چگونگی پوشش مردان در اسلام؛ بایدها و نبایدها (بخش دوم)

بر اساس تعالیم اسلام پوشش مناسب مردان از دو مؤلفه اصلی برخوردار است؛ مولفه اول پرهیز از پوشیدن لباس­ های حرام است که در قسمت اول این مقاله به تفصیل در این باره بحث کردیم. در ادامه به مولفه دوم می­ پردازیم. با ما همراه باشید.
Wednesday, June 27, 2018
الوقت المقدر للدراسة:
مؤلف: سیدروح الله حسین پور
موارد بیشتر برای شما
چگونگی پوشش مردان در اسلام؛ بایدها و نبایدها (بخش دوم)
در روایات اسلامی، پوشیدن لباس سفید و پرهیز از لباس مشکی به مردان توصیه شده است.
 
چکیده : بر اساس تعالیم اسلام پوشش مناسب مردان از دو مؤلفه اصلی برخوردار است؛ مولفه اول پرهیز از پوشیدن لباس­ های حرام است که در قسمت اول این مقاله به تفصیل در این باره بحث کردیم. در ادامه به مولفه دوم می­ پردازیم. با ما همراه باشید.

تعداد کلمات 1210 /  تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
 
چگونگی پوشش مردان در اسلام؛ بایدها و نبایدها

مقدمه

بر اساس تعالیم اسلام پوشش مناسب مردان از دو مؤلفه اصلی برخوردار است، مولفه اول پرهیز از پوشیدن لباس­ های حرام است که در قسمت اول این مقاله به تفصیل درباره ویژگی­ های این لباس ­ها بحث کردیم. در قسمت دوم این مقاله به مولفه دوم می­ پردازیم.
 

دوم: استفاده از رنگ های روشن و پرهیز از رنگ مشکی

رنگ برگزیده و انتخاب اول اسلام، رنگ سفید است که پیامبر خدا (ص) می فرماید:
لیس من ثیابکم شی ء احسن من البیاض فالبسوه؛[1]هیچ لباسی بهتر از لباس سفید نیست، پس لباس سفید بپوشید.
 بعد از رنگ سفید، رنگ های زرد و سبز از طرف اولیای دین توصیه در رنگ­های برگزیده اسلام است، مگر این که بر حسب نیاز و مقتضیات فصلی و بینی و... ضرورتی به جز آن پیش آید.
در مقابل رنگ سفید، رنگ سیاه قرار دارد که نگاه آغازین اسلام به این رنگ، نگاهی منفی است که هرگز آن را در حالات عادی و زمینه های روزمره زندگی به عنوان یک رنگ مطلوب برنمی­گزیند.

در خصوص علت کراهت رنگ مشکی دلایل مختلفی از روایات اهل بیت ها یافت می شود که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
 

الف) تصریح معصومین برکراهت از پوشیدن لباس مشکی

معصومین(ع) نه تنها خود از پوشیدن لباس مشکی اکراه داشتند، بلکه دیگران را از پوشیدن آن نهی کرده و در سخنان خود به صراحت این گونه لباس را مکروه اعلام می کردند. در یکی از این روایات پیامبر خدا فرمودند:
یکره السّواد إلّا فی ثلاثة العمامه و الخفّ و الکساء؛[2]لباس سیاه مکروه است مگر در سه مورد: عمامه، چکمه و عبا.
و در بیان دیگری این رنگ را رنگ شیطان و فرعون و نماد طغیانگری و ظلم و ظلمت معرفی می کنند و می فرمایند:
لاتلبسوا السّواد فإنه لباس فرعون؛[3]لباس سیاه نپوشید که لباس فرعون است.
 

ب) عدم سنخیت لباس مشکی با پاکیزگی و نظافت

در حدیثی از رسول خدا(ص) می خوانیم:
البسوا البیاض فأنّه أطیب و أطهر؛[4] لباس سفید بپوشید که آن پاکتر و پاکیزه تر است.
چرا که لباس سفید به جهت زمینه سفید و یک نواخت خود، قادر است کمترین آلودگی به گرد و غبار و کثافات و مواد زاید محیط را نشان داده و توجه شخص را برای رفع آلودگی ها جلب کند. اما رنگ مشکی فاقد این ویژگی برجسته بوده و آلودگی ها را در خود می پوشاند و به همین نسبت به دلیل معلوم نشدن آلودگی ها از نظافت و پاکیزگی فاصله می گیرد.
 

