مقابله امام سجاد(ع) با جعلیات و انحرافات فکری
پرسش :
امام سجاد (علیه السلام) در پی جعلیات و انحرافات ابن شهاب زُهری چه کرد؟
پاسخ :
امام سجاد(علیه السلام) پس از آن که انحرافات و جعلیات او را در احادیث مشاهده کرد نامه تند و کوبند و در عین حال خیرخواهانه و نصیحت آمیزى به وى نوشت که ترجمه آن بدین قرار است:
«خدا، ما و تو را از فتنه ها نگاه دارد و تو را از (گرفتارى به) آتش (دوزخ) حفظ کند، تو در حالتى قرار گرفته اى که هر کس این حالت تو را بشناسد، شایسته است به حال تو ترحم کند. نعمت هاى گوناگون خدا بر تو سنگینى کرده است: خداوند بدن تو را سالم، و عمرت را طولانى کرده است و چون خداوند تو را حامل علوم قرآن و فقیه و آشنا به احکام دین و عارف به سنت پیامبر قرار داده حجت او بر تو تمام گشته است.... خداوند در برابر این نعمت ها شکر آنها را بر تو واجب کرده و تو را به این وسیله آزمایش کرده است آنجا که فرموده: «لَئِن شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِید»؛ (اگر شکرگزارى کردید، حتما نعمت شما را افزون مىسازم و اگر ناسپاسى کردید، بى شک عذاب من سخت است).(1)
ببین فردا که در پیشگاه خدا ایستادى و خداوند از تو پرسید که شکر نعمت هاى او را چگونه گزاردى، و در برابر حجت هاى او چگونه به وظایف خود عمل کردى، وضع تو چگونه خواهد بود؟ گمان نکن که خداوند عذر تو را خواهد پذیرفت و از تقصیرت در خواهد گذشت، هرگز! خداوند در کتاب خود از علما پیمان گرفته است که حقایق را براى مردم بیان کنند، آنجا که فرموده است: «لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَکْتُمُونَهُ»؛ (آن [کتاب آسمانى] را براى مردم بیان کنید و کتمان نکنید).(2) بدان کمترین چیزى که کتمان کردى و سبکترین چیزى که بر دوش گرفتى، این است که وحشت ستمگر را به آرامش تبدیل کردى و چون به او نزدیک شدى و هر بارتو را دعوت کرد اجابت نمودى، راه گمراهى را براى او هموار ساختى. چقدر مى ترسم که در اثر گناهانت فردا جایگاهت با خیانت کاران یکى باشد و به خاطر آنچه به ازاى همکارى با ستمگران به چنگ آوردهاى، بازخواست شوی.
چیزهایى را که حق تو نبود، وقتى به تو دادند، گرفتى، و به شخصى نزدیک شدى که هیچ حقى را به کسى باز نگردانده است و هنگامى که او تو را به خود نزدیک کرد، هیچ باطلى را بر طرف نکردى و کسى را که دشمن خدا است، به دوستى برگزیدى.آیا چنین نبود که وقتى او تو را دعوت کرد و مقرب خود ساخت، (حاکمان) از تو محورى ساختند که سنگ آسیاب مظلمه هایشان را برگرد آن مىچرخد و تو را پلى قرار دادند که از روى آن به سوى کارهاى خلافشان عبور مى کنند و نردبانى ساختند که از آن به بام گمراهى و ضلالتشان بالا مى روند؟
تو (مردم را) به سوى گمراهى آنان دعوت مىکنى و راه آنان را طى مى کنى. آنان به وسیله تو، در(دل) علما ایجاد شک کردند و به وسیله تو دل هاى جاهلان را به سوى خود جذب نمودند. (تو آنقدر با وجهه دینى خود به آنان خدمت کردى که) نزدیک ترین وزرا و نیرومندترین یارانشان، به قدرى که تو فساد آنها را در چشم مردم صلاح جلوه دادى، نتوانسته اند به آنان کمک کنند و به اندازه تو باعث رفت و آمد و ارتباط خواص و عوام با آنان گردند.
