المسیر الجاریه :
خالي داستان

خالي

«رياست محترم دادگاه ايالتي، قضات گرامي، حضار محترم، همان گونه که طي سخنان قبلي، با ادله و براهين مبرهن به عرض دادگاه رساندم، متهم بعد از راهپيمايي و تظاهرات خياباني روز هيجدهم اکتبر، به اتفاق سه تن از...
یك گِل دوست بدتر از هزار سنگ دشمن داستان

یك گِل دوست بدتر از هزار سنگ دشمن

مردی بود دو دختر داشت خیلی از آنها خوب نگهداری می‌كرد، وسواس داشت كه دخترها چون خوشگلند از خانه كمتر بیرون روند كه چشم اشخاص ناشایست به آنها نیفتد. دخترها دستور پدر را شنیده بودند اما از بس دلشان در خانه...
من مُرده ام داستان

من مُرده ام

باد به شدت مي وزيد و قطرات درشت باران را به شيشه پنجره ها مي کوفت. گرچه دريا هنوز کاملا طوفاني نشده بود ولي صداي برخورد امواج با ساحل به گوش خانم سواوکونور مي رسيد. او از پشت پنجره، به شب نگاه کرد. انگار...
زن پُر چانه داستان

زن پُر چانه

-عزيزم چي دوست داري برات بيارم؟ چاي يا قهوه؟ چرا در اتاق را بستي؟ صداي راديو خيلي بلند ممکنه اعصاب گوش هات آسيب ببينه... مي دونم فکرت را چي مشغول کرده، اون سکه هاي لعنتي... سکه ها کم بودن، وقتي چند تا...
آيا نويسنده، هنرمند است؟ داستان

آيا نويسنده، هنرمند است؟

در ارتباط با نقد داستان يا شعر و به طور کلي نقد ادبيات هنري گاهي سخناني مطرح مي شود که جاي تأمل و تفکر بسيار دارد و داشتن بحث مختصري در اين رابطه عاري از لطف نيست.
سووشون رمان ممتاز فارسي داستان

سووشون رمان ممتاز فارسي

«سووشون» رماني است تاريخي، سياسي، اجتماعي، به قلم بانوي بزرگ ادبيات داستاني کشور، دکتر «سيمين دانشور»، همسر مرحوم استاد جلال آل احمد، نويسنده خلاق معاصر.
نبرد با توپ داستان

نبرد با توپ

کشتي، ملوان، زندگي بر روي آب، ناخدا، جنگ در دريا و ...موضوع هايي است که کم و بيش برايمان آشناست، اما نبرد با توپ، ما را به ياد جنگ هاي دريايي کشورهاي اروپايي مي اندازد که در ميان امواج سهمگين و گاه آرام...
آخرين رمان کلاسيک مشهور جهان داستان

آخرين رمان کلاسيک مشهور جهان

همه ي ما «بينوايان» را با حسي نوستالژيک دوست داريم و گويي نمي توانيم چهره ي کوزت را، که با لباس هايي مندرس مقابل عروسک مورد علاقه اش ايستاده است، فراموش کنيم. هيچ کس ژان والژان، و ژاور و خانواده ي تنارديه...
به سوي رستگاري داستان

به سوي رستگاري

هوگو در خلق آثارش ( به ويژه بينوايان) تمامي تجربه ي خود از انسان را به کارگرفت و با ديدي تاريخي کوشيد مسائل و مشکلات گريبانگير جامعه اش را به تصوير کشد. بينوايان او حکايت انسان گرفتار ظلمتي است که به سوي...
هنوز چيزي براي بخشيدن داري... داستان

هنوز چيزي براي بخشيدن داري...

وقتي فهميدم سرطان دارم، فقط به مرگ فکر مي کردم. زندگي کردن برايم معنا نداشت. وقتي کنار خانواده ام بودم، حسرت مي خوردم که روزي بايد آنها را ترک کنم و لذت بودن با آنها برايم کوتاه است.