میل به کمال که تکمیل شدن است با کمال پرستی که نوعی بیماری است، متفاوت است.
در قسمت قبلی با 4 اصل مهم تربیتی در ایجاد نظم کودکان یعنی واقع بینی، مسئولیت پذیری، تعادل و خطر پذیری آشنا شدیم.در این قسمت از مقاله نیز سعی داریم در مورد پنجمین اصل تربیتی یعنی میل به کمال صحبت کنیم. با ما همراه شوید.
تعداد کلمات 1024 / تخمین زمان مطالعه 5 دقیقه
تعداد کلمات 1024 / تخمین زمان مطالعه 5 دقیقه
میل به کمال
والدین باید سعی کنند که کودکشان هر روز کمی بهتر از دیروز باشد و آهسته و پیوسته میل به کمال را در کودکان به وجود آورند. انسانی که رکورد خود را میشکند هم موفق است و هم خوشبخت؛ زیرا اول اینکه هزینهای در بر ندارد؛ و دوم اینکه سلامت روانی خود را به خطر نینداخته و هر پیروزی به دست میآورد نامش موفقیت است.
موفقیت باید در چارچوب سلامت روانی و خوشبختی باشد. موفقیت آن زمان حاصل میشود که شما به مقام و منصبی رسیدهاید یا مدرکی را به دست آوردهاید، اما جان و روان و خانواده و دیگران را فدا نکرده باشید.
اگر کسی همه را فدا کند تا خودش به جایی برسد فقط برنده است نه خوشبخت...
پس کودکی که روزی رکورد خود را شکست هم برنده است هم موفق. کسانی که برای رسیدن به موفقیت، سلامت روانی خود را هزینه کردهاند بعد از رسیدن به آنچه که مطلوبش دانستهاند، احساس توخالی بودن و بیفایده بودن و احساس بدبختی کردهاند.
این میل به کمال به معنی تکمیل شدن با مفهوم کمالپرستی متفاوت است. کمالپرست میخواهد کارها را به بهترین نحو ممکن و فقط به خاطر مقایسه خود با دیگران انجام دهد مثال: فردی میگوید من میهمانی نمیدهم مگر اینکه در حد عالی باشد!
کمالپرستی از حدی که بگذرد تبدیل به بیماری و گرفتاری میشود. هر کاری را باید در حد توان خود انجام داد؛ هر چند ناقص و کوتاه. فرد کمالگرا که بخواهد خود را کامل کند و کمالپرست نباشد، زندگی را برده است. به قول معروف: «خوبِ خود باش، نه بهتر از دیگران».
وقتی گفتوگو از نظم است یعنی هر چیزی در جای خودش، هر انسانی در پایگاه خودش و هر موضوعی در وقت و نوبت خودش.
موفقیت باید در چارچوب سلامت روانی و خوشبختی باشد. موفقیت آن زمان حاصل میشود که شما به مقام و منصبی رسیدهاید یا مدرکی را به دست آوردهاید، اما جان و روان و خانواده و دیگران را فدا نکرده باشید.
اگر کسی همه را فدا کند تا خودش به جایی برسد فقط برنده است نه خوشبخت...
پس کودکی که روزی رکورد خود را شکست هم برنده است هم موفق. کسانی که برای رسیدن به موفقیت، سلامت روانی خود را هزینه کردهاند بعد از رسیدن به آنچه که مطلوبش دانستهاند، احساس توخالی بودن و بیفایده بودن و احساس بدبختی کردهاند.
این میل به کمال به معنی تکمیل شدن با مفهوم کمالپرستی متفاوت است. کمالپرست میخواهد کارها را به بهترین نحو ممکن و فقط به خاطر مقایسه خود با دیگران انجام دهد مثال: فردی میگوید من میهمانی نمیدهم مگر اینکه در حد عالی باشد!
