کودک از این که دیگران او را کنار والدین خود ببینند احساس غرور می کرد، اما نوجوانی اینگونه نیست.
شکایت های والدین از نوجوانان
برای پدر و مادر، نوجوانی فرزند با کودکی او بسیار متفاوت است. روبه رو شدن با این تفاوت ها گاهی اوقات برای والدین بسیار دردناک است و این درد را فقدان می نامند. همین فقدان باعث می شود روابط والدین و نوجوان رو به سردی رود، چند تا از این کمبودها را که باعث می شود طرفین شروع به شکوه و شکایت کنند، در نظر بگیرید.
والدین اغلب این طور گله و شکایت می کنند:
والدین اغلب این طور گله و شکایت می کنند:
- کودک دلش می خواست، اوقات شبانه روز را در کنار والدین بگذراند، اما نوجوان دلش می خواهد از پدر و مادر بیشتر فاصله بگیرد و اوقات فراغت را بیشتر درکنار دوستانش سپری کند.
- کودک والدین خود را خیلی دوست داشت، حتی آنان را می پرستید و هرچه می گفتند بدون چون و چرا قبول داشت، اما حالا که نوجوان شده است، بیشتر از والدین خود انتقاد می کند.
- کودک هرچه در دل خود داشت برای والدین بازگو می کرد، اما جوان دلش می خواهد در مورد مسائل خصوصی خود رازدار باشد و والدین کمتر از اسرار او سر در بیاورند.
- کودک، با هرچه والدین به او می گفتند موافق بود، اما نوجوان در مقابل والدین (چه به صورت فعال، چه غیرفعال) دست به مقاومت می زند.
- کودک دوست داشت والدین خود را راضی نگه دارد. اما نوجوان به نظر می رسد، بیشتر دلش می خواهد با عقیده و نظر والدین مخالفت کند.
- کودک از این که دیگران او را کنار والدین خود ببینند احساس غرور می کرد، اما نوجوان اغلب از این که دیگران او را در کنار والدین ببینند خجالت می کشد.
- کودک محبت فیزیکی والدین را دوست داشت، اما نوجوان ترجیح می دهد والدین کمتر تماس محبت آمیز با او داشته باشند.
شکایت نوجوانان از والدین
نوجوانان هم از والدین خود شکایت دارند و به این صورت نارضایتی خود را اعلام می کنند:
- والدین که در کودکی با من رفتار گرم و صمیمی توأم با آرامش و خونسردی داشتند، تغییر کرده اند، اکثر اوقات نگران و عصبی هستند.
- والدین که وقتی کودک بودم به من اطمینان کامل داشتند، حالا اغلب مرا مؤاخذه می کنند و رفتارشان مشکوک است.
- والدین که از من رضایت کامل داشتند و حرف های مرا می پذیرفتند، حالا بیشتر از من انتقاد می کنند و از من ناراضی اند.
- والدین که قبلا وقتی من در اطرافشان بودم خوشحال بودند، حالا دلشان می خواهد بیشتر کارهایم را خودم به طور مستقل انجام دهم، به علاوه کارهای مورد علاقه ی آنان را هم انجام دهم.
- والدین که در گذشته و در دوران کودکی با من بازی می کردند و با هم اوقات خوشی را سپری می کردیم، حالا با من رفتار خیلی خشکی دارند و همیشه به من دستور می دهند و از من می خواهند بعضی از کارهای مربوط به اداره ی خانه را انجام دهم.
- والدین که در دوران کودکی مرا تشویق می کردند و به من آزادی عمل می دادند، حالا مرا محدود می کنند و خواسته های مرا نمی پذیرند.
- والدین که در دوران کودکی هم صحبت های بسیار خوب و جالبی بودند، حالا حضور من در اطرافشان حوصله شان را سر می برد.
سردی روابط والدین و نوجوان
با فرا رسیدن نوجوانی، کودک این جمع گرم و صمیمی، تبدیل به فردی سرد و غیر صمیمی می شود که برای هر دو طرف نارضایتی ایجاد می کند. چون هریک از طرفین، هر چه پیش می رود، بیشتر بر خلاف نظر دیگری رفتار می کند. از نظر هریک (والدین و نوجوان) طرف مقابل که هرگز کاری را اشتباه انجام نمی داد، حالا به ندرت کاری را درست انجام می دهد. این جا چه کسی را برای این رفتار فرسایشی باید مقصر دانست؟ هر دو طرف می خواهند، بدانند چه کسی مسئول همه ی این هاست؟
والدین با حالتی پرخاشگرانه از نوجوان می پرسند: «تو بچه ی خوبی بودی، برای تو چه اتفاقی افتاده است؟» نوجوان با حالتی آزرده در پاسخ می گوید: «خب، شماها هم پدر و مادر خوبی بودید، چرا اینطوری شدید؟» این که والدین و نوجوان یکدیگر را مقصر بدانند هیچ مشکلی حل نمی شود و پاسخی برای پرسش های هیچ یک از طرفین به دست نمی آید، زیرا آنچه باعث همه ی این مشکلات شده، تغییرات دوران نوجوانی است. بهتر است بدانید که وقتی کودک به نوجوانی می رسد علایق مشترک بین والدین و نوجوان بیشتر از حدی است که تصور می کنند، در واقع والدین و نوجوان شکوه و شکایت های مشترک دارند:
«شما هیچ وقت به حرف های من گوش نمی کنید.»
«کارهایی را که از تو می خواهم انجام نمی دهی.»
«هر کاری را به تعویق می اندازی.»
«تو هیچ وقت برای کارهایی که انجام می دهم، از من تشکر نمی کنی.»
«تو همیشه از من انتقاد می کنی.»
«تو زیادہ طلب هستی.»
«تو همیشه با من بد برخورد می کنی.»
تحمل این تغییرات برای هر دو طرف مشکل است.
والدین با حالتی پرخاشگرانه از نوجوان می پرسند: «تو بچه ی خوبی بودی، برای تو چه اتفاقی افتاده است؟» نوجوان با حالتی آزرده در پاسخ می گوید: «خب، شماها هم پدر و مادر خوبی بودید، چرا اینطوری شدید؟» این که والدین و نوجوان یکدیگر را مقصر بدانند هیچ مشکلی حل نمی شود و پاسخی برای پرسش های هیچ یک از طرفین به دست نمی آید، زیرا آنچه باعث همه ی این مشکلات شده، تغییرات دوران نوجوانی است. بهتر است بدانید که وقتی کودک به نوجوانی می رسد علایق مشترک بین والدین و نوجوان بیشتر از حدی است که تصور می کنند، در واقع والدین و نوجوان شکوه و شکایت های مشترک دارند:
«شما هیچ وقت به حرف های من گوش نمی کنید.»
«کارهایی را که از تو می خواهم انجام نمی دهی.»
«هر کاری را به تعویق می اندازی.»
«تو هیچ وقت برای کارهایی که انجام می دهم، از من تشکر نمی کنی.»
«تو همیشه از من انتقاد می کنی.»
«تو زیادہ طلب هستی.»
«تو همیشه با من بد برخورد می کنی.»
تحمل این تغییرات برای هر دو طرف مشکل است.
نویسنده: کارل پیکارد
منبع: کتاب «دوران نوجوانی فرزندتان را دریابید»