المسیر الجاریه :
صفای خیمۀ سبزت کجا؟! بهشت کجا؟
صفای خیمۀ سبزت کجا؟! بهشت کجا؟<br />
بهشت را تو سرای سرور خواهی کرد<br />
نشسته منتظر رجعتت ستارۀ صبح<br />
قسم به کعبه که روزی ظهور خواهی کرد<br />
به شوق آن که بیابی تو عطر یاسین را<br />
ز کوچه...
و ای تجلی عصمت! ظهور خواهی کرد
و ای تجلی عصمت! ظهور خواهی کرد<br />
به جام لاله شراب طهور خواهی کرد<br />
به یک اشارۀ ابرو، به یک کرشمۀ چشم<br />
تو آب و آیینه را غرق نور خواهی کرد
ای نازنین فاطمه برگرد از سفر
از لحظه ایی که حرمت مادر شکسته شد<br />
بغضی نهفته مانده ز غم در گلوی ما<br />
ای نازنین فاطمه برگرد از سفر<br />
خیمه نشین فاطمه برگرد از سفر
همچون نسیم دربدرم می کنی چرا؟
همچون نسیم دربدرم می کنی چرا؟<br />
پس کی رسد به خیمه ی تو جستجوی ما<br />
آیا شود که نیمه شبی بهر درد دل<br />
بد بگذارانی و شوی همگفتگوی ما<br />
گر مانده ایم شکر خدا پای پرچمت
گر مانده ایم شکر خدا پای پرچمت<br />
بر تار موی تو گرهی خورده موی ما<br />
ساقی اشک بر دل ما هم سری بزن<br />
بوی می طهور تو دارد سبوی ما<br />
ما سائلیم و نوکریت آبروی ما
ما سائلیم و نوکریت آبروی ما<br />
یاایهاالعزیز نظر کن به سوی ما<br />
تا کی برای نافله های سحرگهی<br />
با خون دل شود دل شبها وضوی ما<br />
بر بوستان وحی حکومت کند خزان
بر بوستان وحی حکومت کند خزان<br />
زاغان شدند مرغ هزار و هزار نیست<br />
گیرم که لحظهها همه گردند صبح عید<br />
دنیا برای منتظران جز مزار نیست<br />
گیرم ولایت دو جهان را به ما دهند
گیرم ولایت دو جهان را به ما دهند<br />
ما را به جز ولای شما افتخار نیست<br />
بیاقتدار دولت حقِّ تو شیعه را<br />
با اقتدار ارض و سما اقتدار نیست<br />
بازآ قرار دل که به دلها قرار نیست
بازآ قرار دل که به دلها قرار نیست<br />
داغی به سینه سختتر از انتظار نیست<br />
هر گلهای به صاحب خود دارد اعتبار<br />
ما را بدون صاحب خود اعتبار نیست
باز هم این دل دیوانه تو را می خواهد
باز هم این دل دیوانه تو را می خواهد<br />
دل بشکسته ز دست تو عطا می خواهد<br />
رفته از زندگی ام روشنی و مهر و صفا<br />
بهترین دوست همان یار قدیمی باشد<br />