کمالپرستی از حدی که بگذرد تبدیل به بیماری و گرفتاری میشود. هر کاری را باید در حد توان خود انجام داد؛ هر چند ناقص و کوتاه. فرد کمالگرا که بخواهد خود را کامل کند و کمالپرست نباشد، زندگی را برده است. به قول معروف: «خوبِ خود باش، نه بهتر از دیگران».
وقتی گفتوگو از نظم است یعنی هر چیزی در جای خودش، هر انسانی در پایگاه خودش و هر موضوعی در وقت و نوبت خودش.
انسان سالم نظم درونی دارد
انسان سالم کسی است که از نظم درونی برخوردار است. همانطور که ظاهر و چشم و گوش او در جای خودش است، مهمترین قسمت وجودش یعنی مغزش نیز از نظم و ترتیب لازم برخوردار است. از آنجایی که مغز با تخیل و تصوّر و فعالیتهای ذهنی دیگر همراه است؛ احتمال دارد که به صورت پراکنده و بینظم حرکت کند. در نتیجه کمکی که به خود و دیگران میتوانیم بکنیم این است که ذهن و مغزی مرتب و منظم داشته باشیم. همانگونه که فرد کنترل دست و پایش را در اختیار دارد باید کنترل ذهنش را در اختیار بگیرد.
کنترل ذهن در ایجاد نظم
منظور از کنترل ذهن این است که فرد، تصمیم بگیرد چه موضوعی را به ذهن خود بسپرد و چه موضوعی را از ذهن بیرون کند. خیلی از مردم در این زمینه انتخابی نمیکنند. موضوعات میآیند و میروند و فرد با هجوم افکار مواجه است. در این حال، فرد، کسی نیست که تصمیم میگیرد به چپ میرود در حالی که مایل بوده به راست برود، قدم میزند در حالی که میخواسته حرف بزند؛ پس بسیاری از انرژی درونی خود را هدر میدهد.
نظم دورنی کودک وظیفه والدین
وظیفه والدین در این زمینه ایجاد نظم درونی برای فرزندان است.
همانطور که رعایت آداب و رسوم در منزل مانند آداب غذا خوردن، به انسان آرامش میدهد. وقتی کودک متوجه شود که هر چیزی در جایگاهش قرار دارد احساس خوبی پیدا خواهد کرد. پس نظم درونی موقعی است که انضباط و نظم بیرونی وجود داشته باشد. روزی کودک آسوده است که وقتی به خانه میآید پدر و مادرش حضور دارند، اتاقش مرتب است، غذایش آماده است... این شرایط فراهم، به کودک آرامش و امنیت میدهد.
نظم درونی یعنی این که فرد، خودش را در اختیار داشته باشد و این امر موکول به توجه و «تمرکز» است.
تمرکز، انرژی روانی را به سمتی گرایش میدهد که منظور فرد است. کسی که توان کنترل ذهن خود را ندارد، هرگز احساس خوشبختی نمیکند.
همانطور که رعایت آداب و رسوم در منزل مانند آداب غذا خوردن، به انسان آرامش میدهد. وقتی کودک متوجه شود که هر چیزی در جایگاهش قرار دارد احساس خوبی پیدا خواهد کرد. پس نظم درونی موقعی است که انضباط و نظم بیرونی وجود داشته باشد. روزی کودک آسوده است که وقتی به خانه میآید پدر و مادرش حضور دارند، اتاقش مرتب است، غذایش آماده است... این شرایط فراهم، به کودک آرامش و امنیت میدهد.
نظم درونی یعنی این که فرد، خودش را در اختیار داشته باشد و این امر موکول به توجه و «تمرکز» است.
تمرکز، انرژی روانی را به سمتی گرایش میدهد که منظور فرد است. کسی که توان کنترل ذهن خود را ندارد، هرگز احساس خوشبختی نمیکند.
تمرکز ذهن و نظم
عدم تمرکز ذهن علل زیادی دارد که اگر آنها را بشناسیم میشود مشکل را حل کرد. با روشهای آرام کردن ذهن و تمرینهایی مانند مطالعه، حفظ مطالب و ... میتوان به تمرکز کمک کرد. در هر فرد با توجه به امکانات و فرصتهایی که برای او وجود دارد میتوان راههای مختلفی پیدا کرد. این موضوع در بزرگسالی از اهمیت بیشتری برخوردار است.