آنچه (به عنوان حقوق و مقررى و جواهر و...) به تو داده اند، در مقابل آنچه (در توجیه اعمال خلافشان) از تو گرفته اند، چقدر ناچیز و کم ارزش است؟! چقدر اندک است آنچه (از دنیا) براى تو آباد کرده اند، اینک ببین چقدر (آخرت تو را) خراب کرده اند؟! بنگر چه مىکنى و مراقب خویشتن باش و بدان که دیگرى مواظب تو نخواهد بود، نفس خود را همچون یک شخص مسئول، مورد محاسبه قرار بده.
بنگر که شکر خدا را، که در خرد سالى و بزرگى با نعمتهاى خود تو را روزى داده، چگونه به جاى آوردى؟ چقدر مى ترسم که مشمول این سخن خدا باشى که فرموده است:
«فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْکِتَابَ یَأْخُذُونَ عَرَضَ هَـٰذَا الْأَدْنَىٰ وَیَقُولُونَ سَیُغْفَرُ لَنَا...»(3)؛ (بعد از آنان، فرزندانى جانشین آنها شدند که وارث کتاب [آسمانى تورات] گشتند [اما با این حال] متاع این دنیاى پست را مى گیرند [و بر حکم و فرمان خدا ترجیح مى دهند] و مى گویند: [اگر ما گنهکار باشیم] بزودى [از طرف پروردگار] بخشیده خواهیم شد).
تو در سراى جاوید نیستى، بلکه در جهانى هستى که اعلام کوچ کرده است مگرانسان پس از همسالان و همگنان خود چقدر در این دنیا مى ماند؟! خوشا به حال کسى که در دنیا (از گناهان خویش) بیمناک باشد، و بدا به حال کسى که مى میرد و گناهانش بعد از وى مى ماند.
هشیار و بیدارباش که بدین وسیله به تو اعلام خطر شد،(و در جهت اصلاح خویش) گام پیش بنه که (فعلا) به تو مهلت داده شده است. تو با نادان طرف نیستى، و آن کس (خدا) که حساب اعمال تو را نگه مىدارد، هرگز (از لغزش هایت) غافل نمى شود. آماده سفر باش که سفر دورى در پیش دارى، گناهانت را درمان کن که دلت سخت بیمار شده است.
گمان نکن که من مىخواستم تو را سرزنش و ملامت و نکوهش کنم، نه، خواستم خداوند اشتباهات گذشته تو را جبران کند و دین از دست رفته ات را به تو باز گرداند، ودر این کار، سخن خدا را یاد کردم که فرمود:
«وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَى * تَنفَعُ الْمُؤْمِنِینَ»(4)؛ (تذکر بده زیرا تذکر براى مومنان سودمند است.)
یاد همسالان وهمگنان خویش را که درگذشته اند و تو تنها مانده اى، از خاطر برده اى، بنگر آیا آن گونه که تو گرفتار (و آلوده) شدى آنان گرفتار شدند؟ آیا آنچنان که تو سقوط کردى، سقوط کردند؟ آیا تو امر نیکى را یاد کردى که آنان آن را نادیده گرفتند؟ آیا چیزى را تو دانستى که آنان ندانستند؟ نه، چنین نیست، بلکه در اثر موقعیتى که پیدا کردى، در چشم عوام منزلت و احترام یافتى و وضع تو آنان را به زحمت افکند؛ زیرا از رأى تو پیروى مى کنند و به دستور تو عمل مى نمایند، هر چه را تو حلال بشمارى حلال، و آنچه را حرام بشمارى، حرام مى شمارند. البته تو چنین صلاحیت و اختیارى (در حلال و حرام) ندارى، ولى آنچه آنان را بر تو چیره ساخته، طمع بستن آنان به آنچه تو دارى، از دست رفتن علمایشان، چیرگى نادانى بر تو و آنان، و ریاست طلبى تو و آنان بوده است.
آیا نمى بینى که چقدر در نادانى و غرور فرو رفته اى، و مردم چقدر در گرفتارى و فتنه به سر مى برند؟! تو آنان را گرفتار کردى و مردم با دیدن وضع و موقعیت تو، دستاوردهاى خود را نادیده گرفته شیفته مقام و منصب تو شدند، و دل هایشان مشتاق است که به رتبه علمى تو نایل گردند، یا به مقام و منصب تو برسند، و بدین ترتیب در اثر رفتار و حرکت تو، در دریایى (از گمراهى) سقوط کردند که عمق آن ناپیداست و به گرفتارى اى دچار شدند که ابعاد آن نامعلوم است، خدا به داد ما و تو برسد که او فریاد رس (درماندگان) است.
