه داری است؛ تلاشی است که حداکثر در قیامت نسوزد یا وارد بهشت بشود؛ بهشتی که «جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»(6) است؛ اما به آن بهشت که «فَادْخُلی فی عِبادی * وَ ادْخُلی جَنَّتی»(7) راهش نمی دهند. یعنی روزه، ضمن اینکه حکم و ادبی خاص دارد، حکمتی هم دارد که آن لقا و محبت خداست.
این حدیث در انسان شوق ایجاد می کند تا عاشق شود. انسان تا مشتاق نباشد، تلاش نمی کند و تا تلاش نکند، نمی رسد. وقتی روزه مال خدا بود، خدا هم شخصاً جزای روزه دار را بر عهده گرفته است.
مرحوم علامه مجلسی(قدّس سرّه) _که گذشته از مقام شامخ فقاهت در بسیاری از معارف اسلامی و علوم عقلی نیز اهل نظر بوده است_ می گوید: «خدای سبحان به این معنا اکتفا نکرد که بفرماید: «الصَّوْمُ لِی» فرمود: «أَنَا أَجْزِی بِه». ضمیر متکلم وحده را قبل از فعل ذکر کرده و با ذکر کلمه «أنا»، خودش را مطرح می کند که: روزه مال من است و من هستم که جزای روزه دار را می دهم».(8)
به کسانی چون اولیای الهی که روزه های مستحبی می گیرند و سهمیه افطار خود را به یتیم و اسیر و مسکین می دهند، در عین حال که «جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»(9) در اختیار آنهاست، می فرماید: «فَادْخُلی فی عِبادی * وَ ادْخُلی جَنَّتی» زیرا برای مطلب بالاتری، روزه می گیرند. امّا آنها که برای ورود به بهشت و برای استفاده از میوه های دلپذیر آن روزه می گیرند تنها نوعی سوداگری دارند.
از موارد فرق بین روزه و سایر عبادات همین است که درباره اعمال دیگر، ملائکه الهی هنگام مرگ به استقبال مؤمنین می آیند که: «سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدینَ»(10) درهای بهشت را باز می کنند و می گویند: از هر دری که خواستید بفرمایید؛ امّا درباره روزه دار خدای سبحان فرمود: من خودم جزا می دهم. این جزء احکام و آداب روزه نیست؛ لذا نه در سلسله بحثهای واجب و مستحب _که فقه عهده دار آن است _ آمده و نه در بحثهای آداب روزه؛ بلکه جزو حکمتهای عبادت است که چگونه انسان به جایی می رسد که خداوند متعال مستقیماً جزای او را به عهده می گیرد.
ابن اثیر می گوید: «یکی از نکاتی که خدای سبحان بر اساس حدیث قدسی «الصَّوْمُ لِی وَ أَنَا أَجْزِی بِه» فرموده این است که در هیچ ملتی از مللِ شرک و بت پرستی، برای بتها روزه نمی گرفتند. اگر چه برای بتها نماز می خواندند، قربانی می کردند و مراسم دیگر داشتند؛ اما روزه تنها برای خداست و هیچ مشرک و بت پرستی، برای تقرّب به بت روزه نگرفته است. چون روزه یک فرمان الهی است. سایر عبادات، مورد شرک قرار گرفته و برای غیر خدا هم انجام می دادند. اما خدای متعال روزه را به خود اِسناد داده و شخصاً جزای روزه دار را به عهده گرفته است».(11)
پی نوشت:
(1). من لا یحضره الفقیه، ابن بابویه، محمد بن على، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین، قم، 1413 قمری، چاپ: دوم، ج 2، ص 75، باب (فضل الصیام)؛ بعضی کلمه «أجزی» در این روایت را به صیغه مجهول خوانده اند: «الصوم لى و أنا أُُجزی به»؛ یعنی روزه برای من است و من پاداش آن هستم! (النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ابن اثیر جزرى، مبارک بن محمد، محقق / مصحح: طناحى، محمود محمد، زاوى، طاهر احمد، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، 1367 شمسی، چاپ: چهارم، ج 1، ص 270).
(2). سوره یونس، آیه 31.
