واژه انفال در قرآن کریم
پرسش :
واژه «انفال» در قرآن در چه معانی استعمال شده است؟
پاسخ :
خداوند در ابتدای سوره «انفال» می فرماید: «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الاَنْفَالِ قُلِ الاَنْفَالُ للهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللهَ وَ أَصْلِحُوا ذَاتَ بَیْنِکُمْ وَ أَطِیعُوا اللهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ کُنتُمْ مُّؤْمِنِینَ»؛ (از تو درباره انفال سؤال مى کنند؛ بگو: انفال مخصوص خدا و پیامبر است؛ پس، از[مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید؛ و خصومتهایى را که در میان شماست، اصلاح کنید و اگر ایمان دارید خدا و پیامبرش را اطاعت کنید).
مورد اوّل آن پیرامون فضیلت نماز شب است، که در آیه شریفه 79 سوره اسراء منعکس شده است: «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَّحْمُوداً»؛ (و پاسى از شب را از خواب برخیز، و قرآن [و نماز] بخوان. این یک وظیفه اضافى براى توست، امید است پروردگارت تو را به مقامى در خورِ ستایش برساند).
مورد دوّم در مورد حضرت ابراهیم(علیه السلام) و نوه اش حضرت یعقوب(علیه السلام) است. به این مطلب، که در آیه شریفه 72 سوره «انبیاء» آمده، توجّه فرمایید: «وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ نَافِلَةً وَ کُلّاً جَعَلْنَا صَالِحِینَ»؛ (و اسحاق، و ـ علاوه بر او ـ یعقوب را به وى بخشیدیم، و همه آنان را افرادى صالح قرار دادیم).
خداوند به حضرت ابراهیم(علیه السلام) که تا سن پیرى فرزندى نداشت دو فرزند به نام هاى اسماعیل و اسحاق بخشید و اضافه بر آن دو، نوه اى به نام یعقوب از نسل اسحاق به وى عنایت کرد. نتیجه این که انفال در لغت و استعمالات قرآنى به معناى اضافات است.
در ادامه آیه آمده است: «وَ اَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ»؛ (و خصومتهایى که در بین شماست اصلاح کنید) ممکن است این جا این سوال مطرح شود که خوب ارتباط آشتى کنان و غنائم چیست که در ادامه آیه آمده است؟ و این جمله چه ارتباطى به انفال و غنائم جنگى دارد؟
در جواب باید گفت: توجّه به شأن نزول آیه شریفه، ارتباط جمله مذکور را با انفال روشن مى سازد. توجّه فرمایید:
دو نفر از سربازان اسلام در یکى از جنگها بر سر غنائم با یکدیگر درگیر شدند. کار به خشونت و حرفهاى درشت کشید، آیه نازل شد که غنائم متعلّق به شما نیست، بلکه مربوط به خدا و رسول است و هر کس را که پیامبر صلاح بداند در آن سهیم مى کند. سپس به پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور داده شد که خصومت حاصل شده بین آن دو نفر را برطرف کرده، و آنها را با هم آشتى دهد.(1)
معناى دیگر انفال ملک هاى بلامالک در پهنه جهان هستى است، که عمده آنها به شرح زیر است:
1. زمینهاى موات
2. جنگلها
3. سواحل دریاها
4. کوه ها
5. درّه ها
6. بیشه ها
7. مراتعى که در حریم آبادى ها نیست.
8. زمینهایى که قبلاً مالک داشته، ولى مالکانش از آنجا کوچ کرده، و از املاک خود اعراض نموده اند.
تمام این گونه زمینها تعلّق به حکومت اسلامى دارد، و هر کس بخواهد آن را تملّک کند و مورد استفاده قرار دهد باید با اجازه حکومت اسلامى باشد. که پس از کسب اجازه و احیاى زمینها، شرعاً مالک آن مى شود.
فلسفه این اجازه آن است که تنها عدّه اى از ثروتمندان پنجه نیندازند، و این اراضى را تصرف و احیا و تملّک نکنند. بلکه مطابق مصالح و در حدّ مصلحت جامعه اسلامى از سوى حکومت اسلامى به افراد اجازه احیاى زمینهاى مذکور داده شود.
پی نوشت:
(1). مجمع البیان فى تفسیر القرآن، طبرسى، فضل بن حسن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 شمسی، چاپ سوم، ج 4، ص 796.
منبع: از تو سوال مى کنند، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: علیان نژادى، ابوالقاسم، مدرسة امام على بن ابى طالب(علیه السلام)، قم، 1387 شمسی، چاپ دوم، ص 167.
خداوند در ابتدای سوره «انفال» می فرماید: «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الاَنْفَالِ قُلِ الاَنْفَالُ للهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللهَ وَ أَصْلِحُوا ذَاتَ بَیْنِکُمْ وَ أَطِیعُوا اللهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ کُنتُمْ مُّؤْمِنِینَ»؛ (از تو درباره انفال سؤال مى کنند؛ بگو: انفال مخصوص خدا و پیامبر است؛ پس، از[مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید؛ و خصومتهایى را که در میان شماست، اصلاح کنید و اگر ایمان دارید خدا و پیامبرش را اطاعت کنید).