اینک از تمام منصب ها و سمت هاى خویش کناره گیرى کن تا به پاکان و صالحان پیشیین بپیوندى ؛ آنان که اینک در کفن هاى پوسیده در آغوش خاک خفته اند، شکم هایشان به پشت هایشان چسبیده است، بین آنها و خدا هیچ حجاب وحایلى نیست، دنیا آنان را فریب نمى دهد و آنان شیفته دنیا نمى گردند (به دیدار خدا) دل بستند و آنگاه به (میعاد) معبود فرا خوانده شدند و چندى نگذشت که (به اسلاف خود) پیوستند. در صورتى که دنیا تو را در این سن پیرى وبا این مقام علمى و در این دم مرگ(5) این گونه گمراه و شیفته سازد، پس، از جوانان کم سن و سال، نادان، سست رأى، و اشتباه کار چه انتظارى مى توان داشت؟ «انا لله و انا الیه راجعون» به چه کسى باید پناه برد و از چه کسى باید چاره درماندگى را خواست؟ از مصیبت خود، و آنچه در تو مشاهده مى کنیم، به خدا شکوه مى کنیم و در این مصیبتى که توسط تو بر ما وارد شده انتظار اجر و پاداش از پیشگاه او داریم.
بنگر که چگونه سپاس خدا را که در خردى و بزرگى، به تو روزى داده به جاى آوردى؟ و چگونه در پیشگاه خدا که تو را در پرتو دینش در میان مردم آبرو بخشیده، تعظیم مى کنى؟ و چگونه حرمت کسوت الهى را که تو را در آن کسوت بین مردم پوشیده داشته حفظ مى کنى؟ و میزان نزدیکى یا دورى تو، نسبت به خدا که به تو دستور داده است به او نزدیک و تسلیم فرمانش باشى، تا چه حد است؟
تو را چه شده است که از خواب غفلت بیدار نمى شوى و از لغرش هایت توبه نمى کنى؟ و مى گویى:«به خدا سوگند هیچ وقت حرکتى براى خدا نکرده ام که در آن دین خدا را زنده کرده یا باطلى را از میان برده باشم»؟!
آیا این است شکر نعمت پروردگار که تو را حامل علوم دین قرار داده ست؟! چقدر مى ترسم که مصداق این سخن خدا در قران باشى که فرمود: «نماز را ضایع کردند و پیروى از شهوات نمودند و بزودى (کیفر) گمراهى خود را خواهند دید».(6)
خداوند تو را حامل (علوم) قرآن قرار داد و علم دین را نزد تو به ودیعت سپرد ولى تو آن را ضایع گردانیدى، خدا را سپاس مىگزاریم که ما را از گمراهى تو حفظ کرد، والسلام.(7)
پینوشتها:
(1). سوره ابراهیم، آیه 7.
(2). سوره آل عمران، آیه 187.
(3). سوره اعراف، آیه 169.
(4). سوره ذاریات، آیه 55.
(5). با توجه به اینکه تولد زهرى را در سال 58 ق و شهادت امام چهارم را در سال 94 یا 95 ق نوشته اند، اگر فرضا امام این نامه را در آخرهاى عمرش نوشته باشد، زهرى در آن زمان در حدود 36 سال داشته و پیر نبوده است. در اینجا چند احتمال وجود دارد و یکى از آنها این است که تولد زهرى پیش از سال 58 بوده است و در ضبط تاریخ تولد او اشتباه رخ داده است. چنانکه ابن خلکان تولد او را در سال 51 و ذهبى در سال 50 نوشته است.
(6). «أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوهفَ یَلهقَوهنَ غَیًّا» (سوره مریم: 59). در تفسیر جمله آخر آیه احتمال دیگر نیز داده شده است.
(7). حسن بن على بن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، تصحیح و تعلیق: على اکبر الغفارى، الطبعه الثانیه، موسسه النشر الاسلامى(التابعه) لجماعه المدرسین بقم المشرفه، 1404 ه.ق، ص 274-277؛ الموسوى المقرم، عبدالرزاق، الامام زین العابدین، قم، دارالشبسترى للمطبوعات، ص 154-159.
