تعداد کلمات 665 / تخمین زمان مطالعه 3 دقیقه
جدایی و طلاق
امروزه از هر چهار یا پنج ازدواج یکی به طلاق ختم میشود. احتمال طلاق گرفتن بزرگسالانی که در کودکی والدینشان طلاق گرفتهاند، بیشتر است. از آنجا که طلاق تابوی اجتماعی محسوب نمیشود، به جای آنکه افراد سعی در حل مشکلات زندگی خود داشته باشند، خیلی سریع آن را انتخاب میکنند و در مقایسه با نسلهای گذشته، کمتر دیده میشود که با ازدواج ناخوشایند، زندگی را سپری کنند. زمانی که زوجین دارای فرزند، از یکدیگر طلاق میگیرند، پول و درآمد کمتری برای والدین متولی و کسی که سرپرستی کودکان را به عهده میگیرد، باقی میماند. بنابراین، ممکن است خانهی اصلی فروخته شود و یا کودکان به محل دیگری نقل مکان کنند و مدرسهی آنها تغییر کند. کودکان نیاز به مراقبت دارند و اگر والدین اصلی نتوانند از آنها مراقبت کنند، تحت سرپرستی یکی از خویشاوندان قرار خواهند گرفت. روابط کودک با دیگر اعضای خانواده میتواند بدتر و وخیمتر شود، و با رفتن یک والد از خانواده، احتمال از دست رفتن الگوی نقش، مهارتهای والدینی و مهارتهای کلی و در نتیجه حمایت از خانواده نیز از بین برود. کودکان خانوادههای طلاق، در مقایسه با کودکان خانوادههای بدون مشکل، در مدرسه عملکرد خوبی ندارند. آنها بهداشت روانی کمتر، اعتماد به نفس پایینتر و مشکلات ارتباطی بیشتری خواهند داشت. کودکان قبل از سنین سیزده تا نوزده به سمت سوء مصرف مواد یا الکل و مدرسهگریزی کشیده میشوند. نوجوانان سیزده تا نوزده ساله از لحاظ جنسی، زودتر فعال میشوند و به سمت رفتارهای خلاف گرایش مییابند. به هر حال، همهی کودکان طلاق این مشکلات را ندارند. بعضی از کودکان هم بدون توجه به طلاق والدین، با این مشکلات روبهرویند. شاید کودکانی که والدینشان طلاق گرفتهاند، احساس خیانت، آسیب، خشم و عصبانیت، غمگینی، طردشدگی، ترک، ترس، سردرگمی و خجالت کنند و برای خود ارزش کمی قائل شوند، احساس دوست داشتنی بودن نکنند و از آنچه اتفاق افتاده است شرمنده باشند. گاهی این کودکان، کنارهگیر و منزوی، افسرده و مضطرب میشوند.
کاربرد
سؤالهای زیر را با کودکان مورد بحث قرار دهید:
آیا شما جدایی و طلاق والدین را تجربه کردهاید؟ در مورد آن چه احساسی داشتید؟
چه کمکی به افرادی که والدین آنان از یکدیگر طلاق گرفتهاند میتوان کرد؟ (صحبت در مورد احساساتشان ـ اگر آنها بداخلاق هستند و دارای خلق ثابتی نیستند ـ کمک مالی، همدلی با آنان.)
زمانی که کودکان بخشی از یک خانوادهی جدید میشوند و یا زمانی که خانوادهی آنان با دیگران زندگی کنند، با چه مشکلاتی روبهرو میشوند؟ (کودکان در هر خانواده به صورت متفاوتی رفتار میکنند و ممکن است فرزندخواندهها با یکدیگر و با والدینخواندههایی که آنان را دوست ندارند، چشم و همچشمی داشته باشند. کودکان از دو خانواده ممکن است اتاقهای مشترکی داشته باشند و زمان کمتری را به تنهایی با والدین خود سپری کنند. همچنین مجبور به خوردن غذاهایی میشوند که مادرخوانده درست کرده است. قوانین جدیدی در آنجا حاکم خواهد بود و زخمزبانهایی به آنها زده شود. با تمام این شرایط، باز هم کودکان هنوز امیدوارند که والدین خودشان دوباره در کنار یکدیگر زندگی کنند.)
آیا پیامدهای مثبت یک خانوادهی جدید را تجربه کردهاید؟ (شاید شبکهی حمایتی بزرگتری نصیبتان شود. وقتی مادربزرگ، عمه، یا عموی ناخوانده دارید، ممکن است از مشکلاتی که در خانهی خودتان داشتید رها شوید. شاید از دست والدین بدرفتارتان نجات یافته باشید.) چگونه میتوان به فردی که والدین طلاق گرفتهی آنان، دوباره ازدواج میکنند، کمک کرد؟ (با آنها دربارهی احساساتشان صحبت کنید. اگر بداخلاق و دمدمیمزاج باشند، درکشان کنید. با آنها همدلی کنید. تصور کنید اگر پدر یا مادر شما دوباره ازدواج میکردند، شما چه احساسی داشتید و حالا او چه احساسی دارد؟)
منبع : رشد مارتهای اجتماعی رفتاری هیجانی کودکان
نوشته : ماریانا کتی
مترجم : دکتر مژگان حیاتی
بیشتر بخوانید :
عوامل مؤثر بر سازگاری کودکان با طلاق
اثرات طلاق بر روی کودکان