المسیر الجاریه :
تاب بنفشه می دهد طره مشک سای تو
تاب بنفشه می دهد طره مشک سای تو<br />
پرده غنچه می درد خنده دلگشای تو
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز<br />
کز سر صدق می کند شب همه شب دعای تو
شاه نشین چشم من تکیه گه خیال توست
شاه نشین چشم من تکیه گه خیال توست<br />
جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو
هر گل نو ز گلرخی یاد همی کند ولی
هر گل نو ز گلرخی یاد همی کند ولی<br />
گوش سخن شنو کجا دیده اعتبار کو
به عشق روی تو روزی که از جهان بروم
به عشق روی تو روزی که از جهان بروم<br />
ز تربتم بدمد سرخ گل به جای گیاه
وصال او ز عمر جاودان به
وصال او ز عمر جاودان به<br />
<br />
خداوندا مرا آن ده که آن به
جوانا سر متاب از پند پیران
جوانا سر متاب از پند پیران<br />
که رای پیر از بخت جوان به
از من جدا مشو که توام نور دیده ای
از من جدا مشو که توام نور دیده ای<br />
آرام جان و مونس قلب رمیده ای
زنهار تا توانی اهل نظر میازار
زنهار تا توانی اهل نظر میازار<br />
دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده
چراغ روی تو را شمع گشت پروانه
چراغ روی تو را شمع گشت پروانه<br />
مرا ز حال تو با حال خویش پروا نه