منبع: سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق(علیه السلام)، قم، 1390 ش.
امام سجاد(علیه السلام) پس از آن که انحرافات و جعلیات او را در احادیث مشاهده کرد نامه تند و کوبند و در عین حال خیرخواهانه و نصیحت آمیزى به وى نوشت که ترجمه آن بدین قرار است:
«خدا، ما و تو را از فتنه ها نگاه دارد و تو را از (گرفتارى به) آتش (دوزخ) حفظ کند، تو در حالتى قرار گرفته اى که هر کس این حالت تو را بشناسد، شایسته است به حال تو ترحم کند. نعمت هاى گوناگون خدا بر تو سنگینى کرده است: خداوند بدن تو را سالم، و عمرت را طولانى کرده است و چون خداوند تو را حامل علوم قرآن و فقیه و آشنا به احکام دین و عارف به سنت پیامبر قرار داده حجت او بر تو تمام گشته است.... خداوند در برابر این نعمت ها شکر آنها را بر تو واجب کرده و تو را به این وسیله آزمایش کرده است آنجا که فرموده: «لَئِن شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِید»؛ (اگر شکرگزارى کردید، حتما نعمت شما را افزون مىسازم و اگر ناسپاسى کردید، بى شک عذاب من سخت است).(1)
ببین فردا که در پیشگاه خدا ایستادى و خداوند از تو پرسید که شکر نعمت هاى او را چگونه گزاردى، و در برابر حجت هاى او چگونه به وظایف خود عمل کردى، وضع تو چگونه خواهد بود؟ گمان نکن که خداوند عذر تو را خواهد پذیرفت و از تقصیرت در خواهد گذشت، هرگز! خداوند در کتاب خود از علما پیمان گرفته است که حقایق را براى مردم بیان کنند، آنجا که فرموده است: «لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَکْتُمُونَهُ»؛ (آن [کتاب آسمانى] را براى مردم بیان کنید و کتمان نکنید).(2) بدان کمترین چیزى که کتمان کردى و سبکترین چیزى که بر دوش گرفتى، این است که وحشت ستمگر را به آرامش تبدیل کردى و چون به او نزدیک شدى و هر بارتو را دعوت کرد اجابت نمودى، راه گمراهى را براى او هموار ساختى. چقدر مى ترسم که در اثر گناهانت فردا جایگاهت با خیانت کاران یکى باشد و به خاطر آنچه به ازاى همکارى با ستمگران به چنگ آوردهاى، بازخواست شوی.
چیزهایى را که حق تو نبود، وقتى به تو دادند، گرفتى، و به شخصى نزدیک شدى که هیچ حقى را به کسى باز نگردانده است و هنگامى که او تو را به خود نزدیک کرد، هیچ باطلى را بر طرف نکردى و کسى را که دشمن خدا است، به دوستى برگزیدى.آیا چنین نبود که وقتى او تو را دعوت کرد و مقرب خود ساخت، (حاکمان) از تو محورى ساختند که سنگ آسیاب مظلمه هایشان را برگرد آن مىچرخد و تو را پلى قرار دادند که از روى آن به سوى کارهاى خلافشان عبور مى کنند و نردبانى ساختند که از آن به بام گمراهى و ضلالتشان بالا مى روند؟
تو (مردم را) به سوى گمراهى آنان دعوت مىکنى و راه آنان را طى مى کنى. آنان به وسیله تو، در(دل) علما ایجاد شک کردند و به وسیله تو دل هاى جاهلان را به سوى خود جذب نمودند. (تو آنقدر با وجهه دینى خود به آنان خدمت کردى که) نزدیک ترین وزرا و نیرومندترین یارانشان، به قدرى که تو فساد آنها را در چشم مردم صلاح جلوه دادى، نتوانسته اند به آنان کمک کنند و به اندازه تو باعث رفت و آمد و ارتباط خواص و عوام با آنان گردند.
آنچه (به عنوان حقوق و مقررى و جواهر و...) به تو داده اند، در مقابل آنچه (در توجیه اعمال خلافشان) از تو گرفته اند، چقدر ناچیز و کم ارزش است؟! چقدر اندک است آنچه (از دنیا) براى تو آباد کرده اند، اینک ببین چقدر (آخرت تو را) خراب کرده اند؟! بنگر چه مىکنى و مراقب خویشتن باش و بدان که دیگرى مواظب تو نخواهد بود، نفس خود را همچون یک شخص مسئول، مورد محاسبه قرار بده.
