پس از طلاق، کودک مات و مبهوت میشود و حتی انگیزه تحصیل را از دست میدهد و با افت تحصیلی مواجه میشود.
به علاوه، دلیل دیگری که ارائه شده است این است که چون کودکان کوچکتر توانایی محدودی در ارزیابی واقع بینانه از وضعیت پیش آمده دارند به همین دلیل در علت یابی طلاق ممکن است نه تنها خود را مقصر بدانند بلکه از تنها ماندن به شدت بترسند. سایر تحقیقات نشان داده اند که استرس های پیش از جدایی و طلاق، بی ثباتیها و اغتشاشات خانوادگی تأثیرات مخربی بر نوجوانان دارد و باعث چالش های رشدی خاصی، نظیر بروز اختلالاتی در مفهوم هویت و استقلال میشود. هر چند که نمی توان گفت که طلاق والدین لزوماً بر کودکان در سنین خاصی تأثیرات منفی ویژه ای میگذارد، اما گاهی میتوان تأثیرات طلاق را بر کودکان در مراحل رشدی گوناگون مشاهده کرد.
قربانی روحی و عاطفی: کودکان اولین قربانیان طلاق هستند، قربانی روحی، عاطفی و حتی گاهی جسمی. کودک پس از طلاق در خانواده گیج و گنگ است و کمتر میتواند تعادل خود را حفظ کند، بویژه کودکی که با پدر و مادر بسیار مانوس است و دائماً در کنار آنان بوده است.
وحشت از زندگی: کودکی که والدینش از هم جدا شدهاند، خانه را محل وحشت میداند و بیشتر در جستجوی پناهگاهی دیگر است؛ پناهگاهی که برای او تسلیبخش و محل امن و راحتی باشد. بسیاری از بیاعتناییهای کودک به دنیا و دیگران هنگام جدایی والدین پیش میآید و این از آن جهت است که طفل، نمیتواند آن را تحمل کند.
تک والدی کودکان: کودکان پس از طلاق و جدایی والدین، نزد یکی از والدین می مانند واین رنج بزرگی بر آنها تحمیل می کند به خصوص اگر درسن پایین تری باشند؛ چون کودک در هر سطحی از آسایش و امکانات باشد، باز نیاز به هر دو والد دارد. این درد برای کودکان سنگین است که نمیتوانند نمی تونند تمام وقت در کنار پدر یا مادر خود باشند و برای دیدار آنان باید منتظر اوقات رسمی باشند.
نابسامانی: حاصل طلاق، نابسامانی فرزندان و به خود واگذاشتن آنان یا سپردن فرزندان به دست نامادری یا ناپدری است که ممکن است آنها را دچار رنجش نماید. پس از طلاق، کودک مجسمهای متحرک و عروسکی است که گاهی نزد مادر، زمانی نزد پدر، هنگامی نزد بستگان و گاهی هم در پرورشگاه است و پیداست این تغییر مکان ها، روش های تربیتی و فرهنگهای متفاوت چه تاثیری نامطلوبی در فرایند رشد و تربیت کودک بر جا میگذارد.
احساس گناه: گاهی کودک در جدایی والدین احساس گناه میکند. گمان دارد چون پدر و مادر را اذیت کرده، والدین آنان جدا شدهاند. این مساله بیشتر از زبان معصومانه آنان شنیده میشود که: «مامان! بیا دیگه تو را اذیت نمیکنم». یا میگویند: «بابا! بیا قول میدهم دیگر شیطنت نکنم» اینان خود را مسوول جدایی والدین احساس میکنند و فکر می کنند اشتباهی را مرتکب شدهاند.
گیجی و بهتزدگی: پس از طلاق، کودک مات و مبهوت میشود و حتی انگیزه تحصیل را از دست میدهد و با افت تحصیلی مواجه میشود. گاهی بیمار میشوند و در جستجوی پناهی برای مهرورزی، دلجویی و نوازش هستند، اینان به حقیقت بیمار نیستند، بلکه نقطه اتکای خود را از دست دادهاند، بدین سان با دارو نمیتوان درمانشان کرد، بلکه با نوازش میتوان درد آنان را علاج کرد.
تاثیر منفی در رشد: بررسیها نشان دادهاند کودکانی که از مادر جدا شدهاند، رشد شان کمتر از آنانی است که از مادر خود جدا نیستند؛ اگرچه مادر یک مربی پرورش یافته نباشد ، فقدان مادرجلوی شکوفاشدن کودک رادرتمام زمینهها میگیرد و درشخصیت عاطفی اواثرمنفی میگذارد.