ما با دادن نظم به زندگی کودک در روابط انسانی آنها زمینهای را فراهم میکنیم که به این کنترل برسند.
کسانی که کنترل درونی ندارد دیگران، جامعه و اشیاء را از بیرون کنترل میکنند!
ما با دادن نظم به زندگی کودک در روابط انسانی آنها زمینهای را فراهم میکنیم که به این کنترل برسند.
کسانی که کنترل درونی ندارد دیگران، جامعه و اشیاء را از بیرون کنترل میکنند!
ترتیب و نظم
رعایت «ترتیب» یکی از ابعاد نظم است. به طور مثال اول باید جوراب را پوشید بعد کفش را!
علاوه بر ترتیب، «ترجیح و اولویتبندی» نیز مهم است. به کودکان بیاموزیم به خوب راضی باشند و در حسرت بهتر نمانند. باید به کودک انتخاب بین بد و بدتر را نیز آموزش داد.
کودک باید بیاموزد وقتی صبح از خواب برمیخیزد و 9 کار باید در طول روز انجام دهد، چگونه اولویت بندی نماید. به کودکی که اول صبح میخواهد غذا بخورد بگویید فعلاً وقت شستن دست و صورت است صحبت از غذا نکن! این به معنای ممنوعیت غذا نیست بلکه اولویتها را به فرزند یاد میدهد.
تفاوت افراد موفق با افراد ناموفق در همین اولویتبندی صحیح است.
علاوه بر ترتیب، «ترجیح و اولویتبندی» نیز مهم است. به کودکان بیاموزیم به خوب راضی باشند و در حسرت بهتر نمانند. باید به کودک انتخاب بین بد و بدتر را نیز آموزش داد.
کودک باید بیاموزد وقتی صبح از خواب برمیخیزد و 9 کار باید در طول روز انجام دهد، چگونه اولویت بندی نماید. به کودکی که اول صبح میخواهد غذا بخورد بگویید فعلاً وقت شستن دست و صورت است صحبت از غذا نکن! این به معنای ممنوعیت غذا نیست بلکه اولویتها را به فرزند یاد میدهد.
تفاوت افراد موفق با افراد ناموفق در همین اولویتبندی صحیح است.
زمان بندی و نظم
مقوله بعدی در نظم، «زمان» است. این پدیده بیرونی با ساعت خود را نشان میدهد. زمان برای کودک دیر میگذرد. مشکل آموزش و پرورش ما این است که چه کودک دبستانی و چه جوان دانشگاهی تقریباً یک اندازه سر کلاس مینشینند. در حالی که برای رسیدن به واقعیت و گذشت زمان، باید کودک را کودک ببینید. اگر فرزند سه سالهتان پرسید کی به خانه عمو میرویم؟ بگویید وقتی دوبار خوابیدیم و برخاستیم جمعه میشود آنوقت میرویم.
گذشت زمان را به کودک بیاموزید. برای مثال وقتی پشت فرمان هستید بگویید الان ساعت 12 است و ما بیست دقیقه دیگر میرسیم. البته در این کار افراط نکنید. گاهی کودکان در ارتباط با زمان دچار اضطراب میشوند.
گذشت زمان را به کودک بیاموزید. برای مثال وقتی پشت فرمان هستید بگویید الان ساعت 12 است و ما بیست دقیقه دیگر میرسیم. البته در این کار افراط نکنید. گاهی کودکان در ارتباط با زمان دچار اضطراب میشوند.
منبع :
برگرفته از نرم افزار مرکز تحقیقات رایانه ای حوزه علمیه اصفهانبیشتر بخوانید :
طرز آموزش نظم به کودکان
شیوه های برقراری نظم در کودکان
انضباط و اثر آن در پیشرفت