المسیر الجاریه :
بینوایم، نوای من، مهدیست
بینوایم، نوای من، مهدیست <br />
دردمندم، دوای من مهدیست<br />
من غریبم در این زمان، ولی <br />
مونس و آشنای من، مهدیست
روز آدینه شد و تشنه ی دیدار توام
روز آدینه شد و تشنه ی دیدار توام<br />
سالیانیست که سرگشته بازار توام<br />
بوی پیراهن تو میرسد از راه کنون<br />
یوسفا دیده به راه تو و بیمار توام<br />
آقا بیا که فاجعه از حد گذشته است
آقا بیا که فاجعه از حد گذشته است<br />
انسان ز مرز هر چه نباید گذشته است<br />
آقا بیا ببین که چه ها در زمان ما<br />
بر امت مسیح و محمد گذشته است
ای وعدۀ خدا ز چه تأخیر کرده ای؟
ای وعدۀ خدا ز چه تأخیر کرده ای؟<br />
دیگر برای آمدنت دیر کرده ای<br />
در اشتیاق پیرهنت سالیان سال<br />
یعقوب چشم های مرا پیر کرده ای
دلم می خواست مثل گل شبی بودی در آغوشم
دلم می خواست مثل گل شبی بودی در آغوشم<br />
از این رو می بردم حسرت همیشه بر عبای تو<br />
هوای چشم های من همیشه تا ابد ابری است<br />
که دارم در دلم یاد تو و در سر هوای تو<br />
شبی ای کاش چشمم فرش می شد زیر پای تو
شبی ای کاش چشمم فرش می شد زیر پای تو<br />
و من قربانی چشم تو می گشتم، فدایِ تو<br />
به مژگان می زدم جارو کف کفش تو را امّا<br />
به جنت هم نمی دادم، کفی از خاک پای تو<br />
تا کی برای آمدنت لحظه بشمرم
تا کی برای آمدنت لحظه بشمرم<br />
از اینکه غایبی ز نظر سخت دل پُرم<br />
آقا دلم برای شما لک زده ولی<br />
می دانم اینکه هیچ به دردت نمیخورم<br />
دلها مصفا می شود وقتی بیایی
گنبد بسازی در بقیع مثل خراسان<br />
دلها مصفا می شود وقتی بیایی<br />
در کوفه وقتی روضه ی زینب بخوانی<br />
هر دیده دریا می شود وقتی بیایی<br />
شب های جمعه روضه در صحن اباالفضل<br />
هر هفته بر پا...
من عاشق و مامور به صبرم، یا، نه؟
من عاشق و مامور به صبرم، یا، نه؟<br />
در فکر شب اول قبرم، یا، نه؟<br />
چندیست که ازخودم سوالی دارم<br />
من منتظر امام عصرم، یا، نه؟
پُر میکند خاک از حضورش ساغرش را
پُر میکند خاک از حضورش ساغرش را<br />
سرشار از گُل میکند پا تا سرش را<br />
آن روز حتی آفتاب روشنیبخش<br />
حس میکند دستان سایهگسترش را<br />