بنگر که شکر خدا را، که در خرد سالى و بزرگى با نعمتهاى خود تو را روزى داده، چگونه به جاى آوردى؟ چقدر مى ترسم که مشمول این سخن خدا باشى که فرموده است:
«فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْکِتَابَ یَأْخُذُونَ عَرَضَ هَـٰذَا الْأَدْنَىٰ وَیَقُولُونَ سَیُغْفَرُ لَنَا...»(3)؛ (بعد از آنان، فرزندانى جانشین آنها شدند که وارث کتاب [آسمانى تورات] گشتند [اما با این حال] متاع این دنیاى پست را مى گیرند [و بر حکم و فرمان خدا ترجیح مى دهند] و مى گویند: [اگر ما گنهکار باشیم] بزودى [از طرف پروردگار] بخشیده خواهیم شد).
تو در سراى جاوید نیستى، بلکه در جهانى هستى که اعلام کوچ کرده است مگرانسان پس از همسالان و همگنان خود چقدر در این دنیا مى ماند؟! خوشا به حال کسى که در دنیا (از گناهان خویش) بیمناک باشد، و بدا به حال کسى که مى میرد و گناهانش بعد از وى مى ماند.
هشیار و بیدارباش که بدین وسیله به تو اعلام خطر شد،(و در جهت اصلاح خویش) گام پیش بنه که (فعلا) به تو مهلت داده شده است. تو با نادان طرف نیستى، و آن کس (خدا) که حساب اعمال تو را نگه مىدارد، هرگز (از لغزش هایت) غافل نمى شود. آماده سفر باش که سفر دورى در پیش دارى، گناهانت را درمان کن که دلت سخت بیمار شده است.
گمان نکن که من مىخواستم تو را سرزنش و ملامت و نکوهش کنم، نه، خواستم خداوند اشتباهات گذشته تو را جبران کند و دین از دست رفته ات را به تو باز گرداند، ودر این کار، سخن خدا را یاد کردم که فرمود:
«وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَى * تَنفَعُ الْمُؤْمِنِینَ»(4)؛ (تذکر بده زیرا تذکر براى مومنان سودمند است.)
یاد همسالان وهمگنان خویش را که درگذشته اند و تو تنها مانده اى، از خاطر برده اى، بنگر آیا آن گونه که تو گرفتار (و آلوده) شدى آنان گرفتار شدند؟ آیا آنچنان که تو سقوط کردى، سقوط کردند؟ آیا تو امر نیکى را یاد کردى که آنان آن را نادیده گرفتند؟ آیا چیزى را تو دانستى که آنان ندانستند؟ نه، چنین نیست، بلکه در اثر موقعیتى که پیدا کردى، در چشم عوام منزلت و احترام یافتى و وضع تو آنان را به زحمت افکند؛ زیرا از رأى تو پیروى مى کنند و به دستور تو عمل مى نمایند، هر چه را تو حلال بشمارى حلال، و آنچه را حرام بشمارى، حرام مى شمارند. البته تو چنین صلاحیت و اختیارى (در حلال و حرام) ندارى، ولى آنچه آنان را بر تو چیره ساخته، طمع بستن آنان به آنچه تو دارى، از دست رفتن علمایشان، چیرگى نادانى بر تو و آنان، و ریاست طلبى تو و آنان بوده است.
آیا نمى بینى که چقدر در نادانى و غرور فرو رفته اى، و مردم چقدر در گرفتارى و فتنه به سر مى برند؟! تو آنان را گرفتار کردى و مردم با دیدن وضع و موقعیت تو، دستاوردهاى خود را نادیده گرفته شیفته مقام و منصب تو شدند، و دل هایشان مشتاق است که به رتبه علمى تو نایل گردند، یا به مقام و منصب تو برسند، و بدین ترتیب در اثر رفتار و حرکت تو، در دریایى (از گمراهى) سقوط کردند که عمق آن ناپیداست و به گرفتارى اى دچار شدند که ابعاد آن نامعلوم است، خدا به داد ما و تو برسد که او فریاد رس (درماندگان) است.