بدبینی به پدر و مادر: کودکان پس از جدایی والدین، معمولاً به یکی از والدین، پدر یا مادر بدبین میشوند و به او با نظر کراهت مینگرند. معمولاً یا طرفدار پدر میشوند یا طرفدار مادر که در هر دو صورت برای فرزند و حتی والدین نامطلوب است. ضروری است والدین لااقل در برابر کودک، عکسالعمل مناسب داشته باشند و در حضور آنان از هم بدگویی یا شکوه نکنند.
کمبودهای عاطفی: کودکی که از پدر یا مادر جدا شده، از مهر و نوازش دو طرف بهره مند نشده و اغلب با تشنگی عاطفی مواجه است .امری که در جوامع مختلف به نمونههای بسیاری از آن برخورد میکنیم.
زمینه بزهکاری و عصیان: تحقیقات جامعهشناسان ومتخصصان خانواده نشان داده است که وقوع طلاق میان زوجین میتواند یکی از علل ارتکاب جرم از ناحیه نوجوانان باشد.
منابع :
روانشناسی رشد،تاًلیف لورابرک ترجمه: یحیی سیدمحمدی.
افسردگی در جوانان (راه های مقابله و درمان) نوشته پرفسور کارول پاتریک و دکتر جان شری ترجمه ابوذر کرمی.
کتاب مهارت زندگی نوشته ی کریس.ال.کلینه ترجمه دکتر شهرام محمدخانی .
کتاب روانشناسی رشدتاًلیف دکتر حسن احدی و دکتر فرهاد جمهری.
تأثیر طلاق بر مراحل و سنین مختلف فرزندان
تحقیقات نشان داده است که واکنش کودکان و نوجوانان به طلاق والدین شان از نظر کیفی متناسب با سن آن هاست و با یک دیگر در هر سنی فرق میکند. به نظر میآید این تفاوت ناشی از بلوغ فکری کودکان است که در آن کودکان بزرگتر و نوجوانان بهتر میتوانند دلایل اصلی جدایی را نسبت به کودکان کوچکتر بفهمند. کودکان کوچکتر وابسته ترند و به کمک های والدین شان نیاز بیش تری دارند. بعضی از تحقیقات نشان داده است که محدودیت درک کودکان کوچکتر از طلاق باعث میشود تا آنها در برابر طلاق والدین یا اغتشاشات خانوادگی آسیب پذیری بیش تری از خودشان نشان دهند. منظور از محدودیت فکری کودکان کوچکتر این است که آنها قادر نیستند مفهوم طلاق را بفهمند، از این رو نمی توانند برای تغییرات ناشی از جدایی آماده شوند و در نتیجه بدون آمادگی با آن رو به رو میشوند.به علاوه، دلیل دیگری که ارائه شده است این است که چون کودکان کوچکتر توانایی محدودی در ارزیابی واقع بینانه از وضعیت پیش آمده دارند به همین دلیل در علت یابی طلاق ممکن است نه تنها خود را مقصر بدانند بلکه از تنها ماندن به شدت بترسند. سایر تحقیقات نشان داده اند که استرس های پیش از جدایی و طلاق، بی ثباتیها و اغتشاشات خانوادگی تأثیرات مخربی بر نوجوانان دارد و باعث چالش های رشدی خاصی، نظیر بروز اختلالاتی در مفهوم هویت و استقلال میشود. هر چند که نمی توان گفت که طلاق والدین لزوماً بر کودکان در سنین خاصی تأثیرات منفی ویژه ای میگذارد، اما گاهی میتوان تأثیرات طلاق را بر کودکان در مراحل رشدی گوناگون مشاهده کرد.
اثرات طلاق بر فرزندان
پدیده طلاق علاوه بر زوجین بر کودکان خانواده نیز اثرات شدید و گاهی طولانی مدتی دارد که مهمترین آثار شوم طلاق در کودکان از این قرار است:قربانی روحی و عاطفی: کودکان اولین قربانیان طلاق هستند، قربانی روحی، عاطفی و حتی گاهی جسمی. کودک پس از طلاق در خانواده گیج و گنگ است و کمتر میتواند تعادل خود را حفظ کند، بویژه کودکی که با پدر و مادر بسیار مانوس است و دائماً در کنار آنان بوده است.