(3). نهج البلاغة، شریف الرضى، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صبحی صالح، هجرت، قم، 1414 قمری، چاپ: اول، ص 318، (خطبه 199).
(4). سوره آل عمران، آیه 189.
(5). سوره فتح، آیه 4.
(6). سوره آل عمران، آیه 15.
(7). سوره فجر، آیات 29 ـ 30.
(8). من لا یحضره الفقیه، همان، ج 2، ص 75، باب (فضل الصیام).
(9). سوره بقره، آیه 25.
(10). سوره زمر، آیه 73. راجع به روایات برزخ مراجعه شود به: تفسیر نور الثقلین، عروسى حویزى، عبد على بن جمعه، تحقیق: رسولى محلاتى، سید هاشم، انتشارات اسماعیلیان، قم، 1415 قمری، چاپ: چهارم، ج 4، ص 508.
(11). النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، همان، ج 1، ص 270.
منبع: حکمت عبادات، آیت الله عبدالله جوادی آملی، محقق: حسین شفیعی، مرکز نشر اسراء، قم، 1388 ش.
خداوند از میان همه عبادات، روزه را به خود نسبت داده است. در بعضی از روایات آمده است که روزه بگیرید برای آنکه طراوت و خرمی و شادابی غیر ماه مبارک را از دست بدهید؛ زیرا آنها نشاط کاذب و زودگذر است. وقتی انسان روزه گرفت و به آن دل بست، کم کم به باطن روزه پی می برد. باطن روزه، انسان را به لقای حق می کشاند که خدای سبحان فرمود: «الصَّوْمُ لِی وَ أَنَا أَجْزِی بِه»(1)؛ (روزه مال من است و من شخصاً به آن جزا می دهم). این تعبیر فقط درباره روزه وارد شده است.
همه اشیا و موجودات جهانِ امکان از آنِ خداست. چیزی در جهان خلقت نیست که مال خدا نباشد؛ چون مخلوق و مملوک اوست. چشم و گوش ما هم از آنِ خداست: «أَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ».(2)
امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) فرمود: «... أَعْضَاؤُکُمْ شُهُودُهُ وَ جَوَارِحُکُمْ جُنُودُهُ وَ ضَمَائِرُکُمْ عُیُونُهُ وَ خَلَوَاتُکُمْ عِیَانُه»(3)؛ مواظب باشید، بدانید در خلوت و جلوت، نهان و آشکار، در محضر خدای سبحان هستید. خلوات شما جلوات عیون و مَشهد و مرآیِ اوست.
چیزی در جهان نیست که به یاد حق و خدای سبحان نباشد. این انسان است که گاهی غافل است و گاهی غیر غافل. فرشته ها نَفَسها را می شمارند که برای چه انسان نفس می کشد. وقتی به فرموده قرآن سرتاسر جهان، مِلک و مُلک خداست(4)، همه اعضا و جوارح ما سپاه حق است: «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ».(5)
این که فرمود: روزه مال من است، خصوصیتی را می رساند که قابل ملاحظه و دقت است. گاهی انسان از سحر تا افطار امساک می کند؛ این یک درجه روزه داری است؛ تلاشی است که حداکثر در قیامت نسوزد یا وارد بهشت بشود؛ بهشتی که «جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»(6) است؛ اما به آن بهشت که «فَادْخُلی فی عِبادی * وَ ادْخُلی جَنَّتی»(7) راهش نمی دهند. یعنی روزه، ضمن اینکه حکم و ادبی خاص دارد، حکمتی هم دارد که آن لقا و محبت خداست.
این حدیث در انسان شوق ایجاد می کند تا عاشق شود. انسان تا مشتاق نباشد، تلاش نمی کند و تا تلاش نکند، نمی رسد. وقتی روزه مال خدا بود، خدا هم شخصاً جزای روزه دار را بر عهده گرفته است.
