ابن تیمیه و انکار فرستادن سر مبارک امام حسین(ع) به شام
پرسش :
آیا طبق گفته ابن تیمیه سر مبارک امام حسین(علیه السلام) به شام فرستاده نشد؟
پاسخ :
ابن تیمیه مى گوید: «انتقال سر حسین به شام در زمان یزید، اصل و اساسى ندارد».(1)
در پاسخ باید گفت: روایات بسیاری مبنی بر اینکه سر امام حسین(علیه السلام) نزد یزید فرستاده شده آمده است؛ چطور می توان همه آنها را منکر شد؛ در اینجا به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:
یعقوبى در تاریخ خود مى نویسد: «یزید در نامه اى به ولید بن عقبة بن ابى سفیان، عامل و والى خود در مدینه چنین نوشت: هرگاه این نامه من به دستت رسید حسین بن على و عبدالله بن زبیر را احضار کن و از آن دو براى من بیعت بگیر، و در صورتى که امتناع کردند گردن آن دو را بزن و سرهایشان را به نزد من بفرست... .».(2)
ابن اثیر مى نویسد: «چون سر حسین(علیه السلام) به یزید رسید مقام و درجه ابن زیاد نزد یزید بالا رفته، هدایایى به او عطا نمود و به جهت آنچه انجام داده بود او را مسرور ساخت».(3)
همچنین طبرى نقل مى کند: «آن گاه یزید به مردم اجازه داد تا بر او وارد شوند. مردم داخل دارالاماره یزید شدند؛ در حالى که سر حسین(علیه السلام) مقابلش بود و با چوب دستى خود بر گلوى حسین(علیه السلام) مى کوبید ... شخصى از اصحاب رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به نام ابوبرزه اسلمى خطاب به یزید گفت: آیا با چوب دستى ات بر گلوى حسین(علیه السلام) مى کوبى؟ آگاه باش! تو چوبت را بر جایى مى کوبى که من دیدم رسول خدا(صلى الله علیه و آله) آنجا را مى بوسید. اى یزید! در روز قیامت خواهى آمد؛ در حالى که شفیع تو ابن زیاد است. ولى حسین (علیه السلام) در روز قیامت خواهد آمد؛ در حالى که شفیعش محمّد (صلى الله علیه وآله)است، آن گاه برخاست و بر او پشت کرد و از مجلسش بیرون رفت».(4)
و نیز سیوطى مى نویسد: « هنگامى که حسین و فرزندان پدرش کشته شدند، ابن زیاد سرهاى آنان را به سوى یزید فرستاد. یزید در ابتدا از کشته شدن آن ها خوشحال گشت، ولى چون مشاهده کرد مسلمانان بدین جهت او را دشمن داشته و بغض او را بر دل گرفته اند لذا اظهار پشیمانى نمود».(5)
سبط بن جوزى نقل کرده: هنگامى که سر حسین(علیه السلام) را به نزد یزید گذاردند اهل شام را دعوت کرد و شروع به کوبیدن چوب خیزران بر سر حضرت نمود. آنگاه اشعار ابن زبعرى را قرائت نمود که مضمون آن این است که ما بزرگان بنى هاشم را در عوض بزرگان خود که در بدر کشته شدند به قتل رساندیم و لذا در این جهت اعتدال و تعدیل برقرار شد(6)
پینوشتها:
(1). رأس الحسین(علیه السلام)، ص 207؛ الوصیّة الکبرى، ص 206.
(2). تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 241; الفتوح، ج 5، ص 10 و 11.
(3). کامل ابن اثیر، ج 3، ص 300؛ تاریخ طبرى، ج 4، ص 388؛ تاریخ الخلفاء، ص 208؛ البدایة و النهایة، ج 8، ص 254؛ کتاب الفتوح، ج 5، ص252.
(4). تاریخ طبرى، ج 4، ص 356; کامل ابن اثیر، ج 3، ص 298.
(5). تاریخ الخلفاء، ص 208.
