بازتاب هیجان ها و مهارت های دیگر که از یادداشت روزانه نگهداشتن به دست می آید برای معلمین سودمند است.
خودآگاهی
هر چند، خطر در این امر نهفته است که آیا ما خودآگاهی خوب یا ضعیفی داشته باشیم، و این بازتابی است که ما به دانش آموزانمان می دهیم. ما همیشه زیر ذره بین دانش آموزانمان هستیم، جایی که آنها از نزدیک به ما نگاه می کنند در حالی که ما در انجام وظایف خود غرق شده ایم.
ما احساسات و تفکراتمان را از خود به دانش آموزانمان ساطع می کنیم، چه به این مساله آگاه باشیم یا نباشیم. ما در تمام مدت مشغول تدریس مطلب یا مطالبی هستیم، برای این که ما به طور مدام آنچه که هستیم را از خود ساطع می کنیم (کووی، ۱۹۹۲).
کودکان در کلاس، همیشه آنچه را ما می خواهیم از ما بیاموزند نمی آموزند. ما اغلب گلایه ی معلمان را می شنویم که کودکان به آنچه آنها در کلاس درس می گویند گوش فرا نمی دهند. در حقیقت، کودکان از آنچه ما انجام می دهیم بیشتر از آن چه می گوئیم می آموزند. همان گونه که چایلدر (1996) با فصاحت نگاشته است "آنچه مابه کودک می آموزیم خیلی بیشتر است از آنچه ما می گوئیم، بنابراین ما باید همانی باشیم که می خواهیم کودکانمان باشند. "
در نتیجه، اگر ما بخواهیم به کودکانمان بیاموزیم که با هوش هیجانی باشند، ابتدا باید خودمان باهوش هیجانی باشیم. اگر ما از آنها می خواهیم خودآگاهی خوبی داشته باشند، خودمان باید خود آگاهی خوبی داشته باشیم. الیسون (۲۰۰۱) با این جمله که "من نمی توانم آنچه را ندارم به کسی بدهم. موفقیت من بستگی به هوش شخصی من دارد" لب مطلب را می رساند.
ما احساسات و تفکراتمان را از خود به دانش آموزانمان ساطع می کنیم، چه به این مساله آگاه باشیم یا نباشیم. ما در تمام مدت مشغول تدریس مطلب یا مطالبی هستیم، برای این که ما به طور مدام آنچه که هستیم را از خود ساطع می کنیم (کووی، ۱۹۹۲).
کودکان در کلاس، همیشه آنچه را ما می خواهیم از ما بیاموزند نمی آموزند. ما اغلب گلایه ی معلمان را می شنویم که کودکان به آنچه آنها در کلاس درس می گویند گوش فرا نمی دهند. در حقیقت، کودکان از آنچه ما انجام می دهیم بیشتر از آن چه می گوئیم می آموزند. همان گونه که چایلدر (1996) با فصاحت نگاشته است "آنچه مابه کودک می آموزیم خیلی بیشتر است از آنچه ما می گوئیم، بنابراین ما باید همانی باشیم که می خواهیم کودکانمان باشند. "
در نتیجه، اگر ما بخواهیم به کودکانمان بیاموزیم که با هوش هیجانی باشند، ابتدا باید خودمان باهوش هیجانی باشیم. اگر ما از آنها می خواهیم خودآگاهی خوبی داشته باشند، خودمان باید خود آگاهی خوبی داشته باشیم. الیسون (۲۰۰۱) با این جمله که "من نمی توانم آنچه را ندارم به کسی بدهم. موفقیت من بستگی به هوش شخصی من دارد" لب مطلب را می رساند.
پرورش خودآگاهی
خودآگاهی مستلزم مجموعه ای از ریز مهارت ها است. این مهارت ها عبارت اند از شناخت احساسات، درک چگونگی تاثیر این احساسات بر ما، و توانایی ما در به کارگیری این دانش برای اداره ی موثر احساسات، برای مثال انتخاب رفتار مثبت (شارپ، ۲۰۰۱).
زمانی که ما خودآگاهی نداشته باشیم به سادگی در دام آنچه گلمن آن را اسیر هیجان ها می خواند می افتیم. آن زمانی است که ما از هیجان های خود آگاهی نداریم و اسیر عکس العمل های شدید می شویم. مشهود است که هر چه خودآگاهی ما کمتر باشد بیشتر اسیر هیجان های خود می شویم. همه ی ما شاهد موقعیت هایی بوده ایم که همکاران معلم ما کنترل خودشان را در برابر هیجان هایشان از دست داده اند. در بعضی موارد، این از دست دادن کنترل به شدت سلامت کودکان را به مخاطره می اندازد.