ج) لباس مشکی نماد دشمنان اهل بیت(ع)

از دیگر جنبه هایی که در خصوص علت کراهت لباس سیاه از سخنان معصومین یافت می شود، جنبه های سیاسی این مسئله است. عباسیان در طول قیام خود، داعیه خونخواهی شهدای اهل بیت  (ع) را داشتند و وقتی به قدرت رسیدند، دولت خود را دولت آل محمد(ص) و ادامه خلافت علی بن ابیطالب (ع) خواندند و لباس سیاه را برای نشان دادن تداوم ماتم و و مشان در فقدان عزت پیامبر(ص) و مصائب اهل بیت (ع) انتخاب کردند.[5]
براساس منابع تاریخی، پس از قتل فجیع زید و یحیی، آتش خشم مردم علیه رژیم اموی زبانه کشید و در خراسان بزرگ آن روز، شهری باقی نماند که مردمش، لباس سیاه نپوشیده باشند. قیام ابومسلم و ظهور سیاه جامگان عباسی نیز دقیقا در همین دوره حساس تاریخی صورت گرفت. بنی عباس که در بحبوحه قیام زید و یحیی، خود و پیروان خویش را از معرکه و جنگ با بنی امیه و خطرات ناشی از آن برکنار داشته بودند، اوضاع و شرایط را مناسب بهره برداری دیدند و به بهانه خونخواهی شهدای مظلوم کربلا و زید و یحیی، پرچم سیاه و سیاه پوشی را ابزار اعلام عزای شهدای اهل بیت و ساختند و با این ترفند دوستداران اهل بیت را پیرامون خود گرد آوردند و برای آنکه این تبلیغ ظاهری را در اذهان مردم زنده نگه دارند، پس از به قدرت رسیدن، سیاهی پرچم و لباس را شعار همیشگی خویش ساختند. به دلیل همین فریبندگی ظاهری بود که امام صادق(ع) و دیگر ائمه ای به رنگ و لباس سیاه خرده می گرفتند، یعنی مخالفت امام در این موارد، به سیاه پوشی رسمی و خاصی بود که از سوی بنی عباس تحمیل شده بود و نماد بستگی و اطاعت از حکومت ستمگران به شمار می آمد.[6]


- جواز پوشش لباس مشکی در عزاداری ها

همانگونه که گفته شد، مخالفت معصومین علیهم السلام با لباس مشکی بیشتر ناظر به مسائل سیاسی و بهداشتی آن است، نه ممنوعیت سیاه پوشی در عزا و ماتم؛ به ویژه در مصائب اهل بیت ، علاوه بر اینکه انتخاب پوشاک سیاه به نشانه عزادار بودن از قدیم الایام در بین تمام ملل و قبایل مرسوم بوده است.
شخص عزادار با پوشیدن لباس مشکی، دیگران را آگاه می سازد که به جهت عدم آمادگی روحی، از برخورد سرد و بی روح و بی مایه و بی تفاوت او چیزی به دل نگیرند، یا بی جا از وی توقع ابراز لطف و محبت، یا اظهار شوق و ذوق در دیدارها نداشته باشند[7]. گذشته از این که برخی روایات نشان می دهد خود ائمه و نیز در عزاداری ها لباس مشکی می پوشیدند.
بنابر نقل ابن ابی الحدید، امام حسن(ع) در سوگ امیرالمؤمنان علی(ع)  جامه سیاه بر تن کرد و با همین جامه به میان مردم آمد و برای آنان خطبه خواند.[8] روایت شده: «وقتی امام حسین(ع) با شهید شد، زنان بنی هاشم لباس سیاه پوشیدند و امام زین العابدین(ع) برای آنها طعام تهیه می کردند.[9] از این روایت گرچه امر به پوشیدن لباس در عزای ابا عبدالله(ع) استفاده نمی­شود، معلوم می گردد کار جایزی است، چون امام زین العابدین (ع) کار زنان بنی هاشم را نهی نکرده و امضا فرموده است. شاید از آن تاریخ این کار به صورت یک سنت و رسم بین شیعه در ایام عزای ائمه در آمده است. حتی در مسیحیت و اقوام دیگر هم معمول است که در مجالس عزا، لباس سیاه می پوشند و از نظر جامعه شناسی هم یک سمبل شناخته شده است.

منبع:
موسوی؛ سید حسن (1394)، مد و مدگرایی و جایگاه آن در سبک زندگی اسلامی، انتشارات بوستان کتاب، قم، چاپ اول.

بیشتر بخوانید:
چگونگی پوشش مردان در اسلام؛ بایدها و نبایدها (بخش اول)
عفاف و حیا در اسلام؛ چرا و چگونه؟
پوشش و آرایش در اسلام؛ بایدها و نبایدها (بخش اول)
پوشش و آرایش در اسلام؛ بایدها و نبایدها (بخش دوم)
ممنوعیت استفاده از طلا برای مردان؛ بایدها و نبایدها 


 پی نوشت :
[1] مکارم الأخلاق، ص ۱۰۴، فی لبس الثیاب البیض.
[2] الخصال، ج ۱، ص ۱۴۸
[3] بحارالأنوار، ج ۱۰، ص ۹۳.
[4] الکافی، ج ۶ ص ۴۴۵.
[5] نک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۷، ص ۱۷۲؛ ابراهیم حسن، تاریخ الاسلام، ج ۱،
ص ۴۰۸ و ج ۲، ص ۴۴۷ - ۴۴۸.
[6] سیاه پوشی در سوگ ائمه نور، ص ۱۹۵ - ۲۰۰.
[7] نک: احمد صبوراردوبادی، آیین بهزیستی در اسلام، قم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۷ ش؛ اول، ج ۲، ص ۹۶ تا ۱۰۰.
[8] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۶، ص ۲۲.
[9] وسائل الشیعة، ج ۲، ص ۸۹۰.


نظرات کاربران
ارسل تعليقاتك
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
سبک زندگی ذات صلة