مرحوم علامه مجلسی(قدّس سرّه) _که گذشته از مقام شامخ فقاهت در بسیاری از معارف اسلامی و علوم عقلی نیز اهل نظر بوده است_ می گوید: «خدای سبحان به این معنا اکتفا نکرد که بفرماید: «الصَّوْمُ لِی» فرمود: «أَنَا أَجْزِی بِه». ضمیر متکلم وحده را قبل از فعل ذکر کرده و با ذکر کلمه «أنا»، خودش را مطرح می کند که: روزه مال من است و من هستم که جزای روزه دار را می دهم».(8)
به کسانی چون اولیای الهی که روزه های مستحبی می گیرند و سهمیه افطار خود را به یتیم و اسیر و مسکین می دهند، در عین حال که «جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»(9) در اختیار آنهاست، می فرماید: «فَادْخُلی فی عِبادی * وَ ادْخُلی جَنَّتی» زیرا برای مطلب بالاتری، روزه می گیرند. امّا آنها که برای ورود به بهشت و برای استفاده از میوه های دلپذیر آن روزه می گیرند تنها نوعی سوداگری دارند.
از موارد فرق بین روزه و سایر عبادات همین است که درباره اعمال دیگر، ملائکه الهی هنگام مرگ به استقبال مؤمنین می آیند که: «سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدینَ»(10) درهای بهشت را باز می کنند و می گویند: از هر دری که خواستید بفرمایید؛ امّا درباره روزه دار خدای سبحان فرمود: من خودم جزا می دهم. این جزء احکام و آداب روزه نیست؛ لذا نه در سلسله بحثهای واجب و مستحب _که فقه عهده دار آن است _ آمده و نه در بحثهای آداب روزه؛ بلکه جزو حکمتهای عبادت است که چگونه انسان به جایی می رسد که خداوند متعال مستقیماً جزای او را به عهده می گیرد.
ابن اثیر می گوید: «یکی از نکاتی که خدای سبحان بر اساس حدیث قدسی «الصَّوْمُ لِی وَ أَنَا أَجْزِی بِه» فرموده این است که در هیچ ملتی از مللِ شرک و بت پرستی، برای بتها روزه نمی گرفتند. اگر چه برای بتها نماز می خواندند، قربانی می کردند و مراسم دیگر داشتند؛ اما روزه تنها برای خداست و هیچ مشرک و بت پرستی، برای تقرّب به بت روزه نگرفته است. چون روزه یک فرمان الهی است. سایر عبادات، مورد شرک قرار گرفته و برای غیر خدا هم انجام می دادند. اما خدای متعال روزه را به خود اِسناد داده و شخصاً جزای روزه دار را به عهده گرفته است».(11)
پی نوشت:
(1). من لا یحضره الفقیه، ابن بابویه، محمد بن على، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین، قم، 1413 قمری، چاپ: دوم، ج 2، ص 75، باب (فضل الصیام)؛ بعضی کلمه «أجزی» در این روایت را به صیغه مجهول خوانده اند: «الصوم لى و أنا أُُجزی به»؛ یعنی روزه برای من است و من پاداش آن هستم! (النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ابن اثیر جزرى، مبارک بن محمد، محقق / مصحح: طناحى، محمود محمد، زاوى، طاهر احمد، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، 1367 شمسی، چاپ: چهارم، ج 1، ص 270).
(2). سوره یونس، آیه 31.
(3). نهج البلاغة، شریف الرضى، محمد بن حسین، محقق / مصحح: صبحی صالح، هجرت، قم، 1414 قمری، چاپ: اول، ص 318، (خطبه 199).
(4). سوره آل عمران، آیه 189.
(5). سوره فتح، آیه 4.
(6). سوره آل عمران، آیه 15.
(7). سوره فجر، آیات 29 ـ 30.
(8). من لا یحضره الفقیه، همان، ج 2، ص 75، باب (فضل الصیام).
(9). سوره بقره، آیه 25.
(10). سوره زمر، آیه 73. راجع به روایات برزخ مراجعه شود به: تفسیر نور الثقلین، عروسى حویزى، عبد على بن جمعه، تحقیق: رسولى محلاتى، سید هاشم، انتشارات اسماعیلیان، قم، 1415 قمری، چاپ: چهارم، ج 4، ص 508.
(11). النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، همان، ج 1، ص 270.
منبع: حکمت عبادات، آیت الله عبدالله جوادی آملی، محقق: حسین شفیعی، مرکز نشر اسراء، قم، 1388 ش.