زمانی که ما خودآگاهی نداشته باشیم به سادگی در دام آنچه گلمن آن را اسیر هیجان ها می خواند می افتیم. آن زمانی است که ما از هیجان های خود آگاهی نداریم و اسیر عکس العمل های شدید می شویم. مشهود است که هر چه خودآگاهی ما کمتر باشد بیشتر اسیر هیجان های خود می شویم. همه ی ما شاهد موقعیت هایی بوده ایم که همکاران معلم ما کنترل خودشان را در برابر هیجان هایشان از دست داده اند. در بعضی موارد، این از دست دادن کنترل به شدت سلامت کودکان را به مخاطره می اندازد.
مشاهده خود
یکی از راه های پرورش خودآگاهی مشاهده ی خودمان در موقعیت های متفاوت است. نگهداشتن یک یادداشت روزانه می تواند کار خوبی باشد، یادداشت ها می توانند بازتاب خوبی از هیجان های شما باشند تا ببینید که تا چه حد خودآگاه هستید. یادداشت نگهداشتن ابزار خوبی است که سودمندی آن در دراز مدت به دست می آید.
بازتاب هیجان ها و مهارت ها
بازتاب هیجان ها و مهارت های دیگر که از یادداشت روزانه نگهداشتن به دست می آید برای معلمین سودمند است، چون بدین وسیله پی می برند چه چیزی باعث بر انگیختن هیجان هایشان می شود و چگونه زمانی که تحت تأثیر احساسات قرار گرفته اند مطمئن شوند که به بهترین وجهی این موقعیت را اداره کنند. یک فکر تازه ی دیگر مشاهده ی حالت بدن خودمان است، بدن ما در تمام مدت در حال ارتباط برقرار کردن با ما است.
بدنمان را به صورت ذهنی بپیمائیم تا ببینیم در موقعیت های مختلف چه حسی داریم، می تواند بسیار آگاهی دهنده باشد. برای مثال، زمانی که واقعه ی نگران کننده ای در کلاس اتفاق بیافتد چه احساسی پیدا می کنید؟ چه حالتی در صورتمان پدیدار می شود؟ آیا ضربان قلبتان بالا می رود، آیا صورت شما سرخ می شود؟ و آیا احساس بی قراری پیدا می کنید؟ بدن شما اطلاعات با ارزشی را به شما می دهد که نباید به آن بی توجه باشید. با مشاهده و نگاه کردن خودتان در موقعیت های مختلف در طول یک دوره عادت می کنید تا خود آگاه شوید.
در زیر پرسش هایی است که می توانید از خودتان بپرسید تا خودآگاهی شما را بالا ببرد:
بدنمان را به صورت ذهنی بپیمائیم تا ببینیم در موقعیت های مختلف چه حسی داریم، می تواند بسیار آگاهی دهنده باشد. برای مثال، زمانی که واقعه ی نگران کننده ای در کلاس اتفاق بیافتد چه احساسی پیدا می کنید؟ چه حالتی در صورتمان پدیدار می شود؟ آیا ضربان قلبتان بالا می رود، آیا صورت شما سرخ می شود؟ و آیا احساس بی قراری پیدا می کنید؟ بدن شما اطلاعات با ارزشی را به شما می دهد که نباید به آن بی توجه باشید. با مشاهده و نگاه کردن خودتان در موقعیت های مختلف در طول یک دوره عادت می کنید تا خود آگاه شوید.
در زیر پرسش هایی است که می توانید از خودتان بپرسید تا خودآگاهی شما را بالا ببرد:
- به طور کلی در مورد حرفای خود چه احساسی دارید؟
- در مورد مدرسه چه احساسی دارید؟
- در مورد دروسی که تدریس می کنید چه احساسی دارید؟
- در مورد دانش آموزان چطور؟
- چه چیزی شما را عصبانی می کند؟
- آیا من واقعا سطح خوبی از خود آگاهی دارم؟
- در موقعیت هایی که مضطرب می شوم آیا خودکنترلی خوبی دارم یا به سادگی اسیر هیجان ها می شوم؟
اگر عادت کنیم که از خودمان پرسش هایی داشته باشیم که خودآگاهی ما را بهبود بخشد، هیجان ها خودمان را و عکس العمل هایمان را در موقعیت های مختلف مشاهده کنیم، می توانیم خودآگاهی خود را بهبود بخشیم. زمانی که این پایه گذاشته شد زمانی است که دیگر مهارت ها به خوبی سر جای خود قرار می گیرد.
نویسنده: هلن مافینی-شهناز بهمن
منبع: کتاب «پرورش هوش هیجانی کودکان»