واژه انفال
انفال در لغت به معناى اضافات است. نمازهاى مستحبّى را از آن جهت نافله گفته اند که اضافه بر نماز واجب است. کلمه انفال تنها دو بار در قرآن مجید آمده، که آن هم در آیه اوّل سوره «انفال» است. همان گونه که واژه نافله نیز دو بار در قرآن مجید ذکر شده است:مورد اوّل آن پیرامون فضیلت نماز شب است، که در آیه شریفه 79 سوره اسراء منعکس شده است: «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَاماً مَّحْمُوداً»؛ (و پاسى از شب را از خواب برخیز، و قرآن [و نماز] بخوان. این یک وظیفه اضافى براى توست، امید است پروردگارت تو را به مقامى در خورِ ستایش برساند).
مورد دوّم در مورد حضرت ابراهیم(علیه السلام) و نوه اش حضرت یعقوب(علیه السلام) است. به این مطلب، که در آیه شریفه 72 سوره «انبیاء» آمده، توجّه فرمایید: «وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ نَافِلَةً وَ کُلّاً جَعَلْنَا صَالِحِینَ»؛ (و اسحاق، و ـ علاوه بر او ـ یعقوب را به وى بخشیدیم، و همه آنان را افرادى صالح قرار دادیم).
خداوند به حضرت ابراهیم(علیه السلام) که تا سن پیرى فرزندى نداشت دو فرزند به نام هاى اسماعیل و اسحاق بخشید و اضافه بر آن دو، نوه اى به نام یعقوب از نسل اسحاق به وى عنایت کرد. نتیجه این که انفال در لغت و استعمالات قرآنى به معناى اضافات است.
انفال در آیه شریفه
منظور از انفال در آیه شریفه ممکن است غنائم جنگى باشد، و ارتباط غنائم جنگى با معناى لغوى انفال از آن جهت است که چون هدف مسلمانان از جنگ و جهاد در راه خداوند کسب رضایت پروردگار است، اگر غنیمتى نصیب آنها شود اضافه بر مقصد اصلى است، لذا انفال را به غنائم جنگى تفسیر کرده اند. ضمناً از این آیه استفاده مى شود که باید هدف مسلمانان واقعى در جهاد انجام وظیفه و جلب رضایت پروردگار باشد، و غنیمت جنگى یک هدف فرعى و اضافى است.در ادامه آیه آمده است: «وَ اَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ»؛ (و خصومتهایى که در بین شماست اصلاح کنید) ممکن است این جا این سوال مطرح شود که خوب ارتباط آشتى کنان و غنائم چیست که در ادامه آیه آمده است؟ و این جمله چه ارتباطى به انفال و غنائم جنگى دارد؟
در جواب باید گفت: توجّه به شأن نزول آیه شریفه، ارتباط جمله مذکور را با انفال روشن مى سازد. توجّه فرمایید:
دو نفر از سربازان اسلام در یکى از جنگها بر سر غنائم با یکدیگر درگیر شدند. کار به خشونت و حرفهاى درشت کشید، آیه نازل شد که غنائم متعلّق به شما نیست، بلکه مربوط به خدا و رسول است و هر کس را که پیامبر صلاح بداند در آن سهیم مى کند. سپس به پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور داده شد که خصومت حاصل شده بین آن دو نفر را برطرف کرده، و آنها را با هم آشتى دهد.(1)
معناى دیگر انفال ملک هاى بلامالک در پهنه جهان هستى است، که عمده آنها به شرح زیر است:
1. زمینهاى موات
2. جنگلها
3. سواحل دریاها
4. کوه ها
5. درّه ها
6. بیشه ها
7. مراتعى که در حریم آبادى ها نیست.
8. زمینهایى که قبلاً مالک داشته، ولى مالکانش از آنجا کوچ کرده، و از املاک خود اعراض نموده اند.
تمام این گونه زمینها تعلّق به حکومت اسلامى دارد، و هر کس بخواهد آن را تملّک کند و مورد استفاده قرار دهد باید با اجازه حکومت اسلامى باشد. که پس از کسب اجازه و احیاى زمینها، شرعاً مالک آن مى شود.
فلسفه این اجازه آن است که تنها عدّه اى از ثروتمندان پنجه نیندازند، و این اراضى را تصرف و احیا و تملّک نکنند. بلکه مطابق مصالح و در حدّ مصلحت جامعه اسلامى از سوى حکومت اسلامى به افراد اجازه احیاى زمینهاى مذکور داده شود.
پی نوشت:
(1). مجمع البیان فى تفسیر القرآن، طبرسى، فضل بن حسن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 شمسی، چاپ سوم، ج 4، ص 796.
منبع: از تو سوال مى کنند، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: علیان نژادى، ابوالقاسم، مدرسة امام على بن ابى طالب(علیه السلام)، قم، 1387 شمسی، چاپ دوم، ص 167.