اینک از تمام منصب ها و سمت هاى خویش کناره گیرى کن تا به پاکان و صالحان پیشیین بپیوندى ؛ آنان که اینک در کفن هاى پوسیده در آغوش خاک خفته اند، شکم هایشان به پشت هایشان چسبیده است، بین آنها و خدا هیچ حجاب وحایلى نیست، دنیا آنان را فریب نمى دهد و آنان شیفته دنیا نمى گردند (به دیدار خدا) دل بستند و آنگاه به (میعاد) معبود فرا خوانده شدند و چندى نگذشت که (به اسلاف خود) پیوستند. در صورتى که دنیا تو را در این سن پیرى وبا این مقام علمى و در این دم مرگ(5) این گونه گمراه و شیفته سازد، پس، از جوانان کم سن و سال، نادان، سست رأى، و اشتباه کار چه انتظارى مى توان داشت؟ «انا لله و انا الیه راجعون» به چه کسى باید پناه برد و از چه کسى باید چاره درماندگى را خواست؟ از مصیبت خود، و آنچه در تو مشاهده مى کنیم، به خدا شکوه مى کنیم و در این مصیبتى که توسط تو بر ما وارد شده انتظار اجر و پاداش از پیشگاه او داریم.
بنگر که چگونه سپاس خدا را که در خردى و بزرگى، به تو روزى داده به جاى آوردى؟ و چگونه در پیشگاه خدا که تو را در پرتو دینش در میان مردم آبرو بخشیده، تعظیم مى کنى؟ و چگونه حرمت کسوت الهى را که تو را در آن کسوت بین مردم پوشیده داشته حفظ مى کنى؟ و میزان نزدیکى یا دورى تو، نسبت به خدا که به تو دستور داده است به او نزدیک و تسلیم فرمانش باشى، تا چه حد است؟
تو را چه شده است که از خواب غفلت بیدار نمى شوى و از لغرش هایت توبه نمى کنى؟ و مى گویى:«به خدا سوگند هیچ وقت حرکتى براى خدا نکرده ام که در آن دین خدا را زنده کرده یا باطلى را از میان برده باشم»؟!
آیا این است شکر نعمت پروردگار که تو را حامل علوم دین قرار داده ست؟! چقدر مى ترسم که مصداق این سخن خدا در قران باشى که فرمود: «نماز را ضایع کردند و پیروى از شهوات نمودند و بزودى (کیفر) گمراهى خود را خواهند دید».(6)
خداوند تو را حامل (علوم) قرآن قرار داد و علم دین را نزد تو به ودیعت سپرد ولى تو آن را ضایع گردانیدى، خدا را سپاس مىگزاریم که ما را از گمراهى تو حفظ کرد، والسلام.(7)
پینوشتها:
(1). سوره ابراهیم، آیه 7.
(2). سوره آل عمران، آیه 187.
(3). سوره اعراف، آیه 169.
(4). سوره ذاریات، آیه 55.
(5). با توجه به اینکه تولد زهرى را در سال 58 ق و شهادت امام چهارم را در سال 94 یا 95 ق نوشته اند، اگر فرضا امام این نامه را در آخرهاى عمرش نوشته باشد، زهرى در آن زمان در حدود 36 سال داشته و پیر نبوده است. در اینجا چند احتمال وجود دارد و یکى از آنها این است که تولد زهرى پیش از سال 58 بوده است و در ضبط تاریخ تولد او اشتباه رخ داده است. چنانکه ابن خلکان تولد او را در سال 51 و ذهبى در سال 50 نوشته است.
(6). «أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوهفَ یَلهقَوهنَ غَیًّا» (سوره مریم: 59). در تفسیر جمله آخر آیه احتمال دیگر نیز داده شده است.
(7). حسن بن على بن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، تصحیح و تعلیق: على اکبر الغفارى، الطبعه الثانیه، موسسه النشر الاسلامى(التابعه) لجماعه المدرسین بقم المشرفه، 1404 ه.ق، ص 274-277؛ الموسوى المقرم، عبدالرزاق، الامام زین العابدین، قم، دارالشبسترى للمطبوعات، ص 154-159.
منبع: سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق(علیه السلام)، قم، 1390 ش.