وحشت از زندگی: کودکی که والدینش از هم جدا شدهاند، خانه را محل وحشت میداند و بیشتر در جستجوی پناهگاهی دیگر است؛ پناهگاهی که برای او تسلیبخش و محل امن و راحتی باشد. بسیاری از بیاعتناییهای کودک به دنیا و دیگران هنگام جدایی والدین پیش میآید و این از آن جهت است که طفل، نمیتواند آن را تحمل کند.
تک والدی کودکان: کودکان پس از طلاق و جدایی والدین، نزد یکی از والدین می مانند واین رنج بزرگی بر آنها تحمیل می کند به خصوص اگر درسن پایین تری باشند؛ چون کودک در هر سطحی از آسایش و امکانات باشد، باز نیاز به هر دو والد دارد. این درد برای کودکان سنگین است که نمیتوانند نمی تونند تمام وقت در کنار پدر یا مادر خود باشند و برای دیدار آنان باید منتظر اوقات رسمی باشند.
نابسامانی: حاصل طلاق، نابسامانی فرزندان و به خود واگذاشتن آنان یا سپردن فرزندان به دست نامادری یا ناپدری است که ممکن است آنها را دچار رنجش نماید. پس از طلاق، کودک مجسمهای متحرک و عروسکی است که گاهی نزد مادر، زمانی نزد پدر، هنگامی نزد بستگان و گاهی هم در پرورشگاه است و پیداست این تغییر مکان ها، روش های تربیتی و فرهنگهای متفاوت چه تاثیری نامطلوبی در فرایند رشد و تربیت کودک بر جا میگذارد.
احساس گناه: گاهی کودک در جدایی والدین احساس گناه میکند. گمان دارد چون پدر و مادر را اذیت کرده، والدین آنان جدا شدهاند. این مساله بیشتر از زبان معصومانه آنان شنیده میشود که: «مامان! بیا دیگه تو را اذیت نمیکنم». یا میگویند: «بابا! بیا قول میدهم دیگر شیطنت نکنم» اینان خود را مسوول جدایی والدین احساس میکنند و فکر می کنند اشتباهی را مرتکب شدهاند.
گیجی و بهتزدگی: پس از طلاق، کودک مات و مبهوت میشود و حتی انگیزه تحصیل را از دست میدهد و با افت تحصیلی مواجه میشود. گاهی بیمار میشوند و در جستجوی پناهی برای مهرورزی، دلجویی و نوازش هستند، اینان به حقیقت بیمار نیستند، بلکه نقطه اتکای خود را از دست دادهاند، بدین سان با دارو نمیتوان درمانشان کرد، بلکه با نوازش میتوان درد آنان را علاج کرد.
تاثیر منفی در رشد: بررسیها نشان دادهاند کودکانی که از مادر جدا شدهاند، رشد شان کمتر از آنانی است که از مادر خود جدا نیستند؛ اگرچه مادر یک مربی پرورش یافته نباشد ، فقدان مادرجلوی شکوفاشدن کودک رادرتمام زمینهها میگیرد و درشخصیت عاطفی اواثرمنفی میگذارد.
بدبینی به پدر و مادر: کودکان پس از جدایی والدین، معمولاً به یکی از والدین، پدر یا مادر بدبین میشوند و به او با نظر کراهت مینگرند. معمولاً یا طرفدار پدر میشوند یا طرفدار مادر که در هر دو صورت برای فرزند و حتی والدین نامطلوب است. ضروری است والدین لااقل در برابر کودک، عکسالعمل مناسب داشته باشند و در حضور آنان از هم بدگویی یا شکوه نکنند.
کمبودهای عاطفی: کودکی که از پدر یا مادر جدا شده، از مهر و نوازش دو طرف بهره مند نشده و اغلب با تشنگی عاطفی مواجه است .امری که در جوامع مختلف به نمونههای بسیاری از آن برخورد میکنیم.
زمینه بزهکاری و عصیان: تحقیقات جامعهشناسان ومتخصصان خانواده نشان داده است که وقوع طلاق میان زوجین میتواند یکی از علل ارتکاب جرم از ناحیه نوجوانان باشد.
منابع :
روانشناسی رشد،تاًلیف لورابرک ترجمه: یحیی سیدمحمدی.
افسردگی در جوانان (راه های مقابله و درمان) نوشته پرفسور کارول پاتریک و دکتر جان شری ترجمه ابوذر کرمی.
کتاب مهارت زندگی نوشته ی کریس.ال.کلینه ترجمه دکتر شهرام محمدخانی .
کتاب روانشناسی رشدتاًلیف دکتر حسن احدی و دکتر فرهاد جمهری.