(6). تذکرة الخواص، ص 235.
منبع: سلفی گری و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ پنجم، ص 158.
ابن تیمیه مى گوید: «انتقال سر حسین به شام در زمان یزید، اصل و اساسى ندارد».(1)
در پاسخ باید گفت: روایات بسیاری مبنی بر اینکه سر امام حسین(علیه السلام) نزد یزید فرستاده شده آمده است؛ چطور می توان همه آنها را منکر شد؛ در اینجا به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:
یعقوبى در تاریخ خود مى نویسد: «یزید در نامه اى به ولید بن عقبة بن ابى سفیان، عامل و والى خود در مدینه چنین نوشت: هرگاه این نامه من به دستت رسید حسین بن على و عبدالله بن زبیر را احضار کن و از آن دو براى من بیعت بگیر، و در صورتى که امتناع کردند گردن آن دو را بزن و سرهایشان را به نزد من بفرست... .».(2)
ابن اثیر مى نویسد: «چون سر حسین(علیه السلام) به یزید رسید مقام و درجه ابن زیاد نزد یزید بالا رفته، هدایایى به او عطا نمود و به جهت آنچه انجام داده بود او را مسرور ساخت».(3)
همچنین طبرى نقل مى کند: «آن گاه یزید به مردم اجازه داد تا بر او وارد شوند. مردم داخل دارالاماره یزید شدند؛ در حالى که سر حسین(علیه السلام) مقابلش بود و با چوب دستى خود بر گلوى حسین(علیه السلام) مى کوبید ... شخصى از اصحاب رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به نام ابوبرزه اسلمى خطاب به یزید گفت: آیا با چوب دستى ات بر گلوى حسین(علیه السلام) مى کوبى؟ آگاه باش! تو چوبت را بر جایى مى کوبى که من دیدم رسول خدا(صلى الله علیه و آله) آنجا را مى بوسید. اى یزید! در روز قیامت خواهى آمد؛ در حالى که شفیع تو ابن زیاد است. ولى حسین (علیه السلام) در روز قیامت خواهد آمد؛ در حالى که شفیعش محمّد (صلى الله علیه وآله)است، آن گاه برخاست و بر او پشت کرد و از مجلسش بیرون رفت».(4)
و نیز سیوطى مى نویسد: « هنگامى که حسین و فرزندان پدرش کشته شدند، ابن زیاد سرهاى آنان را به سوى یزید فرستاد. یزید در ابتدا از کشته شدن آن ها خوشحال گشت، ولى چون مشاهده کرد مسلمانان بدین جهت او را دشمن داشته و بغض او را بر دل گرفته اند لذا اظهار پشیمانى نمود».(5)
سبط بن جوزى نقل کرده: هنگامى که سر حسین(علیه السلام) را به نزد یزید گذاردند اهل شام را دعوت کرد و شروع به کوبیدن چوب خیزران بر سر حضرت نمود. آنگاه اشعار ابن زبعرى را قرائت نمود که مضمون آن این است که ما بزرگان بنى هاشم را در عوض بزرگان خود که در بدر کشته شدند به قتل رساندیم و لذا در این جهت اعتدال و تعدیل برقرار شد(6)
پینوشتها:
(1). رأس الحسین(علیه السلام)، ص 207؛ الوصیّة الکبرى، ص 206.
(2). تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 241; الفتوح، ج 5، ص 10 و 11.
(3). کامل ابن اثیر، ج 3، ص 300؛ تاریخ طبرى، ج 4، ص 388؛ تاریخ الخلفاء، ص 208؛ البدایة و النهایة، ج 8، ص 254؛ کتاب الفتوح، ج 5، ص252.
(4). تاریخ طبرى، ج 4، ص 356; کامل ابن اثیر، ج 3، ص 298.
(5). تاریخ الخلفاء، ص 208.
(6). تذکرة الخواص، ص 235.
منبع: سلفی گری و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ پنجم، ص 158.